۹
چهار شنبه 27 دی 1396
شماره 7299
همشهری دو
23023683
02123023900
پیامـک شما را درباره این صفحه می خوانیم
ویژه
کم‌کم داشتیم خیال می‌کردیم که قرار است مادام‌العمر در عصر اینترنت در حالت مرخص فیلترنت بمانیم و درجا بزنیم
غرق شده‌ایم در اخبار؛ درست‌ترش این است که در اطلاعات، مدفونیم.
انگار همین دیروز بود که یکی از همان پیرناشران که حالا زنده‌یاد شده‌اند، به من گفت فلانی! اگر می‌خواهی کتابفروشی بزنی، از خیابان انقلاب به بالا بزن.
اینجا یک کوچه آشتی‌کنان است. در محله‌ای از جنوب شهر، محله نازی‌آباد.
ما ایرانی‌ها بی‌سند به چشم و ابروی بچه‌مان نمی‌نازیم؛ تحقیقات نشان داده که ما یک ژن «بچه نابغه» در سلول‌های بنیادی‌مان داریم و بچه‌هایمان از مذکر تا مونث، همه تخم دوزرده خواهند کرد.
گفت‌وگو با محمد محب‌خدایی، معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی بین جلسات کاری او در اتاق کارش برگزار شد

نمی‌خواهیم روی فیلمسازان را کم کنیم

گفت وگو
ما بیرون گود ایستاده ایم لابد در برابر کسی که باید یک جشنواره سینمایی را به سامان برساند اما هر لحظه و هر خبر پیرامونش می تواند جماعتی را برآشفته کند.
«حرمان» در پالت جای نمی‌گرفت

«حرمان» در پالت جای نمی‌گرفت

امید نعمتی؛ خواننده گروه پالت می‌گوید همچنان همکاری خود را با این گروه ادامه می‌دهد اما آثار مستقل هم خواهد داشت
جمعه 29دی برای نخستین بار امید نعمتی، بدون پالت روی صحنه می‌رود؛ آن هم در حالی که که طی روزهای گذشته نخستین آلبوم مستقلش را با نام «حرمان» روانه بازار موسیقی ایران کرده است
توان زلزله و تاب ما
توان زلزله و تاب ما
بعد از زمین‌لرزه‌های اخیر کشور، سلسله نشست‌های مرتبط با بررسی آسیب‌های زلزله و راه‌های مقابله با آن برگزار می‌شود
زلزله‌های پی‌درپی هفته‌های اخیر در کشور نه‌تنها اما و اگرهای فراوانی در ذهن مردم ایجاد کرده بلکه سبب شده کارشناسان و مسئولان نیز به تکاپو بیفتند و دائم این پرسش مطرح شود که شهرهای بزرگ ایران چقدر در برابر زمین‌لرزه‌های قوی تاب می‌آورند؟

گروه فیلارمونیک به امید اجراهای خوب زنده است

علیرضا شفقی‌نژاد پشتکاری مثال‌زدنی دارد و سال‌هاست که با همه قوا در زمینه ارتقای گروه‌های کر تلاش می‌کند

نمی‌دانیم چه اتفاقی می‌افتد؛ پس باید آماده باشیم

زلزله
در روزهای گذشته نشست‌های مختلفی با موضوع زلزله برگزار شده است.
PDF همشهری دو
کوتاه همشهری دو
برای انجام کاری، از آن کوچه می‌گذشتم. وقتی از جلوی مغازه خنزرپنزری‌اش رد می‌شدم، کنار یک مشتری ایستاده بود و شیر یک کتری را وارسی می‌کرد