گزارشی از سفر به دنیای زیرزمینی و عجیبوغریب فالگیرها و رمالها که این روزها بازارشان داغ داغ است
پیشبینی آینده؛ کاملا تضمینی
پرنیان سلطانی
«تا 3وعده دیگر پول زیادی به دستات میرسد»، «کسی که در اسمش حرف «س» دارد برایت مشکلی ایجاد کرده»، «این نوشته را در آب حل کن و قبل از طلوع آفتاب جلوی در خانهات بریز!» و... . هر چند که در قرن بیستویکم زندگی میکنیم، اما شنیدن این جملات از فالگیرها و رمالها اصلا چیز عجیبی نیست. وسوسه دانستن آینده موضوعی است که نه سن و سال میشناسد، نه تحصیلات و نه زندگی در عصر مدرن. کافی است کسی بگوید فلانی میتواند آینده را بخواند و راههای داشتن یک زندگی بهتر را میداند، آن وقت است که بیاعتقادترین آدمها به فال هم کنجکاو میشوند تا دستکم یکبار برای سرگرمی هم که شده، قدم به دنیای فالگیرها و رمالها بگذارند. اما اینکه چقدر از ادعای فالگیرها درست است و خوردن یک فنجان قهوه یا روشن کردن یک شمع چطور میتواند گذشته و آینده هر انسانی را نشان بدهد، سؤالی است که برای پیدا کردن جواب آن راهی دنیای زیرزمینی فال و فالگیری میشویم؛ دنیایی که برخلاف تصور اولیهمان نهتنها کمرونق و بدون مشتری نشده، بلکه اتفاقا خیلی هم مدرنتر، بهروزتر و پرمخاطبتر شده است. حالا در عصر تکنولوژی فالگیرها تلفنی فال میگیرند، اینترنتی بخت باز میکنند و دعاها و طلسمهایشان را با پیک به در خانه مشتریانشان میفرستند!
از فال شمع تا فال ستارهها
این روزها ورود به دنیای فالگیری و رمالی خیلی راحت است؛ کافی است کمی شبکههای مجازی را بالاوپایین کنید یا در سایتهای مختلف چرخی بزنید تا تبلیغات گستردهشان غافلگیرتان کند. فال قهوه، چای، زعفران، تاروت، شمع، نخود و مهره، باز کردن سرکتاب، آینهبینی، گرفتن استخاره، طالعبینی با ستارهها و دعانویسی برای گشایش بخت، رزق و روزی، بازگشت معشوق، باطل کردن دعا و طلسم و... راههای مختلفی هستند که میتوانند افراد را به دنیای فالگیری و رمالی وصل کنند. ما هم برای نفوذ به این دنیای عجیب و غریب از همین راهها استفاده میکنیم. با سناریوهایی که از قبل چیدهایم، یکییکی به سراغ این فالگیرها و رمالها میرویم تا ببینیم چند مرده حلاجند!
مشتریان همواره راضی!
برای شروع به ادمین یکی از کانالهای تلگرامی که مربوط به فالگیری و دعانویسی است، پیغام میدهم. یکی،دو ساعتی طول میکشد تا جوابم را بدهد؛ البته جواب که نه، یک لیست بلندبالا از هزینه هر کدام از فالها را برایم میفرستد و بعد هم توصیه میکند برای اینکه خیالم از بابت صحت فالهایش راحت شود، حتما در کانال، اسکرینشاتهایی را که از رضایت مشتریانش منتشر کرده، ببینم. در بین پستها و تصاویر عجیب و غریبی که تقریبا از هیچکدامشان سردرنمیآورم، کلی اسکرینشات وجود دارد که همه بهطور شگفتانگیزی از نتیجه فالهایشان راضی هستند! یکی که همسرش ترکش کرده بود، با دعاهای آقااسماعیل برگشته! یکی دیگر که کار و کاسبیاش کساد بود و به مرز ورشکستگی رسیده بود، طلسم رزقوروزی این کانال را استفاده کرده و حالا توپ هم تکانش نمیدهد و دیگری بعد از سالها موشدوانی فامیل و دوست و آشنا، بالاخره بختش باز شده است.
