پنهانکاری و اعتماد
افشین امیرشاهی _ عضو شورای سردبیری
خطا یاپنهانکاری؟ هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ هواپیماییِ اوکراین، نه براثر نقص فنی، که با شلیک مستقیم موشکِ پدافندی مورد اصابت قرار گرفته و سقوط کرده است. حادثه تلخی که با 3 روز پنهانکاری از سوی افراد مسئول همراه بود. این بار اما ضربه واقعیت بسیار سهمگین بود و نه تنها قلب مردم را جریحهدار کرد، بلکه به سقوط اعتماد اجتماعی نیز منجر شد. تا پیش از این اگر نگران وضعیت تولید سرمایه اجتماعی بودیم اینک باید بیش از پیش نگران کاهش و زوال اجتماعی باشیم.
حادثه بوئینگ ۷۳۷ به اعتماد در وجوه مختلف آن بهویژه «اعتماد نهادی» آسیب جدی وارد کرد. شاید از این پس مردم دشوارتر از قبل به گزارشهای تخصصی نهادهای مختلف، افراد مسئول و نیز رسانهها توجه نشان دهند و آنها را باور کنند. درعین حال این تلقی پیش آمده و میآید که بسیاری از تصمیمسازان و تصمیمگیران پایبندیشان به ارزشهای اخلاقی ناچیز است و الزامی درخود برای رعایت اخلاق احساس نمیکنند. نتیجه چنین تلقی و باوری در میان مردم، تشدید فاصله طبقاتی، تضاد بین نهادهای حکومتی با یکدیگر و مردم و نیز افزایش ناامیدی و بیاعتمادی است.
مردم در هیچ کشوری دوست ندارند ابزاری برای حاکمیت باشند. بلکه میخواهند صدایشان شنیده شود، حقوقشان محترم شناخته شود و حکمرانانی داشته باشند که بتوانند با آنها گفتوگو کنند. درچنین فضایی است که مشارکت اجتماعی شکل میگیرد و بهتبع این مشارکت، مشروعیت پیش میآید. اما روندهایی که طی سالهای گذشته در کشور ما شکل گرفته است تاثیری در افزایش مشارکت اجتماعی مردم نداشته است بلکه بیگانگی توام با سرخوردگی را موجب شده است. گویا موضوع دروغ و کتمان حقیقت در کشور ما به یک روند تبدیل شده است. وقتی میگوییم روند یعنی مسئله کوتاه مدت نیست و در یک بازه زمانی مشخص بروز و ظهور پیدا کرده است. همان طور که فساد و ناکارآمدی نیز طی سالها به یک روند تبدیل شده و ضربات سهمگینی به پیکر جامعه وارد کرده است. نتیجه این که به تدریج یک جامعه بیاعتماد، خشمگین و ناامید به آینده از یک سو و یک اقتصاد ورشکسته و مجموعهای از تبعیضها ، بیعدالتیها، سیاستهای نادرست و فساد سیستماتیک از سوی دیگر شکل گرفته که حیات کلی جامعه را به شدت تهدید میکند.
نتیجه روشن است، ناامیدی مطلق و بیاعتمادی بسیار. جامعه حس امید خودش را از دست داده است و رویکردهای کنونی و سیاستهای فعلیمان پاسخگوی مشکلات نیست. اما همچنان روزنههای امید باقی است. درحال حاضر برای بازسازی اعتماد و امید از دست رفته تغییرات بنیادین و جدی لازم است. سیاستهایی که معطوف به «بازسازی جامعه یا بازسازی همبستگی اجتماعی» و ادغام بخشهای به حاشیه رانده شده در جامعه باشد.
اما چرا شاهد تغییر نیستیم؟ شاید این نگرانی وجود دارد که یک تغییر، سلسلهای از تغییرات را فعال کند و به جریان بیندازد. اگرچه این کار قطعا امروز سادهتر از فردا خواهد بود. اگر نشانههای تغییر جدی در سیاستها ظاهر شود، حس امید ایجاد میشود. نشان دادن اراده برای تغییر میتواند به ایجاد امید به آینده موثر باشد. در ماجرای اخیر و از دست رفتن زندگی و آرزوهای 176 نفراز شهروندان و خانوادههایشان رسیدگی سخت و سریع لازم است. رسیدگی بدون مصلحتسنجی و طبق نظر مردم.
باید برای مردم روشن شود که چه کسانی در این پنهانکاری سیستماتیک مسئول بودهاند و همه مقصران این پنهانکاری به مردم معرفی شوند. هرچند درباره این حادثه گفتنیها بسیار و پرسشها فراوان است که قاعدتا در روزهای آینده به آنها پرداخته میشود.