خنجر بر گلوی کاغذها
آمارها نشان از کاهش نگرانکننده تولید و مصرف محصولات مکتوب دارد
مائده امینی_ روزنامه نگار
گرانی و کمبود، انحصارگرایی و منفعتطلبی صاحبان قدرت، سانسور... هر کدام از اینها به تنهایی برای زمین زدن یک صنعت کافی است؛ در روزگاری که همه این بحرانها به جان صنعت نشر افتاده تا پیکر در حال احتضارش روی دست نویسندهها بماند. پای صحبت ناشران که بنشینی، گلایهها از یک جنس است: «کمبود و گرانی کاغذ»، متولیان انتشار کتاب میگویند تیراژ کتابهایشان پایین آمده و کتابفروشیها یکی پس از دیگری تعطیل میشوند؛ ادعایی که آمارها هم بر آن صحه میگذارند.
یافتههای یک پژوهش با عنوان «بررسی وضعیت کتابفروشیهای کشور» که در سال97 انجام شده نشان میدهد که به ازای هر 100هزار نفر تنها 10کتابفروشی در ایران وجود دارد که درصد قابل توجهی از این کتابفروشیها برای تامین مخارج خود و زنده ماندن در این بازار کتابنخوانی و گرانی کاغذ، رو به فروش وسایل تزیینی، عروسک و لوازم التحریر آوردهاند. رئیس مرکز اسـناد و کتابخانـه ملی ایران هم در سال 94 در جایی گفته است: «وضعیـت کتابفروشـیها اصلا خوب نیسـت؛ صدهـا کتابفروشـی تعطیل و به پیتزافروشـی تبدیل شدهاند». در کنار این ادعا، برخی آمارهای تأیید نشده از قرار گرفتن 200کتابفروشی در آستانه تعطیلی خبر دادهاند.
میانگین شمارگان کتابهای فروردین 98، هزار و 87عنوان بوده است که در مقایسه با مدت زمانی مشابه سال گذشته 27درصد کاهش داشته است، اما قیمت کتاب مانند سال گذشته روند صعودی را طی کرده است و در فروردینماه 98میانگین قیمت هر کتاب 23هزار و 711تومان بوده است که در مقایسه با ماه مشابه سال گذشته 36درصد بیشتر شده است. در کنار این نابسامانیها، چه بسیارند نویسندگانی که خون دل میخورند و میخواهند به هر قیمتی شده زمین بازی را ترک نکنند، اما هفتخان رستم چاپ کتاب در ایران به اینجا ختم نمیشود.
اگر پوست کلفتی داشته باشی و پیه گرانی و معطلی چندماهه وتیراژهای 200، 300نسخهای را به تنت بمالی، نوبت به سانسور میرسد. چه بسیار شعرها و داستانهایی که تیغ سانسور آنها را ابتر کرده و چه بسیار نسخههایی که بعد از چاپ به دستور مراجع قضایی با دلایل مختلف، جمعآوری و خمیر شدهاند.
محمود دولتآبادی (نویسنده)
سوژه پیشنهادی: سانسور کتابها، گرانی کاغذ و مشکلات بیپایان صنعت نشر
دلیل انتخاب سوژه: وضعیت کنونی صنعت نشر، نویسندگان کشور را زمینگیر کرده است