جایی برای تماشاگرها نیست
مرتضی کاردر _ روزنامه نگار
گالریهای ایرانی در 2ماه گذشته عملا چیزی برای ارائه به دوستداران هنرهای تجسمی نداشتهاند. درست است که گالریها تعطیل بودهاند و خبری از افتتاحیههای شلوغ عصرهای جمعه و پرسههای دستههای گالریگردان مشتاق در روزهای بعد نبود، اما طبیعتا بسته شدن درهای گالریها میتوانست معادل توقف فعالیتهایشان به همه شکلهای دیگر نباشد. وبسایتها و صفحههای گالریها در شبکههای اجتماعی میتوانستند آثار هنرمندانشان را به بهانههای گوناگون در معرض تماشا بگذارند. اما آنچه در صفحههای خود عرضه کردهاند، آنقدر ناچیز بوده که قابل عرض نیست.
آنچه در گالریها ارائه میشود، تماشایی است. درست است که تماشای آثار از طریق کتاب و کاتالوگ و سایت و گوشی هوشمند نمیتواند جایگزین تماشای مستقیم آثار شود اما طبیعتا شیء تماشایی را راحتتر بهشکلهای گوناگون پیش چشم گذاشت. ارائه آثار در صفحههای گالریها و دعوت به تماشای آنها کار چندان دشواری نیست. گالریها راه راحتتری از کتابفروشیها و سینماها پیشرو داشتند اما بسیار کمتر از آنها به فکر مخاطبان و تماشاگران خود بودند.
بیاتفاقی گالریها در 2ماه گذشته، بیش از هر چیز، ضعف ساختاری گالریها را در نظام هنرهای تجسمی ایران یادآور میشود. گالری یکی از بنیادیترین نهادها در حوزه هنرهای تجسمی است و بهتنهایی میتواند در همه شئون هنرهای تجسمی از آموزش و تولید تا ارائه و قیمتگذاری و فروش اصلیترین نقش را ایفا کند.
در چنین فرایندی تعامل با دوستداران هنرهای تجسمی نیز رکنی اساسی است. گالری در حقیقت پاتوقی برای دوستداران هنرهای تجسمی است. کسانی که شاید خریدار آثار تجسمی نباشند اما حضورشان همیشه موجب رونق گالریها بوده است و درپی تماشا کمکم در شمار هنرمندان و کنشگران حوزه هنرهای تجسمی درآمدهاند.
نگاهی به تاریخ هنر مدرن ایران نشان میدهد که گالریها خیلیوقتها از جایی برای ارائه آثار فراتر رفتهاند و بعضی از آنها مثل گالری قندریز (ایران) بهاندازه یک مکتب مقام یافتهاند. حتی گالریهای دیگری مثل سیحون و گلستان تأثیر بسیار بیشتری از یک گالری داشتهاند و نمادهای هنرهای تجسمی و گالریداری در دهههای بعد بودهاند. نقش گالریها در ترویج هنرهای تجسمی در فضای عمومی چیزی نیست که بتوان بهسادگی از کنارش گذشت و آن را از شمار نقشهای گالریها خط زد.
اما رونق هنرهای تجسمی و افزایش گردش مالی و سودآوری آثار تجسمی در سالهای اخیر سبب شده است گالریهایی شکل بگیرند که صرفه اقتصادی برایشان حرف اول را میزند.
نشانههای رفتار سودمحور گالریها در سالهای اخیر بارها دیده شده است اما بسیاری به این رفتارها به دیده اغماض نگریستند و در سکوت از کنارش گذشتند. حقیقت این است که بسیاری از گالریها کوشش چندانی برای ارائه آثار هنرمندان نمیکنند. به هنرمندانی بیشتر توجه نشان میدهند که بتوانند در بازار برایشان سودآورتر باشند، کاتالوگ ارائه یکی دو سالی است از فهرست خدمات گالریها حذف شده است، حتی اخیرا شنیده میشود که هزینه تبلیغ نمایشگاهها نیز از هنرمند دریافت میشود و هزینه مختصر پذیرایی روز افتتاح نیز بهعهده هنرمند است.
وقتی صرفه و سود اقتصادی در اولویت قرار میگیرد و همهچیز میشود، طبیعی است تماشاگرانی که خریدار آثار نیستند و فقط تماشاگرند جایی در این نظام ندارند. عرضه و ارائه بستههای ساده دیدنی برای روزهای قرنطینه که نفع اقتصادی ندارد، وظیفهای میشود خارج از عرف و آنقدر غریب مینماید که کسی به آن فکر نمیکند.
روزهای قرنطینه و فاصلهگذاری اجتماعی روزهای دشواری برای همه اهالی فرهنگ و هنر بود. اما بیتوجهی گالریها به دوستداران هنرهای تجسمی نشانههای بروز رفتاری است که تلخیهایش شاید بهراحتی فراموش نشود.