خاک ها، کاهگلها ،ترکها
چند قاب از زندگی و کارنامه هنری مارکو گریگوریان
مهرداد طبرسی _ روزنامه نگار
در تاریخ هنر مدرن ایران، مارکو گریگوریان یکی از درخشانترین نامهاست؛ هنرمندی ایرانی-ارمنی که در هر دو کشور شخصیتی شناخته شده است. مارکو سالهای اصلی بالندگی و فعالیت حرفهای خود را در ایران سپری کرد و یکی از اصلیترین شخصیتهای هنر مدرن ایران است؛ هنرمندی که او را با عنوان «نقاش خاک» میشناسند.
تلفیق رویکرد مدرن هنرمندانه و کوشش برای اجرای دوباره سنتها، هنری است که سبب شکوفایی هنر مدرن ایران میشود. هر کدام از هنرمندان بخشی از سنت ایرانی را انتخاب میکنند و هر کدام رویکردی متفاوت به سنت دارند. توجه به مؤلفههای سنتی-مذهبی و اجرای امروزی آنها سبب شکلگیری گرایش سقاخانه میشود. خاک، کاهگل و کویر دستمایه خلق آثار بسیاری در هنر ایران بوده است. هنرمندان نامداری مثل غلامحسین نامی و پرویز کلانتری را به همینها میشناسند، اما مارکو گریگوریان پیشتاز همه این هنرمندان است.
زندگی مارکو گریگوریان در کشورها و فرهنگهای گوناگون میگذرد. او در سال 1304 در کروپتکین روسیه به دنیا آمد. خانواده او در زمان قتلعام ارامنه در ترکیه از وان به قارس و بعد به روسیه مهاجرت کردند. در 1309 همراه خانوادهاش به تبریز آمد. بعد چند سالی را در تهران و آبادان و اصفهان که شهرهای اصلی ارامنه در ایران هستند، گذراند. در مدرسه کانانیان در جلفای اصفهان درس خواند و دیپلم گرفت. در سال1319 خانواده گریگوریان به تهران بازگشت و مارکو وارد کالج آمریکایی تهران شد. در سال1327 در مدرسه کمالالملک شروع به آموزش نقاشی کرد. مارکو در سال 1329 به ایتالیا رفت و در آکادمی هنرهای زیبای رم تحصیل کرد و در سال 1334 فارغالتحصیل شد و بعد به ایران بازگشت.
خاکها و کاهگلها و ترکهای خاک در آثار مارکو نظمی هندسی مییابند و کارهایی را پیش چشم میگذراند که در هنر مدرن ایران نظیر ندارد. اعتمادبهنفس او در اجرای نقشهای برجسته کاهگل و عدمتقید به چارچوب بوم، سبب خلق آثاری میشود که بهعنوان آثار هنری متفاوت، از یکسو تصویری تازه از هنر مدرن ایران پیش چشم تماشاگران و جستوگران غربی میگذارد و از سوی دیگر حتی برای عموم تماشاگران ایرانی نیز چشمگیر است.
گریگوریان در سال1349 از سوی دانشکده هنرهای زیبا برای تدریس دعوت شد و به ایران بازگشت. وی یکی از بنیانگذاران گروه نقاشان آزاد و مجسمهسازان در سال1354 بود. فرامرز پیلارام، عبدالرضا دریابیگی، مسعود عربشاهی، مارکو گریگوریان، سیراک ملکونیان، مرتضی ممیز و غلامحسین نامی 4نمایشگاه برگزار کردند و در هر یک تجربههای جدیدی در هنرهای تجسمی ارائه دادند. گریگوریان پس از انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد و یک سال بعد در نیویورک، به یاد نقاش ارمنی، آرشیل گورکی (وُستانیک مانوک آدویان) گالری گورکی را تأسیس کرد. او طی سالهای 1981 تا1985 بارها کارهای خاکی و همچنین چیدمانش را در این گالری به نمایش گذاشت. همچنین مجموعههای بسیاری که شامل آثار هنری قدیم و جدید ایرانی، از ساختهای مفرغی گرفته تا تابلوهای زندیه و قاجاریه و تابلوهای شاهنامهای آندره سوروگین (درویش) و نقاشیهای قهوهخانهای را که خود از ایران به همراه برده بود در این گالری به نمایش گذاشت. در سال1989، مارکو به دعوت اتحادیه نقاشان شوروی سابق به آنجا سفر کرد و از شهرهای مسکو، لنینگراد و ایروان دیدن کرد و پس از آن، تصمیم گرفت برای ادامه زندگی به ارمنستان برود. در سال1990، هنگامی که ارمنستان استقلال یافت، به ارمنستان رفت و در سال1991 آثار کاهگلیاش را در ایروان به نمایش گذاشت.
