• سه شنبه 6 آذر 1403
  • الثُّلاثَاء 24 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 26
پنج شنبه 3 بهمن 1398
کد مطلب : 93555
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wpV7R
+
-

گفت‌وگو با مجتبی میرزاجانپور که بازگشتش به تیم ملی با صعود به المپیک همراه شد

شادی خطرناک به قلبم آسیب زد

شادی خطرناک به قلبم آسیب زد

مهرداد رسولی

مجتبی میرزاجانپور برای اهالی والیبال یک نام و چهره خاص است؛ ستاره بابلی تیم ملی والیبال ایران نه به واسطه پروازهای بلند و آبشارهای کوبنده‌اش که به‌خاطر شادی‌هایی که بعد از کسب هر امتیاز بروز می‌دهد شناخته می‌شود و هرگاه در ترکیب تیم ملی به میدان می‌رود مظهر تعصب است. تصویری که از مجتبی میرزاجانپور در ذهن اهالی والیبال باقی مانده، جوان رعنایی است که در دوره سرمربیگری اسلوبودان کواچ در تیم ملی می‌درخشید و بعد از کسب هر امتیاز از فرط خوشحالی با مشت به سینه‌اش می‌کوبید؛ مشت‌های گره کرده‌ای که از تعصب او به پیراهن تیم ملی حکایت داشت اما یک‌بار باعث بروز مشکلات قلبی برای او شد. او که بنا به دلایلی غایب بزرگ اردوهای آماده‌سازی‌ تیم ملی طی یکی دو سال اخیر بود در مسابقات انتخابی المپیک در چین یک‌بار دیگر پیراهن تیم ملی را پوشید و بازگشت او با صعود والیبال ایران به المپیک2020 مترادف شد. میرزاجانپور در 28سالگی هنوز خودش را سرباز کهنه‌سواری می‌داند که برای جنگیدن بر سر تصاحب هر پوئن آماده است و می‌گوید به عنوان بازیکن ثابت یا ذخیره برای هر پوئن می‌جنگد.
  صعود تیم ملی والیبال به المپیک 2020 در روزهایی که خبرهای ناخوشایندی از ورزش ایران به گوش می‌رسد یک اتفاق امیدوارکننده بود. پروسه آماده‌سازی‌ تیم ملی برای صعود به المپیک از چه زمانی کلید خورد؟
ما در دوره قبل هم به المپیک صعود کرده بودیم و به همین دلیل انتظار عمومی از تیم ملی والیبال ایران بالا رفته بود. همه مردم انتظار داشتند این بار هم به‌راحتی المپیکی شویم اما حقیقت ماجرا این است که همه تیم‌ها با تمام قوا به مسابقات انتخابی می‌آیند و هیچ تیمی نمی‌خواهد فرصت طلایی صعود به المپیک که بزرگ‌ترین آوردگاه ورزشی جهان است را از دست بدهد. من از ابتدای اردوی آماده‌سازی‌ در خدمت تیم ملی نبودم اما تردید نداشته باشید که یک برنامه بلندمدت پشت صعود به المپیک بوده و اینگونه نیست که مربی با برپایی یک یا دو اردو پایه‌های یک تیم ملی قوی را بنا کند. صعود تیم ملی به المپیک2020 حاصل یک برنامه‌ریزی بلندمدت است و بعد از بازگشت آقای داورزنی به پست ریاست فدراسیون والیبال همه امکانات برای رقم‌خوردن چنین موفقیتی مهیا شده بود. از امکانات درون اردویی تا تغذیه بچه‌ها المپیکی شده بود و شرایط تیم ملی و به‌طور کلی والیبال ایران به 3 سال قبل برگشت. در دوره‌ای که فدراسیون والیبال دستخوش تغییر و تحولات مدیریتی بود، حتی به لحاظ تغذیه مشکل داشتیم اما با آمدن آقای‌داورزنی همه امکانات برای صعود به المپیک فراهم شد. با این حال، تعداد و مدت زمان اردوهای تیم ملی از همه تیم‌های آسیایی که در مسابقات مقدماتی المپیک حضور داشتند کمتر بود. مثلا تیم کره‌جنوبی 2ماه کامل در اردو بود و چین هم لیگ کشورش را برای حضور قدرتمندانه در این مسابقات تعطیل کرده بود.
  البته اگر در مسابقات قهرمانی آسیا به استرالیا نمی‌باختیم زودتر و راحت‌تر به المپیک2020 صعود می‌کردیم.
مسابقات قهرمانی آسیا شرایط خاص خودش را داشت و مسئله مهم این است که هم‌اکنون قهرمان آسیا هستیم و به‌عنوان بهترین تیم آسیایی به المپیک صعود کردیم. باخت به استرالیا یک اتفاق بود و همه ما باید بپذیریم که والیبال هم مثل فوتبال یا هر رشته ورزشی دیگر برد و باخت دارد. ما در زندگی ورزشی‌مان از این برد و باخت‌ها زیاد دیده‌ایم و چه بسا همین باخت‌ها به سکوی پرتاب بدل شده‌اند.
  به واسطه درخشش تیم ملی در لیگ جهانی، انتظار عمومی از والیبال بالا رفته و مردم انتظار دارند تیم ملی در المپیک روی سکو برود. در شرایط فعلی امکان مدال گرفتن والیبال در المپیک وجود دارد؟
