شمایلت چه نیکوست...
مسعود میر ـ روزنامهنگار
«این بیحجابه، اون باحجابه، این اینجوریه، اون اونجوریه، این اصلاحطلبه، این اصولگراست، چی رو میخوایم حفظ کنیم ما؟ اون دختر بدحجاب دختر منه، دختر شماست، جامعه ماست...»
چندوقت پیش یکی، دو ویدئو با این جملات واقعبینانه از ژنرال دستبهدست شد که البته به مذاق خیلیها خوش نیامد و بهاصطلاح چندان تحویل گرفتهنشد. در یکی، دو روز گذشته بارها این ویدئوها را دیدهام و با خود، شمایل مردی را دوباره مرور میکنم که هم بدون وقت قبلی به دیدار شخص اول مملکت میرفت و هم خبر دیدار نوروزیاش با سیدمحبوب را شنیدهبودم.
او که برای بچه حزباللهیها لقب مالکاشتر زمانه را داشت، چقدر جانانه، دل خیلیهای دیگر را هم بهعنوان یک فرمانده که نامش برای دشمن هراسآور است، بردهبود. اصلا همین 2 نقاشی را ببینید که پای این متن کاشته شدهاند؛ یکی نقشی است مرتبط با یک متن متعلق به چند سال پیش در یکی از روشنفکرانهترین و اصیلترین نشریات جهان، نیویورکر، درباره فتوحات و اثرگذاری یک فرمانده نظامی و دیگر نقش، پالوده است با بغض و آیین و جوانمردی در دینی که پای شناسنامه ما نوشتهشده و در ما جریان دارد.
دوباره برگردیم به حرفهای ژنرال در ابتدای همین متن و البته یادمان بیاوریم که در این روزهای حزنآلود وطن، چقدر جای مردانی که شجاعتشان هم در عمل متجلی است و هم در حرف، خالی است. چقدر ایران برای مردانی با ابروهای گرهکرده و دلهای مهربان بیتاب است. چقدر افراط و تفریط ایران و ایرانی را آزرده و میآزارد که حالا ژنرال هم شده بهانه دست افراطیون از هر دو گروه. او روی زمین راه رفت، شجاعت را به رخکشید و مهربانی قلبش را تکثیر کرد اما گروهی، زمین جنگ را مثل همیشه به فضای مجازی کشاندند و آنجا با پهپادهای کامنتی در دفاع یا نفی یک ایرانی عرضاندام کردند. نمیدانم چقدر فاصله داریم تا دفع این فرهنگ پر از خشم و رد عقیده اما اطمینان دارم تا زمانی که نتوانیم شجاعانه مثل ژنرال سلیمانی در دره میان عقاید قلبی و نظرات مخالف، پلی به عرض تحمل بزنیم، نمیتوانیم مدعی فرهنگ و منطق و گفتمان باشیم. افسوس از فقدان شجاعدل، همراه ماست و تکرار میکنیم: شمایلت چه نیکوست....