تغییر مسیر دمکراسی آمریکایی
جواد نصرتی _ روزنامهنگار
اگر ماجرای استیضاح و تبرئه دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا را از نامها و افراد تهی کنیم، تنها یک برنده باقی میماند؛ ریاستجمهوری آمریکا. دمکراتهای کنگره، با امید برکناری دونالد ترامپ بهخاطر سوءاستفاده از قدرت و جلوگیری از اجرای تحقیقات کنگره، رئیسجمهور جنجالی خود را استیضاح کردند اما چیزی که در نهایت گیرشان آمد، تضعیف جایگاه قانونی کنگره در مقابل ریاستجمهوری آمریکا بود. بدعتی که ناخواسته از دل استیضاح و تبرئه دونالد ترامپ متولد شده است، میتواند در آینده، نهتنها کنگره را محدود و کمتوان کند، که دمکراسی آمریکایی را هم تهدید کند.
تبرئه دونالد ترامپ در سنا، همانقدر قابلپیشبینی بود که تصویب استیضاح او در مجلس نمایندگان. چیزی که در این میان به یکباره کارشناسان قانون اساسی آمریکا و ناظران سیاسی در این کشور را غافلگیر و نگران کرده، کاهش اهمیت استیضاح بهعنوان یک سازوکار حیاتی در قانون اساسی آمریکا و افزایش اختیارات ریاستجمهوری آمریکاست. تعدادی از سناتورهای جمهوریخواه، در توجیه رأی خود به نفع ترامپ، عملا به استدلال تیم حقوقی او استناد کردهاند و همین استدلال و تفسیر حقوقی است که پایههای دمکراسی در آمریکا را لرزانده و کارشناسان را به وحشت انداخته است. آلن درشوویتز پروفسور حقوقدان دانشگاه هاروارد و یکی از اعضای برجسته تیم وکلای مدافع ترامپ در محاکمه سنا، در جریان محاکمه اینطور استدلال کرد که اگر رئیسجمهوری تشخیص بدهد که انتخاب مجددش، در واقع در راستای منافع عمومی کشور است، میتواند اقدامات خاصی انجام دهد و چون این اقدامات، به تشخیص رئیسجمهور مصداق منافع عمومی هستند، قابل استیضاح نیستند. اقداماتی که درشوویتز به آنها اشاره کرده، در ماجرای استیضاح ترامپ، درخواست کمک از یک کشور بیگانه (اوکراین) برای جمعآوری اطلاعات مخرب درباره یک رقیب سیاسی او بوده است. حالا که ترامپ با همین استدلالها و پشتیبانی کورکورانه همحزبیهایش در سنا از معرکه برکناری فرار کرده، چه تضمینی وجود دارد که روسای جمهوری بعدی آمریکا، چه جمهوریخواه و چه دمکرات، به همین استدلال نچسبند و به پشتگرمی همحزبیهای خود در کنگره، دست به هر کاری نزنند؟ برخی حتی سناریوهای تیرهتر را پیش کشیدهاند و مدعیاند اگر روسای جمهوری بعدی آمریکا در این راه گام بردارند، امکان مضمحلشدن دمکراسی آمریکایی هم فراهم میشود.
هرچند که تیم حقوقی ترامپ بهخاطر پیشکشیدن این استدلال با انتقادهای فراوانی مواجه شده است، نمیتوان از بیپروایی دمکراتها در ایجاد زمینه بروز این طرز فکر خطرناک بهسادگی گذشت. مسئله این نیست که چرا دمکراتها از حقی که قانون اساسی به آنها داده است استفاده کردهاند، بلکه مسئله این است که آیا آنها در پیگیری تخلفات ترامپ، تنها قانون اساسی و پاسداشت آن را درنظر داشتهاند؟ پاسخ این سؤال، از سوی هر جمهوریخواهی، یک نه بزرگ خواهد بود. دمکراتها، هرچند که در ماههای اخیر بارها احترام به وظایف قانونی خود را مطرح کردهاند، با این اتهام بزرگ مواجه هستند که استیضاح را به ابزاری سیاسی تبدیل کردهاند. بسیاری از جمهوریخواهان، بارها گفتهاند که از نظرشان، تمام هیاهویی که دمکراتها در این ماهها به راه انداختهاند، صرفا یک بازی سیاسی در سال منتهی به انتخابات بوده است و تردیدهایی درباره انگیزههای قانونی آنها وجود دارد.
آنها، از این منظر، به همان اندازه در تضعیف جایگاه کنگره آمریکا مقصر هستند که جمهوریخواهان با پیروی کورکورانه از امید اولشان در انتخابات ریاستجمهوری بعدی. پدران بنیانگذار آمریکا، استیضاح را بهعنوان ابزاری برای تضمین بقای دمکراسی در اختیار کنگره این کشور قرار دادهاند. اما استیضاح ترامپ، به سلاحی برای تضعیف کنگره آمریکا در برابر اختیارات و قدرت ریاستجمهوری آمریکا تبدیل شد. برگ برنده تداوم دمکراسی آمریکایی، قدرتمندی تمامی نهادهای اثرگذار آن بوده است. تضعیف کنگره، اگر عقل جمعی سیاستمداران آمریکا فکری به حال آن نکند، میتواند به تضعیف دمکراسی آمریکا منجر شود.