فالگیری اینترنتی
در بین لیست ارسالی آقااسماعیل دنبال یکی از عجیبترین خدماتش میگردم که بین فال قهوه و تاروت و طالعبینی و سرکتاب، به 2طلسم به اسمهای «خواببند» و «زبانبند» میرسم! هزینهشان هم تقریبا از فالهای دیگر بیشتر است. فالهای معمولی از 15تا 50هزار تومان هزینه دارند، اما این دو طلسم عجیبوغریب 80هزارتومانند. از آقااسماعیل میخواهم کمی درباره این دوخدمات دعانویسی برایم توضیح بدهد که باز هم 2متن آماده دیگر برایم ارسال میکند. زبانبند برای وقتی است که بخواهید کاری کنید تا زبان طرف مقابلتان بسته شده و نتواند مخالفت کند! این دعا بهشدت برای مراسم خواستگاری توصیه شده است! خواببندکردن هم یکی از راههای رسیدن به معشوق است! با یک دعا که بهنام فرد موردنظرتان خوانده میشود، موکلین یا همان جنهای اجیرشده به خواب طرف میروند و کاری میکنند تا همیشه در خواب رؤیای شما را ببیند و مجبور شود در بیداری سراغتان را بگیرد! آخرین سؤال را هم از آقااسماعیل میپرسم و امیدوارم این بار دیگر متن آمادهای برایم ارسال نکند! میگویم چطور باید سفارش فال یا طلسم بدهم که با ارسال یک شماره کارت پاسخ میدهد: «هزینه هر کدام را که میخواهید ارسال کنید؛ اگر فال باشد به نیتتان قهوه میخورم و نتیجهاش را برایتان وویس میگذارم. اگر طلسم باشد هم خودم اینجا انجام میدهم. لازم باشد دعا هم مینویسم و با پیک برایتان ارسال میکنم!»
وقت اضطراری، 6تا 7صبح
ظاهرا هیچ راهی برای دیدن فالگیران و رمالان اینترنتی وجود ندارد؛ خیلیهایشان در شهرستانهای مختلف فعالیت دارند و به همین دلیل فقط از طریق دهکده جهانی با مشتریانشان در ارتباطند. برای همین دنبال رابطهای میگردم که بتواند من را به یکی از فالگیران دنیای واقعی وصل کند. به واسطه یکی از دوستان شماره یکی از فالگیران قهوه را میگیرم. همین که چندبار زنگ میخورد خانم میانسالی گوشی را جواب میدهد. وقتی میگویم برای گرفتن وقت فالقهوه تماس گرفتهام، نخستین سؤالی که میپرسد این است: «معرفتان چهکسی است؟» وقتی اسم مشتریاش را میگویم خیالش راحت میشود و میگوید: «این روزها سرم خیلی شلوغ است. اگر کارت اورژانسی است، وقت اضطراری بدهم که بین ساعت 6تا 7صبح یا 11تا 12شب تماس بگیری و برایت تلفنی فال بگیرم. چون بقیه روز مراجعه حضوری دارم و فرصت نمیکنم. اگر میتوانی صبر کنی هم صبر کن 2، 3روز دیگر حضوری بیا». آنقدر اصرار میکنم و میگویم هم کارم خیلی ضروری است و هم میخواهم حضوری فال بگیرم که بالاخره راضی میشود بین مریض فال من را هم بگیرد!
