داستان یک
ماجرای طراحی لوگوی روزنامه همشهری به روایت احمد ستاری، اولین سردبیران این روزنامه
لیلا شریف_روزنامه نگار
روزنامه همشهری در سال 71، اتفاقی نو روی پیشخوان دکههای روزنامهفروشی به شمار میرفت؛ نخستین روزنامه تمام رنگی توجه اهل مطبوعات را به خود مشغول کرده بود و البته قیمت مناسبی هم داشت. در واقع بنیانگذاران روزنامه همشهری تلاش کردند برخلاف سایر روزنامههای هم دورهای خود، با یک ایده نو این روزنامه را به دوستداران مطبوعات معرفی کنند. حتی لوگوی روزنامه نیز از قاعده خرق عادت مستثنی نبود و توانست با گرافیکی متفاوت، نقش مهمی در دیده شدن «همشهری» داشته باشد. در آن سالها بیشتر روزنامهها ازخطوط دکوراتیو یا حروف نستعلیق در لوگو استفاده میکردند اما لوگوی روزنامه همشهری در شکل و شمایلی متفاوت بر صفحه اول روزنامه جا خوش کرد.
نوشتن از داستان طراحی لوگوی همشهری بدون استفاده از روایت دست اول احمد ستاری، نخستین سردبیر روزنامه همشهری و از بنیانگذاران آن،ممکن نبود و به همین دلیل این موضوع را با او در میان گذاشتیم. ستاری با دقت فراوان، جزئیاتی از مراحل درخواست طراحی لوگو به سه گرافیست شناختهشده تا روز تأیید نهایی آن لوگوی آبی نفتی و داستان لحظهای که حسین خسروجردی با فریاد «یافتم یافتم»به طرح اولیه لوگو رسیده بود را برایمان روایت کرد.
براساس گفته او سالها قبل از انتشار روزنامه همشهری، انگار که فرضِ ازلی آن بود که جز استفاده از خط فاخر، زیبا و اصیل نستعلیق، هیچ جایگزین درخور و شایستهای برای لوگو قابل تصور نیست و تجربه خطاطی گرافیکی که برای لوگوی چند روزنامه انجام شده بود هم چندان سست و سبک و متزلزل بود که گویی برای تحکیم آن فرضِ غیرقابل چانه زنی، عملیاتی شده بود.
چنان که ستاری توضیح داد، طراحی یک لوگوی نو و متفاوت یکی از دغدغههای او بود؛« به غیر از لوگوی کیهان که به طرز درخشانی زیبا بود و جای خود را بر پیشانی روزنامه در بهترین نقطهای که میشد، تثبیت کرده بود، به نظرم لوگوهای نستعلیق در لابهلای ستونهای استوار و هندسی روزنامهها، خوب نمینشست و به صورت سرگردانی، در نیمتای بالا میچرخیدند و بلاتکلیف بودند. برای حل مسئله، دنبال اسامیای میگشتم که اگر روزی خواستم مجوز بگیرم، چه اسمی را انتخاب کنم که جدا از مناسب بودن اسم، ظرفیت به دست آوردن یک لوگوی زیبا، جذب کننده، غیرمتعارف و طبق عادت مألوف را داشته باشد.»
سرانجام با برداشتن اولین گام برای بنا نهادن روزنامه همشهری، مسیری برای اجرای تصمیمات ستاری مهیا شد؛«وقتی قرار شد نقشی در انتشار همشهری داشته باشم، دغدغه لوگو در ذهنم شروع کرد به رژه رفتن و یک لحظه از ذهن و دلم جدا نمیشد ... .»
براساس گفته نخستین سردبیر روزنامه همشهری، مستقل از چگونگی انتخاب خط، دغدغه جای ثابت لوگو هم به همان اندازه، با اهمیت بود چرا که رسیدن به خطی با کرسی ثابت، ممتنع به نظر میآمد؛« با خود میگفتم اگر نشود به یک ابتکار، هردو دغدغه را حل کرد، اگر زمانی راه حلی برای یکی پیدا شد، به تسامح شاید بتوان ازآن دیگری چشم پوشی کرد.»
رقابت سه گرافیست برای طراحی یک لوگو
روزنامه همشهری در گام اول تلاش کرد تا با فراخوان طراحی لوگوی همشهری به خواسته خود دست پیدا کند. ستاری در این رابطه میگوید:« سراغ 3تن را گرفتم که امیدوار بودم بتوان با آنها در این زمینه رایزنی کرد و از توان، تکنیک و تخیل هنرمندانهشان بهرهگرفت؛ آقایان حسین خسروجردی، مسعود سپهر و کامران مهرزاده. جناب سپهر و مهرزاده را جداگانه دعوت کردم و دغدغهام در طراحی لوگو را جداگانه با هریک از آنها در میان گذاشتم و خواستم که در این زمینه، اتود بزنند».
