صفحه روز هفتم روزنامه همشهری پنجشنبه 12 اردیبهشت 1398

راه برو نگاهت کنم

یادداشت اول

آخیش. راه برو نگاهت کنم. سیگار بکش نگاهت کنم. کُردی برقص نگاهت کنم. چشم‌هایت را بلغزان نگاهت کنم. قلنج بگیر دستت، نگاهت کنم. لامصب همه‌چیزش، بس که نگاه کردنی است؛‌ حتی دستمال‌گردنش؛ حتی استایل چیدن نوک سبیل‌هایش.

عکاس‌باشی موبایل‌به‌دست

فرقی نمی‌کند به یک مهمانی شلوغ رفته باشیم یا در طبیعت بکر قدم‌بزنیم، تب ثبت لحظات این روزها سراغ بیشتر ما آمده، دوست داریم تصاویری را که به چشم‌مان زیبا می‌رسند یا نمی‌خواهیم فراموش کنیم، در یک قاب ثابت همیشگی کنیم.

بزرگ‌شدن با سینما

برخی از بازیگران محبوب و شناخته‌شده امروزی، نخستین بار وقتی جلوی دوربین رفتند که کودک یا نوجوان بودند و تصویر آنها به‌عنوان یک بازیگر کم‌سن‌وسال در ذهن مخاطبان باقی مانده است.

این فوتبال آینه جامعه عصبی است

فوتبال با همه زیبایی‌هایش گاهی روی دیگرش را به همه نشان می‌دهد؛ ورزشی که در دهه‌های اخیر به یکی از مهم‌ترین پدیده‌های اجتماعی بدل شده، مخاطب بسیاری پیدا کرده و حتی به ما نشان داده چگونه در برابر روزهای سختی که پیش رو داریم قوی باشیم.

پسر شهیدمطهری‌ام اما آقازاده نیستم

روزهای اردیبهشتی برای ما «روز معلم» را در ذهن متبادر می‌کند؛ روزی که به مناسبت شهادت استاد متفکر و روحانی مبارز، مرتضی مطهری نامگذاری شده است

نفسم درد می‌کشد پنجره را باید باز کنم و حالم را ورق بزنم

حالم مثل کبوتر بغض کرده پشت پنجره، حوصله عطر بهار را هم ندارد.

حسرت همیشگی و فراموش‌نشدنی در‌ماه خدا

چقدر به حسرت‌های زندگی‌تان فکر می‌کنید؟ اصلا چند تا حسرت دارید؟ خوش به حال آنها که اصلا هیچ حسرتی در زندگی‌شان ندارند.

قناعت کردم و فقط نوشتم

اول از همه زیر کتری را روشن کرد.

نایب‌السلطنه چگونه گریخت؟3

چگونگی فرار نایب‌السلطنه و پناهندگی او به سفارت آمریکا در بغداد به روایت وزیر مختار آمریکا در عراق

وزیر مختار آمریکا در عراق در گزارش خود، مورخ دوم آوریل 1941به وزیر خارجه ایالات متحده می‌نویسد: «دیروز صبح ساعت 8 و 45دقیقه «عبدالاله» نایب‌السلطنه عراق در لباس زنانه محلی که روی پیژامه خود پوشیده بود به سفارت آمد و تقاضای پناهندگی کرد.

شهر پرندگان اینجاست

دوستداران حیات‌وحش و کسانی که به نگهداری پرندگان زینتی علاقه دارند خوب می‌دانند که تا چند سال قبل، کوچه‌مرغی‌های خیابان مولوی در قرق پرنده‌فروش‌ها بود و از توله خرس و پلنگ گرفته تا انواع پرنده‌های کمیاب در کوچه‌های تنگ و باریک این خیابان خرید و فروش می‌شد.

نقش‌ها را با وسواس انتخاب می‌کنم

رویای بازیگرشدن، دیدن تصویر خود روی سر در سینماها و معروف و محبوب‌شدن، رؤیای بسیاری از نوجوانان علاقه‌مند به بازیگری است.

PDF روز هفتم

عمارت‌های زیبا و خوشمزه

عمارت‌ها و خانه‌های قدیمی همه ما را یاد خانه مادربزرگ می‌اندازد.

همراه با جادوی سینما

خلاصه داستان: روایتی داستان اجتماعی دارد که در بزنگاه روزهای سخت، اعتیاد و مواد مخدر هم گریبان زندگی مردم این شهر را رها نمی‌کند...

ورزشی‌های خوش‌خبر

اگر فکر می‌کنید در دنیایی پر از اتفاقات ناگوار گیر افتاده‌اید و خبرهای تلخ از هر طرف محاصره‌تان کرده‌اند، احتمالا به این دلیل است که کمتر پیگیر اخبار خوب بوده‌اید.