فالگیری که شبیه فالگیرها نیست
خانهاش خیلی معمولیتر از آن است که فکرش را میکردم؛ خودش هم همینطور. با آن تصویری که در ذهنم از یک فالگیر ساختهام، زمین تا آسمان فرق دارد. یک خانم میانسال با لباسهای کاملا معمولی است که در آشپزخانه پشت میز ناهارخوری نشسته و برای مراجعهکنندگانش فال قهوه و تاروت میگیرد. راست هم میگوید، سرش واقعا شلوغ است. 12، 10نفری هستیم که در پذیرایی خانهاش منتظریم. بعد از گذشت 2ساعت بالاخره نوبتم میشود. به آشپزخانه میروم تا خانم فالگیر که حالا میدانم نامش «سهیلا»ست، فالم را بگیرد. از قهوهساز کنار دستش برایم یک فنجان قهوه غلیظ میریزد و دستم میدهد. منتظر میماند تا قهوه را بخورم. بعد نعلبکی را روی فنجان میگذارد و میگوید: «فنجان را با دست چپ به طرف قلبت بچرخان.» همین کار را میکنم و چند لحظه منتظر میمانم تا سهیلا فنجان را بردارد. قهوه داخل نعلبکی را روی روزنامه کنار دستش میپاشد و بعد میخواهد تا داخل فنجان را انگشت بزنم. یک کاغذ و خودکار جلویم میگذارد و میگوید: «اگر میخواهی چیزهایی که میگویم را یادداشت کن، ممکن است یادت برود. میتوانی صدایم را هم ضبط کنی». برنامه ضبط صدای گوشیام را که روشن میکنم، دست بهکار میشود. هم روزنامه، هم نعلبکی و هم فنجان را جلوی رویش میگذارد و شروع به تفسیر فالم میکند.
هم قهوه هم تاروت
نمیدانم چطور اما خیلی از چیزهایی که میگوید درست است! میگوید: «قرار است چیزی را بفروشی، اما برایش مشتری پیدا نمیکنی. برایت صبر افتاده. یکی از نزدیکانت که در اسمش حرف «ن» دارد، بهزودی قرار است بچهدار شود. یک خوشحالی زیاد در فالت میبینم؛ یک چیزی مثل عروسی. خواهر، خواهرشوهر یا یک دختر جوانی که نزدیکت است بهزودی به خانه بخت میرود. در فالت گشایش افتاده؛ امسال هم خانه میخری و هم ماشین». به جز مورد آخر که به آینده مربوط میشود و واقعا نمیدانم، بقیه چیزهایی که گفته درست است. فکر میکنم برق رضایت را در چشمانم میبیند که میگوید اگر میخواهی نیت کن برایت فال تاروت هم بگیرم. من هم از خداخواسته که همینجا میتوانم برای تکمیل گزارشم یک فال دیگر هم بگیرم، قبول میکنم و سهیلا برگههای تاروت را از کشوی کنار دستش بیرون میآورد. حدودا 20تا کارت روی میز پخش میکند و میگوید از بین آنها یک کارت انتخاب کنم. آنقدر این کار را تکرار میکند تا درنهایت 7برگه را انتخاب میکنم. با همان سرعتی که کارتها را جابهجا میکند، با همان سرعت هم حرف میزند! میگوید: «یک آقای جوان قدبلند و عینکی تا 3وعده دیگر برایت یک قدم مثبت برمیدارد اما این 3وعده نزدیک نیست؛ یا 3هفته است، یا 3ماه یا حتی 3سال! یک بیماری هم گریبانگیرت میشود که جدی نیست».
کار به آینهبین میافتد!
دستگاه پوز را که جلویم میگذارد، یعنی دیگر وقت حساب و کتاب و خداحافظی است. 50هزار تومان برای فال قهوه و 80هزار تومان برای تاروت کارت میکشم و بلند میشوم. از آنجا که میدانم فالگیرهای دنیای واقعی معمولا بدون معرف کسی را نمیبینند، از سهیلا میپرسم کسی را میشناسید که دعا بنویسد؟ برای یکی از دوستانم میخواهم. روی همان کاغذ و خودکاری که جلویم گذاشته بود تا حرفهایش را یادداشت کنم، شماره تماس 2نفر را مینویسد و میگوید اولی سرکتاب باز میکند و دعانویس است، دومی هم آینهبینی میکند. خداحافظی میکنم و از خانهاش بیرون میآیم. در نخستین فرصت با یکی از شمارهها تماس میگیرم. مرد جوانی گوشی تلفن را برمیدارد و میگوید حاجآقا فقط تا ساعت 5مراجعهکننده قبول میکنند؛ این یعنی کمتر از 2ساعت وقت دارم که خودم را از مرزداران به خیابان پیروزی برسانم!
