کارآگاه بازیهای زن، سارقگوشی گوینده اخبار را گیر انداخت
متهمان می گویند هفته ای 5 یا 6 گوشی سرقت میکردند
سارق گوشی موبایل گوینده اخبار با کارآگاه بازی نامزدش دستش رو شد و به دام پلیس افتاد. او با همدستی دوستش در مناطق تهران پرسه میزدند و گوشی موبایل میقاپیدند.
به گزارش همشهری، از حدود 3ماه پیش گزارش سرقتهای سریالی به پلیس آگاهی تهران اعلام شد که نشان میداد 2پسرجوان سوار بر موتور شده و اقدام به موبایل قاپی میکردند. آنها هم گوشی افرادی که پیاده حرکت میکردند را میقاپیدند و هم افرادی که سوار برماشین بودند و با موبایلشان صحبت میکردند. یکی از طعمههای این دو جوان موتور سوار، خانمی بود که یکی از گویندگان اخبار تلویزیون بود.
او حدود 2هفته قبل شکایت خود را پیش روی مأموران پلیس آگاهی تهران مطرح کرد و گفت: روز حادثه به همراه همکارم از محل کارم خارج شدیم و به سمت میدان آزادی رفتیم. در آنجا سوار یک خودروی مسافرکش شدیم تا به خانه برویم. درحالیکه گوشی موبایلم در دستم بود ناگهان موتورسواری به سمت خودرو آمد. شیشه پنجره پایین بود که در یک لحظه ترکنشین، گوشی را از دستم قاپید و هردو فرار کردند. من در یک لحظه موفق شدم چهره سارق را ببینم.
شروع تحقیقات
با ثبت این شکایت، پروندهای در این خصوص تشکیل شد و پیش روی قاضی مدرس دادیار شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت. با دستور وی گروهی از مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی سارقان موبایل خانم گوینده اخبار شروع کردند. در نخستین اقدام شاکی به اداره آگاهی تهران دعوت شد و به ترسیم چهره سارق ترکنشین پرداخت. کارآگاهان اما در این شاخه به نتیجهای نرسیدند چراکه در بررسی تصاویر مجرمان سابقه دار مشخص شد که او سابقه دار نیست. این یعنی دزدان به تازگی وارد دنیای تبهکاران شده و تازه کار بودند. همین موضوع کار پلیس را برای شناسایی آنها دشوارتر میکرد. با وجود این بررسیهای تخصصی برای شناسایی و بازداشت موبایلقاپها ادامه داشت تا اینکه مأموران با زیرکی یک زن موفق شدند دزدان تحت تعقیب را شناسایی کنند.
دستگیری
پس از سرقت موبایل خانم گوینده، مأموران چندینبار با شماره وی تماس گرفتند. سارق تماس را رد میکرد و بعد گوشی را خاموش کرد. یک ساعت بعد اما با شماره خانم گوینده تماسی با پلیس برقرار شد. پشت خط زنی بود که میگفت این موبایل متعلق به نامزدش است. وی در ادامه گفت: خانه نامزدم هستم که یک ساعت پیش موبایل زنگ خورد. نامزدم گفت گوشی را تازه خریده و تماس را قطع میکرد. از او پرسیدم پشت خط کیست او اما جواب مرا به درستی نداد. دستپاچه شده بود و سعی داشت گوشی را خاموش کند. من به او مشکوک شدم چون پیشاز این چندبار مچش را گرفته بودم و احتمال میدادم که اینبار هم به من خیانت میکند. به همین دلیل منتظر ماندم در فرصتی مناسب گوشی را بررسی کنم تا از ماجرا سر دربیاورم. وی ادامه داد: بعد از یک ساعت نامزدم به حمام رفت و من از فرصت استفاده کرده و گوشی را روشن کردم. آخرین شمارهای که چندبار به نامزدم زنگ زده و او قطع میکرد را گرفتم و متوجه شدم که پلیس به او زنگ میزد.
