بیپناهی
برای هنرمندی که چشم خورد و تکهتکه از دست رفت
شناسنامه
«این سرگذشت کودکی است که به سرانگشت پا، هرگز دستش به شاخه هیچ آرزویی نرسید»
عاشقان نمایش یا شیفتگان چهرهها
سالنهای تئاتر را چه کسانی پر میکنند؟
گزارش
«امشب به خاموشی دریا رفتم...، امشب که شامگاه چهارم مردادماه یکهزار و سیصد و نود و هفت خورشیدی بود... از زمانی که هر شب به دیدن تئاتر میرفتم، سالها میگذشت... حدود20 سال! در طول این20 سال، تجربه من در تئاتر در کنار توقع من از اسمها بیشتر و بیشتر میشد و سطح کیفی نمایشها به بهانه خلاقیت ضعیفتر و ضعیفتر... اما... امشب با چشمان زیادی به خاموشی دریا نشستم... و چشمی به خاطراتم تلنگر میزد که مطمئنی به 20 سال پیش برنگشتهای؟ خوابی؟ شاید مکاشفهای چیزی؟»