دعایی برای رفع طلسم
10دقیقه به 5بعد از ظهر در یکی از فرعیهای خیابان پیروزی به خانه قدیمی رمال و دعانویس موردنظرم میرسم. زنگ میزنم و منتظر میمانم تا اینکه همان مرد جوانی که تلفنی جوابم را داده بود، در را باز میکند. بدون اینکه حرفی بزند نگاهی به ساعتش میاندازد. من هم بیاختیار ساعتم را نگاه میکنم و میگویم هنوز 5نشده. کمی این طرف و آن طرف کوچه را نگاه میکند و بعد از جلوی در کنار میرود تا بتوانم داخل شوم. با هم از راهروی باریک و تاریکی رد میشویم و بعد از پایین رفتن از پلهها با دیدن جمعیتی که در زیرزمین خانه به انتظار نشستهاند، کمی خیالم راحت میشود. باکسهای نوشابه در این فضای پرابهام حکم صندلی را دارند! مراجعهکنندگان از زن و مرد و پیر و جوان روی باکسهای نوشابه نشستهاند تا نوبتشان شود. خیلی منتظر میمانم تا سرانجام به اتاق حاجآقا راه پیدا میکنم. داخل اتاقش مثل یک اتاق اداری کوچک، یک میز و چند صندلی وجود دارد. حاجآقا اسم خودم و مادرم را میپرسد و تأکید میکند که حتما اسم شناسنامهای باشد. بعد تاسهایش را برمیدارد و روی کتاب عجیب و غریبی که اصلا نمیتوان از آن سردرآورد، تاس میاندازد. شروع میکند از گذشته گفتن؛ گذشتهای که بعضی از آنها درست است و بعضیهایش هم نه. آن وقت میگوید یک مادر و دختر در خانهتان دعا انداختهاند؛ برای همین است که اوضاع خانوادگیتان چندان روبهراه نیست. بعد یک کاغذ کوچک برمیدارد و با ورق زدن کتاب عجیب و غریب روی میزش، چیزهایی مینویسد. 50هزار تومان میگیرد تا کاغذ را به دستم بدهد. میگوید برای دفع طلسم، این دعا را در آب حل کن، قبل از طلوع آفتاب آن را جلوی در خانهتان بریز!
پیدا کردن دزد در آینه
از زیرزمین تاریک و وهمآلود دعانویس که بیرون میآیم، به شماره دوم فکر میکنم. نمیدانم کار آینهبین چیست و باید برایش چه سناریویی بچینم! برای همین این نوع رمالی را در اینترنت جستوجو میکنم و متوجه میشوم که آینهبینها میتوانند در آینه همهچیز را ببینند! به ذهنم میرسد که بگویم خانهمان را دزد زده، میخواهم دزد را برایم پیدا کند. شماره را که میگیرم، صدای بم مردانهای جوابم را میدهد. مشکلم را میگویم و میپرسم شما در این زمینه میتوانید کاری انجام دهید؟ با اعتماد به نفس کامل میگوید: «کار من همین است!» و بعد ادامه میدهد: «من موکلم را به خانهتان میفرستم تا بتوانم در آینه چهره دزدی که به خانهتان آمده را ببینم!» میپرسم هزینهاش چقدر میشود که با قیمتی که میگوید حسابی جا میخورم؛ 500هزار تومان! انگار حتی از پشت تلفن هم متوجه چشمهای گردشدهام میشود! برای همین میگوید: «این مبلغ در قبال پیدا کردن دزدی که داروندارتان را برده، هیچچیز نیست».
گمشدهات در جنوب خانه است
تشکر میکنم و میخواهم قطع کنم که مرد آینهبین انگار نمیخواهد مشتریاش را از دست بدهد. میپرسد: «جدیدا چیزی گم نکردهای؟ یک چیزی را که گم کردهای بگو، من با آینه برایت پیدا میکنم. اگر درست بود هر چقدر راضی بودی برایم پول واریز کن و برای کار اصلیات سراغم بیا». در آن لحظه تنها چیزی که به ذهنم میرسد این است که بگویم دستبند طلایی داشتم که آن را گم کردهام. میگوید قطع کن، 5دقیقه دیگر دوباره تماس بگیر. بعد از 5دقیقه که تماس میگیرم میگوید طلا جایی در جنوب خانهات است! و من فقط به این فکر میکنم که مرد آینهبین دقیقا کدام طلا را در آینه دیده است؟!