اما ارتباط با حسین خسروجردی که نامش با لوگوی ماندگار همشهری گره خوردهاست، به شکل دیگری رقم خورد؛«با حسین- که با او مأنوستر بودم- تلفنی صحبت کردم و داستان امکان طراحی حروف فارسی با کرسی ثابت را با وی در میان گذاشتم. حسین گفت امکانش بسیار بعید و غریب است... اما دربارهاش فکر میکنم. از هر سه بزرگوار، خواهش کردم با توجه به عجلهای که برای انتشار زودهنگام روزنامه داریم و طراحی یونیفورم صفحه اول و صفحه آخر و صفحههای میانی و سرصفحهها که تابع تعیینتکلیف لوگو است، در سریعترین زمان ممکن اتود اولیه طرحهایشان را ارسال کنند.»
اولین لوگویی که به دست ستاری رسید مربوط به مسعود سپهر بود؛«به فاصله 2روز شاید، جناب سپهر آمد با لوگویی زیبا و نگارشی نسخ و کمی دستکاری و ظرایف گرافیکی که کاملا بر پیشانی صفحه اول مینشست، بیهیچ سرگردانی و لزوم جابهجایی. اجازه خواستم به دیوار بزنیم تا همه بچهها تصمیم بگیریم.»
کامران مهرزاده نیز به فاصله یک روز، طرح خود برای لوگوی روزنامه همشهری را در اختیار ستاری قرارداد؛« لوگویی بسیار زیبا و با رنگگذاریهای درخشان برای گوشه سمت چپ صفحه طراحی کردهبود؛ طوری که انگار لبه صفحه، به زیر خودش برگشته باشد... از او هم اجازه گرفتم تا طرح او نیز چند روزی، بر دیوار بماند.»
همشهری، «لوگو»یش را پیدا کرد
خسروجردی آخرین فرد از آن جمع 3نفره گرافیستهای مطرح بود که لوگوی خود را بهدست ستاری رساند؛ «فردای آن روز، حسین تماس گرفت و آمد! روی یک کاغذ کالک نامنظم با مداد، طرح را اتود زده و با مداد شمعی نارنجی رنگ دختر خردسالش، آن را مثلاً رنگگذاری کرده بود! برای لحظاتی، از شادی میخکوب شدم! خودش بود؛ همان که در ذهن داشتیم و بسیار با بچهها، در موردش حرف زدهبودیم و البته طبیعتاً بسیار نیرومندتر از تصور ما. آقای غلامحسین کرباسچی، بعدازظهر آن روز به همشهری آمده بود، لوگوها را به ایشان نشان دادم. با سرعت، لوگوی جناب مهرزاده را انتخاب کرد. کمی کلنجار رفتیم... نظرش، همچنان به آن بود.»
در مدت زمانی که غلامحسین کرباسچی برای صحبت در رابطه با مسائل اجرایی نزد مهدی کرباسچی رفته بود، ستاری فرصتی یافت تا با خسروجردی تماس بگیرد و آخرین تلاشهایش را برای حفظ این لوگو انجام دهد؛ اتفاقی که ستاری در توضیح آن میگوید:«زنگ زدم به حسین (خسروجردی)که چه نشستهای که «طرح»ات به «رنگ» باخت!و در کمتر از یک ساعت، حسین یک لوگوی تام و تمام به دستم رساند. رفتم دفتر آقا مهدی، گفت آقای کرباسچی همین الان رفت. با عجله خودم را به حیاط رساندم. هنوز نرفته بود. طرح را نشانش دادم... بیدرنگ گفت: این! و «این»، همان آبی نفتی زیبایی است که در میان رنگهای مختلف لوگوی همشهری، بهنظرم در صدر و شماره یک است. حسین خسروجردی عزیز با این لوگو، نمونه بیبدیلی را به هنر خطاطی گرافیکی عرضه کرد و مبدع یک خط جدید شد که آن را در مسیرتکاملیاش، خیلی قابلاعتنا میدانست.»
روایت لحظهای که لوگو در ذهن خسروجردی نقش بست
ستاری در رابطه با نحوه شکلگیری ایده لوگوی همشهری از زبان حسین خسروجردی تعریف میکند: «حسین تعریف کرد که شب بود و او گوشهای در خانه دراز کشیده و ذهنش همچنان درگیر لوگو بوده! ناگهان از جا میپرد و «یافتم یافتم» میکند! همان زمان روی یک کالک دمدستی (آن کالک که توصیفاش رفت)، آنچه را در ذهنش جوشیده بود، بر سینه کاغذ مینشاند! و فردا، همان را به «همشهری» میفرستد».
