• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
یکشنبه 26 آبان 1398
کد مطلب : 87940
+
-

متهم برای طعمه‌هایش اشک تمساح می‌ریخت و مدعی می‌شد به‌خاطر درمان بیماری مادرش مجبور شده سرقت کند

دستگیری دزدی که برای سرقت التماس می‌کرد

دستگیری دزدی که برای سرقت التماس می‌کرد

دزد سابقه‌دار برای سرقت از زنان و دختران شگرد عجیبی داشت. او درحالی‌که سلاحش را مقابل آنها می‌گرفت، گریه می‌کرد و مدعی می‌شد به‌خاطر درمان سرطان مادرش دست به سرقت می‌زند و به طعمه‌هایش التماس می‌کرد که اموالشان را به او بدهند و وی را ببخشند.
به گزارش همشهری، شامگاه یکی از روزهای شهریور امسال دختری جوان که کارمند کلینیک زیبایی حوالی شهرک غرب بود به اداره پلیس رفت تا از مسافرکش قلابی که دست به سرقت مسلحانه از او زده بود شکایت کند. وی در توضیح ماجرا گفت: ساعت حدود 9شب بود و هوا کاملا تاریک شده بود که کارم تمام شد و از کلینیک خارج شدم که به خانه بروم. منتظر تاکسی بودم که خودروی پژویی مقابلم توقف کرد. به خیال اینکه مسافرکش است سوار شدم اما راننده در بین راه خشاب اسلحه را نشانم داد و گفت میدانی این چیست؟ من که ترسیده بودم سرم را به نشانه تأیید تکان دادم و گفتم خشاب اسلحه است. مرد مسافرکش ناگهان خشاب را داخل اسلحه کلت گذاشت و آن را به سمتم گرفت. تهدید کرد که هرچه طلا دارم به او بدهم اما من زبانم بند آمده بود و از ترس می‌لرزیدم. وی ادامه داد: راننده مسلح اسلحه را روی صندلی گذاشت و شروع کرد به گریه کردن. رفتارهایش عجیب بود. طوری که تصور کردم با یک بیمار روانی طرف هستم. او درحالی‌که گریه می‌کرد گفت مادرش بیماری سرطان دارد و هزینه درمانش بالاست و تهیه داروهایش با توجه به تحریم‌های موجود بسیار سخت است. به همین دلیل ناچار به سرقت شده است. بعد التماس کرد که طلاهایم را به او بدهم اما گفتم نمی‌توانم النگوهای طلایم را از دستم خارج کنم. او هم یک سیم‌چین از داخل داشبورد بیرون آورد و به من داد تا النگوها را ببرم.
دختر جوان ادامه داد: من که وحشت کرده بودم با سیم‌چین ٧النگوی طلایی را که در دستم بود بریدم و به او دادم. علاوه بر این 2انگشتر طلایم را هم در اختیار سارق قرار دادم تا اینکه حاضر شد رهایم کند. پیش از رفتن باز هم گریه کرد و حلالیت طلبید. او گفت همه این کارها را به‌خاطر مادرش انجام داده و به من التماس کرد شکایت نکنم. با وجود این به محض رهایی تصمیم به شکایت گرفتم و حتی موفق شدم چند شماره از پلاک ماشینش را به‌خاطر بسپارم.

سرقت‌های سریالی
با این شکایت، گروهی از مأموران پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت تحقیقات خود را برای شناسایی و بازداشت سارق مسلح شروع کردند. همزمان با شروع تحقیقات چند شکایت مشابه دیگر هم به پلیس اعلام شد که نشان می‌داد دزد عجیب فقط دختران و زنان را آن هم در محدوده شمال و شمال‌غرب تهران شکار کرده و با تهدید کلت کمری دست به سرقت طلا و جواهراتشان می‌زند.