چند میگیری آینده رو ببینی؟!
گشتوگذار در سرزمین عجیب فالگیرها و رمالها، حتی اگر برای سرگرمی هم باشد، یک سرگرمی پرخرج است! در جریان تهیه گزارش فالگیری و رمالی به یک لیست کامل و جامع از هزینههای فالگیری رسیدیم که در ادامه میخوانید.
طالعبینی و آینهبینی
این دسته از رمالان ادعا میکنند که میتوانند از آینه، از ستارههای آسمان، از خطونقشهای کف دست و چینوچروکهای پیشانی، آینده مراجعانشان را ببینند. مبلغ پایه طالعبینی و آینهبینی 50تا 100هزار تومان است. اما گاهی این خدمات رمالی تا یکمیلیون و 2میلیون تومان هم قیمتگذاری میشود!
سرکتاب
هزینه سرکتاب بازکردن بهطور میانگین 50هزارتومان است ولی معمولا رمالان با شگردهای مختلف مراجعهکنندگانشان را مجاب میکنند که دعا بخرند. دعاهای گشایشبخت، افزایش رزقوروزی، بازگشت معشوق، باطل کردن دعا و طلسم و... بسته به کاراییشان از 100تا 500هزار تومان هزینه دارند! ضمن اینکه معمولا دعانویسها سنگهایی را هم به مراجعهکنندگانشان میفروشند و بابت آنها پول خوبی به جیب میزنند. مهره مار معروفترین این سنگهاست. یکی دیگر از این سنگها، سنگ عبد سیاهپوست است! رمالها معتقدند این سنگ بهاصطلاح موکلدار است و مثل غول چراغ جادو عمل میکند! یعنی فردی که این سنگ را داشته باشد هر زمان، هر چیزی که اراده کند، برایش مهیا میشود!
فال تاروت
فال تاروت معمولا گرانتر از فال قهوه است؛ اما نکتهای که این فال دارد، تنوع و گستردگیاش است. معمولا فالگیران تاروت هزینه فالشان را با تعداد کارتهایی که برای مراجعهکنندهشان تفسیر میکنند، مشخص میکنند. اگر مراجعهکننده فقط بخواهد پاسخ یک سؤال را بگیرد و بهاصطلاح فالش تکنیتی باشد، هزینه کمتری دارد. هزینه این فال در فضای مجازی 10هزارتومان است. اما برای فالهای 3برگی، 5برگی و 7برگی هزینه فال هم بیشتر میشود. فالگیرها میگویند این برگهها نشاندهنده وضعیت گذشته، حال و آینده صاحب فال هستند و نتیجه نهایی نیتشان را هم مشخص میکنند. معمولا یک فال تاروت معمولی 80، 70هزار تومان خرج روی دست مراجعهکننده به فالگیران میگذارد.
فال قهوه
مبلغ فال قهوه یا هر فال دیگری که با فرمت فال قهوه انجام میشود (مثل فال زعفران و فال چای)، 50تا 100هزارتومان است. فال قهوه تلفنی هزینه کمتری نسبت به فال قهوه حضوری دارد. ضمن اینکه فالگیران فضاهای مجازی هم برای فال قهوه 15تا 40هزار تومان دریافت میکنند.
طلسم
طلسمنویسی دقیقا نقطه مقابل دعانویسی است! یعنی مراجعهکننده از رمال میخواهد تا کسی را طلسم کند. به هم ریختن زندگی دیگران، ایجاد اختلاف بین زن و شوهرها، زبانبند کردن، خواببند کردن و... از دیگر کارهای دعانویسان است. طلسم معمولا روی کاغذی نوشته میشود و مراجعهکننده باید آن را در خانه کسی که میخواهد طلسم کند بیندازد. مبلغ طلسم هم درست مثل دعاهاست؛ بسته به اهمیتشان از 100تا 500هزار تومان قیمت دارند.