المپیک فلسفه خاص خودش را دارد. همان تیم‌هایی که در لیگ جهانی والیبال حضور دارند در المپیک هم به میدان می‌روند اما فاصله بازی‌کردن در مسابقات المپیک با لیگ جهانی زمین تا آسمان است. بسیاری از بازیکنان به‌خصوص بازیکنان جوان تحت‌تأثیر جو سنگین حاکم بر دهکده بازی‌ها قرار می‌گیرند و کیفیت واقعی خودشان را بروز نمی‌دهند. همه تیم‌های دنیا و بازیکنان سرشناس در دهکده بازی‌ها حضور دارند. مثلا بسکتبالیست‌های NBA که فقط در تلویزیون آنها را می‌بینیم در دهکده بازی‌ها قدم می‌زنند و گاهی کنار ورزشکاران دیگر غذا می‌خورند. حضور در چنین فضایی به ورزشکار حس خوبی می‌دهد اما از طرفی جو را سنگین می‌کند چون ممتازترین بازیکنان جهان را در چند قدمی خودتان می‌بینید. از طرفی همه کشورها می‌خواهند از فرصت درخشش در المپیک بهره ببرند و با تمام قوا می‌آیند. به‌نظرم در شرایط فعلی صرفا باید روی موفقیت در مسابقات انتخابی تمرکز کنیم و مدال گرفتن والیبال در بازی‌های المپیک یک هدف بلندمدت است و زمان می‌برد.
  فکر می‌کنی تا چند سال دیگر می‌توانیم روی مدال المپیک حساب باز کنیم؟
اگر شرایط کاملا ورزشی در ورزش ما حاکم باشد می‌توانیم ظرف چند دوره آینده روی سکوی المپیک برویم اما با توجه به شرایط فعلی بعید می‌دانم تا یک دهه آینده دست‌مان به مدال المپیک برسد.
  خیلی‌ها معتقدند نسل طلایی والیبال ایران در حال تمام شدن است و اگر برای بازیکنان باتجربه‌ای مثل سعید معروف، سیدمحمد موسوی، امیر غفور و... جانشین نداشته باشیم دیر یا زود شاهد دوران افت والیبال ایران خواهیم بود. به تغییر نسل در والیبال ایران باور داری؟
اگر شرایط تیم‌های ملی نوجوانان در یک دهه اخیر را دنبال کنید متوجه می‌شوید که در هر دوره فقط یک بازیکن از رده نوجوانان به بزرگسالان می‌رسد و ادامه این روند به تیم ملی بزرگسالان لطمه می‌زند. یک دوره محمد جواد معنوی نژاد، یک دوره دیگر میلاد عبادی‌پور، دوره‌ای دیگر امیرحسین مجرد و امیرحسین اسفندیار و محمدرضا حضرت‌پور هم از نسل جدید به تیم ملی بزرگسالان راه پیدا کرده‌اند. همین حالا 4یا 5 بازیکن تیم ملی از هم‌دوره‌های من محسوب می‌شوند و چند بازیکن به نسل قبل از من تعلق دارند. اگر می‌خواهیم موفقیت‌های والیبال ایران ادامه پیدا کند و همچنان در آسیا بی‌رقیب باشیم و در مسابقات جهانی هم حرفی برای گفتن داشته باشیم باید در هر دوره 3یا 4بازیکن از تیم‌های ملی جوانان و نوجوانان به تیم ملی بزرگسالان راه پیدا کنند. به‌نظرم ما باید روی تیم برنامه‌ریزی کنیم و به اضافه کردن یک یا دو بازیکن جوان به تیم ملی دل‌خوش نباشیم.
  همین حالا تیم ملی والیبال 5بازیکن زیر 23سال دارد. فکر می‌کنی نسل جدید والیبال ایران در حال شکل‌گیری است؟
آینده والیبال ایران در دست والیبالیست‌های نسل جدید است. بدون تردید باید به سمت تغییر نسل پیش برویم و این کاری است که در همه کشورهای دنیا انجام می‌شود. همه تیم‌های دنیا یک دوره طلایی دارند و در برهه‌ای هم افت می‌کنند. مثلا تیم ملی برزیل تا چند سال قبل قهرمان بلامنازع جهان بود اما حالا قافیه را به تیم‌هایی مثل لهستان و فرانسه باخته و به سختی می‌تواند افتخارات گذشته‌اش را تکرار کند.
  والیبال ایران در دوران طلایی به سر می‌برد یا بعد از خداحافظی ستاره‌ها باید منتظر دوران افت باشیم؟
تصور من این است که بعد از المپیک 2020، 5یا 6 بازیکن با تیم ملی خداحافظی می‌کنند اما از حالا نمی‌توان درباره آینده والیبال ایران صحبت کرد. همانطور که گفتم آینده والیبال ایران در دست بازیکنان جوان و نسل جدید والیبالیست‌هاست و آنها باید خودشان را به مربیان باشگاهی و ملی نشان بدهند.
  خودت را متعلق به کدام نسل می‌دانی؟ نسلی که می‌تواند در آینده برای والیبال ایران افتخار کسب کند یا نسلی که باید جای خودش را به بازیکنان جوان بدهد؟
در 28سالگی نمی‌توانم در این مورد نظر قطعی بدهم آینده را کسی نمی‌تواند پیش‌بینی کند. یک ورزشکار به‌خصوص بازیکن تیم ملی مدام در معرض انواع آسیب‌دیدگی‌ها قرار دارد. علاوه بر این سلیقه مربی را هم باید درنظر گرفت. گاهی مربیان صلاح می‌دانند که بازیکنی در اردوی تیم ملی نباشد و به بازیکنان دیگری میدان بدهند. هم‌اکنون از آمادگی بدنی بالایی برخوردارم اما نمی‌توان با قطعیت درباره آینده صحبت کرد.
  به‌نظرت در المپیک 2020برای تیم ملی بازی می‌کنی یا کولاکویچ به بازیکنان جوان‌تر بازی خواهد داد؟
من خودم را سرباز تیم ملی می‌دانم و هر موقع به تیم ملی دعوت شده‌ام برای هر امتیاز جنگیده‌ام. مهم نیست کدام بازیکن بازی می‌کند و کدام بازیکن بازی نمی‌کند چون معتقدم موفقیت تیم ملی برای همه در اولویت است. به‌عنوان یک بازیکن حرفه‌ای معتقدم شخصیت تیمی باید حفظ شود و همه بازیکنان باید با احترام و افتخار برای ایران بازی کنیم.

