آینده روابط چین و آمریکا
دکتر بهرام امیراحمدیان|کارشناس مسائل اوراسیا:
بودجه درخواستی وزارت دفاع آمریکا در لایحه اخیر بودجه این کشور، مبلغی حدود 700میلیارد دلار اعلام شده است. پنتاگون همزمان با درخواست این بودجه، چین، روسیه و کرهشمالی را تهدیدی برای آمریکا دانسته است. این سازمان اما تهدید ناشی از فعالیتهای چین را در مجموع جدیتر از بقیه میداند؛ چرا که این کشور، هم یک قدرت اقتصادی و هم یک قدرت نظامی قوی است. آمریکا بهطور مشخص اعلام کرده که چین در کوتاهمدت بهدنبال هژمونی منطقهای و در بلندمدت در پی برتری یافتن بر قدرت نظامی آمریکاست؛ به همین دلیل، سیاهه بودجه دفاعی پنتاگون از افزایش 100میلیون دلاری حکایت دارد. آمریکا برخلاف دوره باراک اوباما، اکنون در حال افزایش بودجه نظامی خود است.
یک بعد اقدام آمریکا در تقویت بودجه نظامیاش، کشاندن چین و روسیه به یک مسابقه تسلیحاتی است. این دو کشور برای اینکه بتوانند فضای تک قطبی مورد نظر آمریکا در جهان را بشکنند و با این کشور توازن استراتژیک برقرار کنند، مجبور خواهند شد سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی خود را به بودجه نظامی اختصاص دهند.
طبق آمار بانک جهانی، در سال 2016درآمد ناخالص داخلی روسیه حدود هزار و 300میلیارد دلار بوده است؛ یعنی اگر روسیه بخواهد فقط با آمریکا توازن استراتژیک برقرار کند، باید حدود 50درصد از تولید ناخالص داخلی خودش را به هزینههای نظامی اختصاص دهد که این از عهده روسها خارج است. فراموش نکنیم که یکی از عوامل مهمی که باعث فروپاشی شوروی شد، همین مسابقه تسلیحاتی بود. از سوی دیگر، چین یک قدرت بزرگ اقتصادی در جهان است و مهمترین رقیب اقتصادی آمریکا به شمار میرود. چینیها نیز سالانه حدود 200میلیارد دلار برای مسائل نظامی هزینه میکنند. ورود چین به یک مسابقه تسلیحاتی با آمریکا میتواند برگ برنده واشنگتن در تضعیف جایگاه چین بهعنوان یک رقیب تمامعیار اقتصادی باشد. آمریکا در سیاست تعاملی خود با مسکو و پکن بهدنبال آن است که روسیه را از منظر نظامی و چین را همزمان از منظر نظامی و اقتصادی مهار کند. آمریکاییها در تعامل با چین، همزمان از ابزار اقتصاد و نظامیگری برای تحت فشار قرار دادن این کشور استفاده میکنند.
کالاهای چینی بهدلیل قیمت تمامشده پایین، رقابتپذیری بیشتری در بازارهای جهانی دارند، آمریکا برای ضربه زدن به این مزیت اقتصادی چین، بهدنبال بالا بردن قیمت حمل مواداولیه و انرژی به این کشور است؛ اقدامی که در نهایت افزایش قیمت تمامشده کالاهای چینی را درپی خواهد داشت. چین روزانه بیش از 12میلیون بشکه نفت مصرف میکند که حدود 40درصد آن وارداتی است. عمده واردات انرژی چین از طریق تنگه مالاکا و سپس از راه دریای چین جنوبی انجام میشود. اگر آمریکا بتواند دست به اقداماتی بزند که ریسک حمل انرژی به سمت چین از طریق دریای چین جنوبی افزایش پیدا کند، ضربه بزرگی به اقتصاد چین وارد خواهد کرد. بالا رفتن ریسک حملونقل دریایی برای چین، افزایش قیمت حمل و همچنین افزایش هزینه بیمه را بهدنبال خواهد داشت. نتیجه چنین وضعیتی افزایش قیمت تمامشده کالا خواهد بود. آمریکا با نگاه به این واقعیت، حضور نظامی خود در اقیانوس آرام ودریای چین جنوبی را تقویت کرده و به ادعاهای ارضی کشورهای حاشیه این دریا دامن میزند.
چین اما برای رهایی از این مخمصه 2طرح عمده را دنبال کرده است؛ یکی پروژه «گردنبند مروارید» و دیگری پروژه «یک کمربند، یک جاده». پروژه گردنبند مروارید شامل ساخت، توسعه و تقویت بنادر در کشورهای جنوب و جنوب شرق آسیاست. بنادری در میانمار، بنگلادش، سریلانکا و پاکستان جزو این طرح هستند. چین با تقویت این بنادر سعی دارد تهدیدهای آمریکا علیه جریان آرام سرازیرشدن مواد خام به چین و خروج کالا از این کشور به مقصد دیگر کشورهای جهان را خنثی کند.
چین همزمان ابتکار یک کمربند، یک جاده را نیز در خشکی دنبال کردهاست که در واقع احیای مسیر جاده باستانی ابریشم است. اگر آمریکا روزی انتقال انرژی به چین و انتقال کالا از چین به دیگر کشورها را از طریق دریا مختل کند، مسیر خشکی مسیری خواهد بود که چینیها از طریق آن نیازهای خود را برطرف خواهند کرد. چین قصد دارد به هر قیمتی هژمون خود را در دریا با گردنبند مروارید و در خشکی با یک کمربند، یک جاده گسترش دهد.
با این همه چینیها نیمنگاهی نیز به تقویت قدرت نظامی خود داشتهاند. چین در سند سیاستگذاری کلان خود موسوم به «کتاب آبی» در سال 2015برای نخستین بار اعلام کرد که تصمیم دارد قدرت نظامیاش را تقویت کند و بودجه نظامی خود را افزایش دهد. شیجین پینگ، رئیسجمهور چین، حتی اعلام کرده که سربازان چینی باید برای جنگ آماده باشند؛ اینها نشانههایی برای افزایش احتمال بروز درگیری میان این دو قدرت، اگر نه در سطح نظامی، دستکم در سطح درگیری لفظی است.