لوگوی همشهری میراث معنوی حسین خسروجردی
ستاری در بخش پایانی صحبتهایش خاطرهای را مرور کرد تا در گذر این خاطره بر نقش بیبدیل حسین خسروجردی در طراحی لوگوی همشهری به هیچ کم و کسری تأکید کند؛«سالها بعد که من از همشهری رفته بودم، روزنامهنگار برجستهای که من بیهیچ تکلفی به استادی قبولش دارم و اگر مبدع لوگوی همشهری بوده باشد هم، هیچچیزی به عظمت و استادی وی نمیافزاید و اگر هم نقشی نداشته، چیزی از جایگاه بلند او نمیکاهد، در مجلسی که چند نفری حضور داشتند، از نقشاش در طراحی لوگوی همشهری میگفت و اینکه چگونه او و آقای غلامحسین کرباسچی نشسته و ایشان، ایده آن لوگو را پیشنهاد و جناب کرباسچی هم تصویب کردهاند! چشمش ناگهان به من خورد و من به سرعت سر به زیر کردم و او، استادانه بحث را جمع کرد و من قبل از پایان جلسه، به سرعت آن جا را ترک کردم تا مجبور به هیچ توضیحی نباشد! اما چرایی این قصه، همواره ذهنم را درگیر کرده بود، نه از باب آنکه داشت لوگو را به نام خود ثبت میکرد، نه! از باب حرمتی که او نزد من داشت و هنوز هم دارد و برایم مهم بود که آن صحنه را باور نکنم.
تا اینکه چند سال بعد، در جایی، گزارهای روانشناسانه خواندم: در طول حیات هر کس، 2بار برای وی پیش میآید که واقعهای را که هرگز اتفاق نیفتاده با جزئیات برای دیگران با دقت تعریف میکند و باور خودش هم، همان است و مطمئن است که عیناً اتفاق افتاده است!» ستاری با گفتن این جملات ادامه داد:« این گزاره- که نمیدانم واقعاً یک گزاره دقیق علمی است یا نه - مرهم سردی بود بر زخم ناسوری که آن ماجرا، بر من گذاشته بود و آن گرد خفیف بر چهره استاد، از ذهن و روانم زدوده شد. عین این داستان، درباره قطع و اندازه همشهری اتفاق افتاد و من دوباره دچار همان حیرت و شگفتی... آن گزاره از آن رو بر باور من نشست که در هر دو مورد، توضیح قابلقبولی برای من بود تا با چرایی آن ادعا و خطای غیرعمد توسط 2شخصیت فرهیختهای که بسیار برایم عزیز بودند، کنار بیایم. لوگوی همشهری جز حاصل نبوغ و هنرمندی، استاد حسین خسروجردی نبود و تام و تمام، میراث معنوی و ماندگار آن بزرگوار است».
انتخاب طرح خسروجردی بهحق بود
کامران مهرزاده یکی از 3گرافیستی بود که از جانب ستاری برای طراحی لوگوی همشهری انتخاب شدند و بر اساس روایت ستاری لوگوی طراحی شده از سوی مهرزاده با تأیید غلامحسین کرباسچی در یکقدمی تأیید نهایی قرارداشت اما در نهایت طرح حسین خسروجردی برنده این رقابت شد؛ «در سال71 آقای ستاری پیشنهاد ساخت لوگو را با من مطرح کرد و من هم با علاقه خاصی دست به طراحی این لوگو زدم. بر اساس گفته آقای ستاری، طرح بنده از جانب آقای کرباسچی موردتأیید قرار گرفتهبود و بنا بود بهعنوان لوگوی همشهری معرفی شود اما در نهایت لوگوی طراحی شده از جانب استاد خسروجردی برگزیده شد و باید بگویم که این انتخاب بهحق بود.»
دلم برای حروف سربی سوخت
استفاده از حروف سربی برای طراحی لوگو نکتهای است که خسروجردی در گفتوگویی -که چند سال پیش با روزنامه همشهری انجام داده بود- به آن اشاره کرده بود؛« یکی از سختترین کارهای فنی روزنامهها در گذشته همین چیدن حروف سربی و لیاوتکردن آنها بود. بهنظرم رسید که باید در طراحی لوگوی همشهری از همین ایده حروف سربی استفاده کنم... وقتی داشتم به ایده طراحی لوگوی همشهری فکر میکردم، دلم برای حروف سربی سوخت.»
تلاش برای نشاندادن در کنار هم بودن مردم تهران، نکته دیگری بود که از دید خسروجردی، پنهان نماند؛« وقتی حروف سربی را کنار هم میچیدند آنقدر به هم چفت میشد که هنگام چاپ، اصلا فاصلهای بین حروف بهنظر خواننده نمیرسید. من چون میخواستم روی حروف سربی در لوگو تأکید کنم باید فاصله کمی بین اجزای حروف همشهری ایجاد میکردم. در ضمن همشهری قرار بود روزنامه شهر بزرگی مثل تهران باشد و مهمترین رکن یک شهر مجموعه آدمهایی است که کنار هم قرارمیگیرند. تلاشم این بود که در لوگو، یک مجموعه کنار هم و تشکیلدهنده یک گروه هم دیده شود. وقتی حروف کلمه همشهری با ایده حروف سربی کنار هم قرار گرفت هر دوی این فاکتورها در کار دیده شد.»