به اروپا نرفتم، چون پدر شدم
مجتبی میرزاجانپور سابقه بازی در تیم‌های اروپایی را در کارنامه دارد و فصل قبل را در تیم کاستلانای ایتالیا سپری کرد اما برای فصل آینده با تیم شهرداری ورامین به توافق رسیده است. او لیگ ایتالیا را بهترین لیگ والیبال دنیا می‌داند و معتقد است دیر یا زود به یک تیم ایتالیایی ملحق خواهد شد.
  چرا به ایران برگشتی و شانس بازی در بهترین لیگ دنیا را از دست دادی؟
امسال از ترکیه، ایتالیا و روسیه پیشنهاد داشتم اما یک‌ماهی است که پدر شده‌ام و ترجیح می‌دهم در این شرایط کنار خانواده‌ام بمانم. به‌خاطر خانواده‌ام تا اطلاع ثانوی به تیم‌های اروپایی پاسخ مثبت نمی‌دهم.
  ممکن است تا پایان زندگی ورزشی‌ات در لیگ ایران بازی کنی؟
بازی در لیگ ایران هم مزیت‌های خودش را دارد اما سال آینده اگر پیشنهاد خوبی داشته باشم به اروپا بر می‌گردم.
  بعد از المپیک حتما پیشنهادهای خوب از راه می‌رسد؟
فعلا به موفقیت تیم ملی در المپیک فکر می‌کنم اما اگر پیشنهاد خوبی داشتم حتما به اروپا می‌روم.
  بازی در لیگ کدام کشور را ترجیح می‌دهی؟
ایتالیا بهترین لیگ والیبال دنیا را دارد و همه والیبالیست‌ها می‌دانند که همه خوب‌های دنیا در ایتالیا بازی می‌کنند. بازی در تیم کاستلانا تجربه خوبی بود. من یک فصل برای این تیم بازی کردم اما در همین مدت زمان نسبتا کوتاه ضعف‌های تکنیکی‌ام را برطرف کردم و به والیبالیست بهتری تبدیل شدم. البته سال 2014به پیشنهاد تیم ورونای ایتالیا جواب منفی دادم و کسی نبود که به من بگوید بازی در لیگ ایتالیا یک شانس بزرگ است.