دستگیری
تنها سرنخ موجود، چند شماره از پلاک خودروی پژوی متهم بود که یکی از شاکیان یادداشت کرده بود. با این حال تلاش مأموران نتیجه داد و آنها موفق شدند صاحب پژو را شناسایی کنند. او ساکن کرج بود که هفته گذشته در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد و اعتراف کرد که با شکار طعمه‌هایش برایشان نقش بازی می‌کرده تا دل آنها به رحم بیاید و شکایت نکنند. نقشه او البته تا حدودی هم گرفته بود و چند نفر از طعمه‌هایش دلشان به حال او سوخته و شکایت نکرده بودند. با اعترافات این دزد عجیب، چند زن و دختر که فریب گریه‌های او را خورده و از شکایت صرف‌نظر کرده بودند شناسایی شدند و وقتی فهمیدند دزد طلاهایشان فیلم بازی کرده و فریبشان داده به طرح شکایت پرداختند. 
سارق دستگیر شده تاکنون به ده‌ها سرقت مسلحانه با این شگرد اقرار کرده و تحقیقات برای شناسایی شاکیان دیگر ادامه دارد.

طراحی نقشه سرقت در زندان



متهم ٣٥ساله یک دزد حرفه‌ای و سابقه‌دار است. او تیرماه امسال از زندان آزاد شده و هنوز مهر آزادی‌اش خشک نشده سرقت‌هایش را از سر گرفته بود. او می‌گوید نقشه جدید سرقت‌هایش را در زندان طراحی کرده است.

زندان برایت درس عبرت نشده بود که به محض آزادی دوباره شروع به سرقت کردی؟
من یک دزد سابقه‌دارم و جایی به من کار نمی‌دهند. از طرفی خودم هم معتاد سرقت شده بودم. برای همین وقتی در زندان بودم نقشه جدیدی برای سرقت کشیدم و تصور می‌کردم با نقش بازی کردن برای طعمه‌هایم کسی از من شکایت نمی‌کند.
کی از زندان آزاد شدی؟
تیرماه امسال آزاد شدم و بلافاصله پس از آزادی‌ام سرقت‌ها را شروع کردم. یکی از هم‌سلولی‌هایم اسلحه کلت کمری‌اش را به من قرض داد. البته خودش در زندان بود و آدرس خانه‌اش را داد تا از یکی از بستگانش اسلحه را قرض بگیرم.
از شگردت بگو؟ 
سعی می‌کردم با احساسات طعمه‌هایم بازی کنم. هرچند بعضی‌هایشان فریب خوردند و شکایت نکردند اما بقیه شکایت کردند و گیر افتادم.
واقعا مادرت بیمار است؟
نه. اما به دروغ می‌گفتم مادرم سرطان دارد. اشک می‌ریختم تا دلشان به حالم بسوزد. حتی بعضی از طعمه‌هایم با اشک‌های من منقلب شدند و نه‌تنها طلاهایشان، که پولی را که همراهشان بود هم دودستی به من دادند. شاید فکر می‌کردند با این کار به یک بیمار کمک کرده‌اند.
سرقت‌هایت را بیشتر در کجا انجام می‌دادی؟
وقتی هوا تاریک می‌شد به خیابان‌های شمال و شما‌ل‌غرب تهران می‌رفتم. طعمه‌هایم را از میان دختران و زنانی انتخاب می‌کردم که طلا و جواهرات داشتند. گاهی هم رودست می‌خوردم و پس از سرقت متوجه می‌شدم بدلیجات تحویلم داده‌اند.
چند نفر از طعمه‌هایت دلشان به حالت سوخت و شکایت نکردند؟ 
آمار دقیق ندارم. از کجا باید بدانم کدامشان شکایت کرده و کدامشان دلشان به رحم آمده و شکایت نکرده است.
مجردی؟
بله. به یک دزد سابقه‌دار که زن نمی‌دهند.
از چند نفر سرقت کردی؟
بیشتر از 10نفر بودند اما الان حدود ٦ یا ٧شاکی دارم و مابقی هنوز شناسایی نشده‌اند.
با طلا و جواهرات سرقتی چه می‌کردی؟ 
در طلافروشی‌های حاشیه تهران می‌فروختم و پولش را خرج می‌کردم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید