4روایت در یک پرونده جنایی
مقتول قبل از مرگ قاتلانش را لو داد و مدعی شد که همسر و پسرخواندهاش او را زخمی کردهاند؛ اما این مادر و پسر اعترافات عجیبی دارند. آنها پای زن همسایه را نیز به این پرونده جنایی کشیدهاند و حالا پلیس با 4روایت مختلف در این ماجرای جنایی روبهروست.
به گزارش همشهری، تحقیقات در این پرونده از 24آذرماه شروع شد. آن روز مردی در جنوب تهران وقتی از خانهاش بیرون آمد چشمش به مرد همسایه افتاد که خونآلود مقابل ساختمان روی زمین افتاده بود. او نیمههوشیار بود و روی دست و گردنش جراحات زیادی دیده میشد. مرد همسایه به کمک وی رفت و مرد زخمی درحالیکه به سختی میتوانست صحبت کند تنها یک جمله بیان کرد و بعد بیهوش شد. او گفت: «همسرم و پسر او با چاقو مرا زخمی و فرار کردند. آنها قصد کشتن مرا داشتند.» مرد 84ساله به بیمارستان انتقال یافت و مأموران کلانتری 111برای تحقیقات راهی محل حادثه شدند. آنها دریافتند که مرد زخمی ساکن طبقه سوم ساختمان مسکونی است. او پیش از این 2همسر داشت که هر 2 فوت شده بودند و پس از مرگ آنها با همسر سومش ازدواج کرده بود. همسر سوم وی یک پسر جوان داشت و مرد زخمی به همراه این زن و پسرش در آپارتمان طبقه سوم زندگی میکردند. ماموران وقتی قدم در آپارتمان آنها گذاشتند در اتاق خواب با آثار خون روبهرو شدند. آثار خون از اتاق خواب تا راه پله و مقابل ساختمان، درست همان جایی که مرد زخمی روی زمین افتاده بود دیده میشد. این نشان میداد که وی در داخل اتاق خواب چاقو خورده و پس از آن کشانکشان از خانه خارج شده تا خود را به مقابل ساختمان برساند و از مردم کمک بخواهد.
مرگ در بیمارستان
تلاش برای مداوای مرد زخمی بیفایده بود و او بهدلیل شدت جراحات جانش را از دست داد. در این شرایط گزارش قتل این مرد به قاضی محمدتقی شعبانی، بازپرس جنایی تهران اطلاع داده شد و او با توجه به گفتههای مقتول پیش از مرگ، دستور بازداشت همسر و پسرخوانده وی را صادر کرد.
این مادر و پسر پس از دستگیری اصرار داشتند که نقشی در مرگ مقتول ندارند و او به احتمال زیاد خودزنی کرده است. آنها گفتند که روز حادثه با مقتول درگیر شده بودند اما موضوع خیلی جدی نبود و پس از آن خانه را ترک کردند و پس از رفتن آنها مقتول دست بهخودزنی زده است.
با این حال قاضی جنایی دستور بازداشت آنها را صادر کرد و بازجویی از مادر و پسر توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت ادامه داشت.
روایت اول
از روزی که مادر و پسر بازداشت شدند، هرروز به اتاق بازجویی منتقل میشدند چرا که مشخص بود رازی را پنهان میکنند. همانطور که بازجوییها ادامه داشت روز شنبه پسرخوانده مقتول قفل سکوت را شکست و گفت میخواهد راز قتل ناپدریاش را فاش کند. او گفت: مادرم با همدستی زن همسایه نقشه قتل پدرخواندهام را طراحی کرد. وی ادامه داد: درآپارتمان طبقه بالایی ما زنی زندگی میکرد که سگ داشت. ناپدریام بارها با زن همسایه بهخاطر سروصداهای سگش درگیر شده بود. چندین بار به او تذکر داده بود و من شاهد درگیری آنها بودم تا اینکه کار به شکایت کشیده شد. پروندهای درکلانتری و شورای حل اختلاف تشکیل شد و آنها بهشدت با هم کشمکش داشتند. علاوه بر مزاحمتهای سگ زن همسایه، لولههای آب خانه آنها نیز مشکل داشتند به حدی که بارها سقف خانه ما تخریب شده بود. اما زن همسایه حاضر به پرداخت خسارت و درست کردن لوله آب خانهاش نبود. از سوی دیگر مادرم هم مدتها بود که با همسرش اختلاف داشت. سن ناپدریام بالا رفته بود و بهانهگیر شده بود. بر سر مسائل جزئی مدام با مادرم درگیر میشد و همه اینها باعث شد تا مادرم با همدستی زن همسایه نقشه قتل ناپدریام را بکشند. آنها مردی را برای کشتن پدرخواندهام اجیر کردند و او را به قتل رساندند.
روایت دوم
پس از گفتههای پسرجوان مأموران به بازجویی از مادر او پرداختند. این زن با شنیدن گفتههای پسرش، حرفهای قبلی خود را که میگفت شوهرش خودزنی کرده پس گرفت و گفت قتل را زن همسایه به تنهایی انجام داده است. وی گفت: شوهرم از مدتها قبل با زن همسایه دچار اختلاف شده بود. آن زن حاضر نمیشد سگش را از آپارتمان بیرون ببرد و صدای او آرامش را از ما گرفته بود. هزینه تعمیر خانهمان را هم پرداخت نمیکرد و همه اینها باعث شد که شوهرم از او شکایت کند. این زن بارها شوهرم را تهدید کرده بود تا اینکه روز حادثه من برای خرید از خانه بیرون رفتم. وقتی برگشتم زن همسایه را در راهپلههای ساختمان دیدم. او سراسیمه بود و گفت با شوهرم درگیر شده و او را با ضربات چاقو زخمی کرده است. من فورا وارد خانه شدم و وقتی لکههای خون را دیدم از ترسم آنجا را ترک کردم.
روایت سوم
گفتههای مادر و پسر اگرچه شباهتی به هم نداشت اما چون پای زن همسایه را به پرونده کشیده بودند قاضی جنایی دستور احضار این زن را صادر کرد. او که 40ساله است پس از حضور در دادسرا گفت: اگرچه من با مقتول اختلاف داشتم و حتی پرونده شکایتمان در کلانتری و شورای حل اختلاف موجود است اما من تصمیم خودم را گرفته بودم و میخواستم خانهام را عوض کنم. دیگر بیخیال توهینهای مرد همسایه شده بودم و میخواستم بهزودی اسبابکشی کنم. آنطور که من متوجه شدم قاتل همین مادر و پسر هستند که از اختلاف من با مقتول سوءاستفاده کرده و پای مرا به پرونده کشاندهاند. من نقشی در مرگ مقتول ندارم و دلیلی هم نداشتم برای اینکه بخواهم یک مرد سن بالا را به قتل برسانم. چهارمین روایت پرونده هم گفتههای مقتول پیش از مرگ بود و قاضی جنایی هماکنون دستور بازداشت زن همسایه و مادر و پسر را صادر کرده و تحقیقات برای کشف این معمای جنایی ادامه دارد.