به من می‌گفتند مرد خوشحالی‌های خاص
ستاره بابلی تیم ملی والیبال ایران در یک خانواده کاملا والیبالی بزرگ شد و دست بر قضا همسرش هم یکی از والیبالیست‌های تیم ملی بانوان ایران بود. مجتبی میرزا جانپور بازیکنی است که بیش از هر والیبالیست دیگری در محاصره منتقدان قرار دارد و کوچک‌ترین حرکاتش در زمین والیبال هم از سوی اطرافیان مورد نقد قرار می‌گیرد. او زندگی در خانواده‌ای والیبالی را یک موهبت برای خودش می‌داند.
  زندگی در یک خانواده والیبالی برای والیبالیست ملی‌پوش یک چالش است یا آن را خوش‌شانسی می‌دانی؟
پدر، برادرم و دایی‌ام والیبالیست بودند و همسرم بازیکن تیم ملی بانوان بود اما بعد از به دنیا آمدن فرزندمان فعلا شرایط حضور در اردوی تیم ملی را ندارد. مادر همسرم هم در سال‌های جوانی والیبالیست بوده و هنوز هم والیبال بازی می‌کند. بنا بر این من با دوخانواده کاملا ورزشی زندگی می‌کنم و اگر ضعفی در بازی‌هایم ببینند به من گوشزد می‌کنند.
  برای شنیدن انتقادهایی که مدام از گوشه و کنار مطرح می‌شود مشکلی نداری؟
من مشکلی از  این بابت احساس نمی‌کنم چون انتقادی که درست و منطقی باشد را آویزه گوشم می‌کنم و نقدهای غیرمنطقی را نادیده می‌گیرم. اطمینان دارم که خانواده‌ام صلاح مرا می‌خواهند و به همین دلیل همیشه آماده شنیدن نقدهای آنها هستم. من برای برطرف‌کردن ضعف‌هایم مدام تمرین می‌کنم و هیچ وقت خودم را بازیکن کاملی نمی‌دانم، بنا بر این نقد اطرافیان مرا اذیت نمی‌کند.
  توصیه‌های اطرافیان شامل چه نکته‌هایی می‌شود؟
وقتی بازیکن جوان‌تر و کم‌تجربه‌ای بودم بعد از کسب هر امتیاز خوشحالی خاصی بروز می‌دادم. کار به جایی رسید که اهالی والیبال مرا با خوشحالی‌های خاص می‌شناختند و می‌گفتند میرزا جانپور از قبل برای بروز این خوشحالی‌ها برنامه‌ریزی می‌کند. عده‌ای هم مرا یک بازیکن عصبانی می‌دانستند که با فریاد خوشحالی‌اش را بروز می‌دهد اما اطرافیان می‌دانند که اصلا اینگونه نیست و با همه ارتباط خوبی دارم. همسرم که روانشناسی ورزشی خوانده از من خواست خوشحالی‌ام را کنترل کنم و مدت‌هاست که در زمین والیبال آرامش بیشتری دارم.
  خوشحالی‌های خاص برایت مشکل‌ساز هم شد؟
یکی از عادت‌های من این بود که بعد از کسب هر امتیاز با مشت به قلبم می‌کوبیدم و با این کار می‌خواستم عشقم به والیبال را نشان بدهم اما یک‌بار ضربان قلبم به‌شدت بالا رفت و حین مسابقه مرا به بیمارستان منتقل کردند. حدود 2سال است که این نوع خوشحالی را کنار گذاشته‌ام و با کمک مربیان ضعف‌های فنی را هم برطرف کرده‌ام.
  این نقدها چقدر در پیشرفت والیبال تو تأثیر داشت؟
بدون اغراق می‌گویم نیمی از انرژی‌ام صرف خوشحالی و دویدن در زمین مسابقه می‌شد. قبلا با احساسم بازی می‌کردم اما همین نقدهای اطرافیان باعث شد با منطق و تجربه والیبال بازی کنم و امیدوارم همین روند را تا پایان والیبالم ادامه بدهم.


من خودم را سرباز تیم ملی می‌دانم و هر موقع به تیم ملی دعوت شده‌ام برای هر امتیاز جنگیده‌ام. مهم نیست کدام بازیکن بازی می‌کند و کدام بازیکن بازی نمی‌کند چون معتقدم موفقیت تیم ملی برای همه در اولویت است. به‌عنوان یک بازیکن حرفه‌ای معتقدم شخصیت تیمی باید حفظ شود و همه بازیکنان باید با احترام و افتخار برای ایران بازی کنیم

این خبر را به اشتراک بگذارید