• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
شنبه 19 بهمن 1398
کد مطلب : 94601
+
-

چگونه ایران و آمریکا می‌‎توانند به میز مذاکره بازگردند؟

چگونه ایران و آمریکا می‌‎توانند به میز مذاکره بازگردند؟


عبدالقادر فایز، رئیس دفتر شبکه الجزیره در تهران، تحلیلی مختصر و خواندنی از وضعیت حاکم بر روابط ایران و آمریکا و سرنوشت آن در صفحه توییتر خود منتشر کرده است که ترجمه آن را در ادامه می‌خوانید:
از زمان ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید، ماهیت روابط ایران و آمریکا براساس 3عامل تغییر یافته است. عامل اول، پایان معادله نه جنگ و نه صلح است؛ معادله‌ای 40ساله که واشنگتن با تکیه بر آن، نوعی بازدارندگی از طریق تحریم‌ها و مهار ایران به واسطه ائتلاف‌ها ساخته بود. درحالی‌که تهران تلاش داشت با ساختن کارت‌های قدرت برای خود، در هرگونه مذاکره‌ای به جایگاه برابر دست یابد؛ این معادله اکنون به پایان رسیده است. عامل دوم سیاست تهاجمی‌تر آمریکاست که می‌خواهد ایران را وادار به تسلیم یکباره کارت‌های استراتژیک این کشور کند، کارت‌هایی که عبارتند از بخش حیاتی برنامه هسته‌ای، بخش اثرگذار توان موشکی، نفوذ منطقه‌ای و برنامه هوافضای ایران مخصوصا در حوزه ماهواره‌ها. عامل سوم عبور از خطوط قرمز به واسطه ضربه نظامی علنی و دردآوری است که مصداق آن، اقدام بی‌سابقه آمریکا در ترور ژنرال سلیمانی بود و در مقابل، پاسخ ایران با حمله موشکی مستقیم به پایگاه عین‌الاسد؛ اقدامی که طی 40سال گذشته به فکر تهران هم خطور نکرده بود.
این تغییرات بزرگ، نبرد تهران و واشنگتن را به نقطه‌ای رسانده که باید براساس «حالت بازدارندگی جدیدی» ادامه یابد، حالتی که به‌نظر می‌رسد در درجه اول حول محور جغرافیای سیاسی تعریف شود. شاید بتوان گفت نمود این واقعیت در شعارهای ژئوپولتیک هر دوطرف نمایان است؛ شعارهایی که ذیل آنها ابزارهای واقعی نبرد قرار می‌گیرند. این شعارها چیست؟ 
آمریکا از ایران می‌خواهد به‌طور کلی از نفوذ منطقه‌ای خود دست بکشد؛ امری که به‌معنای امنیت ملی قابل دسترس و شکننده برای ایران خواهد بود. در مقابل ایران شعار خروج نیروهای آمریکا از منطقه را مطرح کرده؛ امری که در واقع به‌معنای مشروعیت مورد هدف قرار دادن حضور آمریکایی‌ها در مرحله آینده است، آن هم نه ضرورتا به شکل مستقیم و صرفا از سوی ایران. بدون شک این 2شعار تنها با استفاده از قدرت‌های نرم محقق نمی‌شوند و حتما نیروهای سخت و خشن وارد شده تا بخشی از رویارویی را بر عهده داشته باشند و این یعنی؛
1ـ رویارویی به‌شدت سخت و خشن‌تر در مرحله آینده 
2ـ خروج رویارویی از میدان‌های سنتی به سوی میدان‌های دیگر، تا زمانی که طرفین بر عدم‌ورود به نبرد مستقیم تأکید داشته باشند 
3ـ نگرانی جدی بسیاری از کشورهای منطقه بعد از آنکه ایستادن در مسافتی میانه نسبت به طرفین به امری بسیار سخت تبدیل شده است. بر همین اساس اکثر این کشورها تلاش می‌کنند به‌عنوان راه‌حلی موقت تقریبا تنها نقش میانجی را بازی کنند
4ـ عقب‌نشینی قابل توجه اصل گفت‌وگو که تا حد زیادی این قاعده را یادآور می‌شود «وقتی گفت‌وگو به پایان رسید جنگ آغاز می‌شود و دیگر مهم نیست که چه زمان صدای شلیک نخستین گلوله را می‌شنویم.»
و در این نقطه سؤالی درباره سرنوشت ایده مذاکره و تناقض شدید و بنیادین در تعریف آن مطرح می‌شود: واشنگتن مذاکره مفید را مذاکره‌ای می‌داند که از دهانه تفنگ خارج شده و به همین ترتیب از قدرت نظامی به‌منظور زمینه‌سازی‌ برای آن استفاده می‌کند. تهران اما مذاکره را کنشی برابر از طریق به رسمیت شناختن نقش این کشور در منطقه و احترام به منافع و امنیت ملی خود به‌شمار می‌آورد.
براساس ارزیابی من، راه‌حلی که 2کشور را بر سر میز مذاکره علنی جمع کند در اسلوب مذاکرات 1+5 نهفته است و به 2چیز احتیاج دارد: 
1ـ پذیرش این واقعیت از سوی تهران که آمریکا از برجام خارج شده و خواهان توافقی جدید است.
2ـ پذیرش این واقعیت از سوی واشنگتن که ایران هرگز از جایگاه شکست خورده مذاکره نمی‌کند و آمریکا باید امتیازی تعیین‌کننده و واقعی در زمینه تحریم‌ها ارائه دهد.

این خبر را به اشتراک بگذارید