گفتوگو با حسن البراری، استاد روابط بینالملل دانشگاه اردن درباره آینده موقعیت عربستان و تنشهای اخیر در رابطه ریاض - واشنگتن
آمریکا و عربستان؛ جدایی در کار نیست
خط و نشانهای اخیر ترامپ برای عربستان که با اعلام برنامه پنتاگون برای خروج بخشی از سامانههای پاتریوت از این کشور همراه شد، بار دیگر روابط ریاض و واشنگتن را در مرکز توجه رسانهها قرار داده است؛ روابطی که با وجود عمق استراتژیک و تاریخی، تنشهای کم سابقهای را در سالهای اخیر پشت سر گذاشته است. سقف این تنشها در روابط دو کشور کجاست؟ آیا ممکن است در ماهها یا سالهای آینده، شاهد تقابل جدیتر عربستان و آمریکا بر سر موضوعات مختلف باشیم یا اینکه روابط دو کشور با وجود تمام تنشها همچنان پایدار و قوی باقی خواهد ماند؟ این سؤالات را با حسن البراری، استاد روابط بینالملل دانشگاه اردن در میان گذاشتهایم.
آمریکا با خروج سامانههای پاتریوت از عربستان، چه پیامی را برای ریاض و همچنین سایر قدرتهای منطقه ارسال میکند؟ آیا میتوان از وقوع بحرانی جدی در روابط آمریکا و عربستان سخن گفت؟
تهدید ترامپ برای خروج نیروهای نظامی یا بهطور کلی کاهش حمایتهای این کشور از عربستان سعودی، تاکنون چندین بار آن هم بدون هیچ نتیجه خاصی تکرار شده، تا جایی که میتوان گفت این تهدیدها اعتبار خود برای افکار عمومی را از دست داده است. بهعبارت دیگر برای همه روشن است که هدف از این تهدیدها، صرفا فشار بر رهبران عربستان و حتی در برخی موارد نوعی باجگیری از آنهاست. البته نمیتوان انکار کرد که این رفتارهای ترامپ در کنار عوامل دیگری ازجمله جانبداری مطلق از اسرائیل در پرونده فلسطین، منجر به شکلگیری بیاعتمادی کم سابقهای در میان رهبران کشورهای عربی نسبت به آمریکا شده است. اما با وجود این نباید انتظار داشت تحولی بزرگ در روابط آمریکا با عربستان سعودی یا سایر کشورهای منطقه براساس این تهدیدها رخ دهد. در مورد اخیر که شما اشاره کردید، مشخصا آمریکا بهدنبال فشار بر رهبران عربستان برای تغییر سیاستهای متاخر این کشور در بازارهای نفت است؛ سیاستهایی که خسارت قابل توجهی را به صنایع نفت شیل آمریکا تحمیل کرده و منجر به نارضایتی صاحبان قدرت در این کشور شده است. در واقع ترامپ به سادگی با به نمایش کشیدن نقاط ضعف و آسیب پذیر عربستان میخواهد رفتارهای رهبران این کشور را کنترل کند. با وجود تمام اینها اما ریاض همچنان یکی از مهمترین متحدین واشنگتن در منطقه خاورمیانه و خلیجفارس به شمار میرود و همکاریهای این دو کشور در تمام سطوح، بهویژه همکاریهای نظامی و اطلاعاتی ادامه خواهد داشت.
آیا ممکن است تصمیم آمریکا برای کاهش حضور نظامی در عربستان منجر به بازگشت تنشهای نظامی در منطقه خلیجفارس شود؟
همانطور که اشاره کردم تهدیدهایی از این دست اصولا چندان جدی تلقی نمیشوند و بر این اساس آثار بلندمدتی هم بهدنبال ندارند. اما آنچه میتواند بر رویکردهای عربستان و سایر بازیگران منطقه تأثیرگذار باشد، برنامه بلندمت آمریکا برای کاهش حضور نظامی در خاورمیانه است؛ برنامهای که از سوی نهادهای ساختاری این کشور دنبال شده و لزوما ارتباطی با دیدگاههای دونالد ترامپ ندارد. شاید برای مثال در این مورد بتوان به تصمیم اخیر پنتاگون برای کاهش نیروهای نظامی آمریکا در صحرای سینا اشاره کرد. این رویکرد حتما منجر به تشدید رقابتهای منطقهای و طبیعتا افزایش تنش در سطح خاورمیانه خواهد شد. اما بین خروج بخشی از سامانههای پدافندی آمریکا از عربستان و بازگشت تنشهای نظامی به خلیجفارس، لزوما ارتباط منطقی وجود ندارد.
