کیا؛ یکیش کمه!
در ستایش مهدی مهدویکیا؛ عاقلهمرد این فوتبال
بهروز رسایلی
مصاحبه اخیر مهدی مهدویکیا در مورد فوتبال پایه بینظیر است؛ ژرفاندیشانه و کارشناسانه. مهدی که بعد از پایان فوتبالش به پیشنهادهای جذاب سرمربیگری «نه» گفته و فعلا اوقاتش را وقف فوتبال پایه کرده، میگوید در این رده عشق و کوشش حرف اول را میزند. میگوید مدرسه فوتبال لوکس و 5 جفت کفش برند، هیچ بچهای را تبدیل به یک ستاره بزرگ نکرده. میگوید فوتبال ورزش فقراست و او به سهم خودش فضایی باز کرده تا بچههای این قشر بختشان را برای ستاره شدن بیازمایند. هزار آفرین هم برای مهدی کم است انصافا. نه؟
سوپراستار پیشین تیم ملی دست روی یک نکته بامزه میگذارد که وقتی مصاحبههای بازیکنان قدیمی را مرور میکنی، میبینی عین حقیقت است: «دوره ما بیشتر پدر و مادرها با فوتبالیست شدن بچهها مخالف بودند اما الان والدین اشتیاق دارند بچههایشان فوتبالیست شوند و برای این منظور حسابی هم خرج میکنند.» دقیقا همین است. مصاحبه چند بازیکن بزرگ را خواندهاید که گفته بودند بعد از هر بار فوتبال بازی کردن در زمین خاکی یک دست کتک سیر از پدرشان میخوردند و بهخاطر زانوهای خونین، کلی هم ملامت از مادر میشنیدند؟ راز ستاره شدن در مستطیل جادویی انگار همین سماجت، همین «نه» شنیدن و مشتاقتر شدن است. اینجا جایی برای نازپروردهها نیست. نه اینکه هیچ بچه پولداری هیچی نشده باشد اما انگار نان و آب سفره فوتبال به گلوی فقرا گواراتر است.
مهدی مهدویکیا تا به حال بارها پیشنهادهایی برای هدایت تیمهای لیگ برتری داشته. او میتوانسته راحت و آسوده کت و شلوار بپوشد، لب خط برای عکاسها ژست فریاد زدن بگیرد و دستمزد میلیاردی هم داشته باشد.
مهدی اما گنجی است که سراغ گنجیابی رفته. به قطعیت میتوان گفت در مورد ارزش کار او 5، 10یا 15سال دیگر خیلی بیش از این حرفها خواهیم شنید؛ زمانی که محصولاتش یکی، یکی به سطح اول فوتبال تزریق شدند و باز این برکه خلوت را پر از ماهیهای رنگی کردند. مهدی مهدویکیا عاقلهمرد دوستداشتنی این فوتبال است؛ از آنها که یکیشان واقعا کم است. ای کاش از این ستارهها روی دوش فوتبال ایران بیشتر داشتیم. دمت گرم، خیرت قبول.