وی در سالهای1991- 1992میلادی، مجموعه کم نظیر خود را به ایروان منتقل کرد و آن را به نام «مجموعه مارکو و سابرینا گریگوریان» در موزهای به نام موزه خاورمیانه که خود آن را تأسیس کرده بود، جای داد و این آثار را به مردم ارمنستان اهدا کرد. او این اشیا را طی 40سال گردآوری کـرده بود. در این مجموعه، آثار روسی، هنرهای دستی خاورمیانه و اروپا نیز دیده میشود. بخش هنرهای ایرانی این موزه منحصر بهفرد و شامل اشیای تمدنهای پیش از آریایی، از هزاره چهارم پیش از میلاد، ازجمله سفالهای ایلام، مفرغ لرستان و همچنین اشیای مربوط به دوران پیش از اسلام، فرهنگ اسلامی، هنر دوره قاجاریه، زندیه و نقاشی قهوهخانهای و آثار هنرهای کاربردی و دستی مردم ایران و... است. این اشیا در 4تالار، با نامهای مارکو گریگوریان، اسلامی، روسی و اروپایی جای گرفتهاند. بعدها او دومین گالری خود را در دهکده گارنی در نزدیکی ایروان تأسیس کرد و ماههایی از سال را همواره آنجا گذراند و هنرمندان بسیاری را به بازدید و ارائه اثر در گالری تازه خود دعوت کرد.
گریگوریان در سال1339 نمایشگاهی از 13اثر خود در استودیو میثاقیه ترتیب داد. نمایشگاه «دروازه آشویتس» شامل 12نقاشی پیوسته (هر یک به طول 3متر) بود که متأثر از جنگ دوم جهانی و کورههای آدمسوزی خلق شده بودند. سیزدهمین قطعه در ادامه نقاشیهای فیگوراتیو قبلی، اثری انتزاعی بود و در آن سطحی با خاک و خاکستر ساخته شده است. مارکو گریگوریان در مقدمه کتابی درباره این نمایشگاه مینویسد: «این فریاد من است، دلهرهآمیز و مهیب. گرهی است که در عمق تاریک روحم باز شده و اینک آرامشی درون خود احساس میکنم، زیرا راهی از درون عاصی و ملتهب خود به دنیای عینی یافتهام. از دروازه آفرینش اینک فریادی خسته و دردناک به گوش شما میرسانم که دنباله فریاد بشری است که از بدو تاریخ تا به امروز لحظهای آرام نیافته است. این فریادی است که تاریخ از اعماق شعلهور خود و به آن هنگام که انسان برای بهزیستی قیام کرده است، میکشد و عقده بشری است که راهی برای گشودن خود یافته است. اگر این راه، پر پیچوخم و تاریک است، من جز این راهی
برای گشودن عقده دیرینهام نشناختهام».
مارکو گریگوریان در 5شهریور 1386بر اثر ایست قلبی در ایروان درگذشت. آثار او در موزه هنرهای مدرن نیویورک، موزه ملی ایتالیا در رم، موزه هنرهای معاصر تهران، موزه هنرهای معاصر کرمان، موزه ملی ارمنستان، موزه ساردارآباد (ارمنستان)، موزه هنرهای مدرن ارمنستان و موزه پاراجانف و همچنین در مجموعههای شخصی نلسن راکفلر (شاهکارهای هنر مدرن نیویورک)، مجموعه بانک مرکزی نیکوزیا (قبرس) و مجموعههای شخصی دیگر، نگهداری میشوند.
جالب است بدانید که مارکو گریگوریان تجربه بازی در سینما را نیز در کارنامه دارد؛ «آرامش قبل از توفان»، «کلید»، «گرگ صحرا»، «طلای سفید»، «آخرین گذرگاه»، «شهر بزرگ» و «مردی در طوفان» از فیلمهایی است که مارکو در آنها به ایفای نقش پرداخته است.
مارکو گریگوریان به همراه سیمین غفاری در نمایی از فیلم «مردی در طوفان» (1351) به کارگردانی خسرو پرویزی