از فشارهای آمریکا بر رهبران عربستان برای کنترل رفتار این کشور سخن گفتید. آیا ممکن است چنین فشارهایی منجر به تغییر سیاست عربستان در پروندههایی نظیر محاصره قطر، جنگ یمن و یا حتی ادامه رویارویی با ایران شود؟
آمریکا تاکنون در هیچیک از پروندههای مورد اشاره شما، فشار قابل توجهی بر سعودیها وارد نکرده است. محاصره قطر در ابتدا و در کمال تعجب با حمایت ضمنی و غیرمستقیم رئیسجمهور آمریکا همراه بود. در پرونده یمن نیز بهرغم تمام فجایع انسانی که توسط ائتلاف عربی در این جنگ رخ داده، شاهد فشار جدی از سوی آمریکاییها بر عربستان برای توقف جنگ نبودهایم. دلیل این ادعا هم کاملا روشن است؛ اگر واقعا فشاری از سوی واشنگتن متوجه ریاض بود، محاصره قطر و جنگ یمن تا به امروز ادامه نداشت. در مورد ایران نیز، آمریکا مستقیما سیاست فشار حداکثری علیه این کشور را در تمام ابعاد، ازجمله رویارویی منطقهای رهبری میکند.
در واقع نفت، تنها عاملی است که آمریکا را وادار به اعمال فشار بر سعودی و تهدید این کشور کرده است. بنابراین صرفا عقبنشینی عربستان از مواضع خود در این پرونده کافی است تا فشارها و تهدیدهای آمریکا هم متوقف شود. البته احتمال عقبنشینی عربستان یا هرگونه تغییر سیاست این کشور در پروندههای قطر، یمن و حتی ایران منتفی نیست؛ اما این تغییرات درصورت وقوع، بدون شک دلایل خاص خود را دارد و نمیتوان آن را به فشارهای آمریکا بر سر تنظیم بازار نفت ربط داد.
این عقب نشینی یا تغییر سیاست از سوی عربستان بر چه اساس ممکن است رخ دهد؟
من باور دارم که عربستان سعودی طی 10سال آینده شاهد تحولات بزرگی خواهد بود، تحولاتی که میتوان آن را مقدمهای بر پایان نقش محوری این کشور در جهان عرب به شمار آورد. سعودی نزدیک به 3دهه (از سال 1973و جنگ اکتبر میان مصر، سوریه و اسرائیل) است که چنین نقشی را ایفا میکند، اما حالا در مسیر سقوط از این موقعیت قرار دارد. بدون شک یکی از مهمترین نشانههای این سقوط جنگ یمن است، جنگی که هویت سیاسی محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی به آن گره خورده و دستاوردی جز خسارت و شکست برای عربستان نداشته است. اکنون مشروعیت ولیعهد عربستان به اندازهای متزلزل شده که با شکست احتمالی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا میتوان عمر سیاسی او را تمامشده دانست.
البته سقوط بنسلمان از قدرت بهمعنای پایان چالشها نیست، چرا که راه را بر آغاز رقابت بر سر قدرت در خاندان حاکم باز میکند. بر این اساس میتوان گفت نفوذ و محوریت عربستان در جهان عرب طی 10سال آینده به شکل قابل توجهی کاهش خواهد یافت. تمام اینها در حالی است که بحران کرونا و سقوط قیمت نفت در کوتاهمدت پیامدهای فاجعه باری برای عربستان سعودی بهدنبال دارد. فراموش نکنیم که قدرت سیاسی عربستان مستقیما ریشه در توان اقتصادی این کشور دارد و بحران اقتصادی در ریاض بهمعنای کاهش حمایت از متحدان سعودیها در تمام نقاط منطقه خواهد بود.
تحولات اخیر در روابط ریاض و واشنگتن پیامدهای جدی به دنبال ندارد
همکاریهای نظامی و استراتژیک عربستان و آمریکا همچنان ادامه دارد