مامورپلیس برای زن جوان توضیح داد که نامزدش سارق است و زن جوان بیآنکه وی را در جریان قرار بدهد در اداره آگاهی تهران حاضر شد و مشخصات نامزدش را در اختیار پلیس قرار داد. تصویر او با تصویرچهرهنگاری شده متهم که از سوی شاکی(گوینده اخبار) ترسیم شده بود، مطابقت داشت. این زن شوکه شده و میگفت خبر نداشته که نامزدش دست به سرقت میزند.
به این ترتیب موبایلقاپ نیز دستگیر شد و در بازجوییها به سرقتهای سریالی با همدستی دوستش اقرار کرد. با راهنمایی وی، همدستش نیز دستگیر شد و هردو برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی شاکیان احتمالی در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
گفت وگو
از تمرین سرقت تا رسیدن به پول
متهم 24ساله هنوز هم باورش نمیشود که کارآگاه بازیهای نامزدش کار دستش داده و او را گیر انداخته است. میگوید هرگز تصور نمیکرده که دستگیر شود چون هم خودش تازهکار است و هم همدستش. انگیزه آنها از موبایل قاپیهای سریالی رسیدن به پول بود که به آنچه میخواستند نرسیدند.
چند وقت است که سرقت میکنید؟
حدود 3ماهی میشود.
در این مدت چند مورد سرقت انجام دادید؟
دقیقش را نمیدادنم اما هفتهای 5یا 6سرقت انجام میدادیم.
ظاهرا تازهکار هم هستید و تا به حال سابقهای نداشتید.
من و دوستم صابر تابه حال پایمان به کلانتری هم بازنشده بود. اعتیاد هم نداریم حتی لب به سیگار هم نمیزنیم. اما تا دلتان بخواهد مشکلات مالی داریم. هرجا میرفتم کار برایم نبود. ناچار شدم موتور بگیرم و با آن کار کنم اما پولی که در میآوردم کفاف زندگی را نمیداد. مجبور شدم موتورم را بفروشم چون نامزد کرده بودم و باید پول عروسی و رهن خانه را جور میکردم. هرچه میدویدم به جایی نمیرسیدم. کم آورده بودم به همین دلیل مجبور شدم نقشه سرقت بکشم. اوایل بهشدت میترسیدیم؛ هم من هم صابر. وقتی به سراغ صابر رفتم و پیشنهاد دزدی دادم او پذیرفت چون بهشدت به پول نیاز داشت. اوایل به اطراف تهران میرفتیم و تمرین سرقت میکردیم. خوب بهخاطر دارم وقتی برای نخستینبار موبایل زنی را قاپیدیم دست و پایمان شروع کرد به لرزیدن. من واقعا تا مرز سکته پیش رفتم. چند ساعتی حال خوبی نداشتم و صابر به من آب قند داد. بعد از آن هردو از ترسمان گوشی را در سطل زباله رها کردیم. در سرقت دوم سعی کردیم به استرس و اضطرابی که در وجودمان بود غلبه کنیم و کمکم سرقتهای بعدی برایمان عادی شد.
چرا فقط موبایل سرقت میکردید؟
چون یک مالخر گیر آورده بودیم در کرج. گوشیهای سرقتی را تا یک میلیون تومان میخرید. همین باعث شد وسوسه موبایل قاپی به جانمان بیفتد.
از شگردتان بگو.
سوار بر موتور میشدیم و هرکس که در حال صحبت با موبایلش بود را طعمه قرار میدادیم؛ چه پیاده چه سوار بر ماشین. آن را شناسایی کرده و در فرصتی مناسب گوشی را میقاپیدیم.
خبر داشتید که گوشی خانم گوینده اخبار را سرقت کردید؟
نه اصلا. برای ما هدف دزدیدن گوشی مدل بالا بود.
چرا گوشی او را نفروختید؟
معمولا گوشیها تا دو یا سه روز دستمان میماند و بعد آخر هر هفته به کرج میرفتیم تا گوشیها را تحویل مالخر بدهیم. گوشی خانم گوینده خبر هم پیش من بود اما فراموش کرده بودم آن را خاموش کنم. شانس خوبی هم که ندارم، درست همان روز نامزدم به خانهام آمد و گوشی زنگ خورد. اصلا یک درصد هم فکر نمیکردم او پلیسبازی دربیاورد و مرا لو بدهد. نامزدم اصلا خبر نداشت که سرقت میکنم.