انتقال آب دریای مازندران؛ آری یا نه؟
دکتر اسماعیل کهرم _ بوم شناس
تفکر انتقال آب از دریای مازندران در زمان آقای احمدینژاد بهطور جدی آغاز شد و حتی ایشان چند کلنگ هم در یکی از سواحل این دریا به زمین زد. مدتی در این مثنوی تأخیر حاصل شد تا آنکه در زمان فعلی یعنی در زمان صدارت آقای روحانی مجددا این تفکر پای گرفت و مهر تأیید محیطزیست بر این طرح نقش بست و عجیب آنکه هر دوی این روسای جمهوری، پرورده خاک پاک سمنان هستند. عرق وطن و استاندوستی تا کجا کارگر است! در زمان آقای خاتمی نیز ایشان به فکر انتقال آب از دریای عمان به یزد و کرمان بودند. این آقایان فراموش کردهاند که منتخب تمام ایران هستند و برای اعتلای تمامیت ایران انتخاب شدهاند، نه فقط «مسقطالرأس» خودشان!
از اینها بگذریم؛ یک طرح و پروژه و یا آنطور که حضرات گفتهاند یک ابرطرح را باید قبل از اجرا و حتی ارزیابی زیستمحیطی ببینیم میتوانیم توجیه کنیم یا نه. طرح انتقال آب از بزرگترین دریاچه روی زمین باید از 3 نظر قابل توجیه باشد: اول از نظر اقتصادی، دوم از نظر زیستمحیطی و اما سومی، بعدترعرض میشود.
توجیه اقتصادی:
این ابرطرح، توجیه اقتصادی ندارد... ملاحظه بفرمایید! کارگروه اقتصادی انتقال آب خزر در این پروژه را دارای صرفه اقتصادی ندانسته و با آن مخالفت کرده است. از طرفی معاون محیطزیست سازمان حفاظت محیطزیست نیز اعلام کرده که این ابرپروژه نیازمند اعتبار بسیار بالایی است و اجراییشدن آن محال است. در شرایط فعلی بهراستی هیچگونه توجیه اقتصادی بر این طرح، مترتب نیست.
توجیه زیستمحیطی:
آب شور دریای مازندران را نمیتوان برای صنعت (150میلیون متر مکعب در سال) و آب شرب (50میلیون مترمکعب در سال) بدون شیرینشدن به سمنان منتقل کرد. این آب باید شیرین شود؛ توسط دستگاههای آبشیرینکنی که قیمت هر یک خراج یک مملکت است (بالای 500میلیون دلار ـ قبل از تحریم ـ در امارات) و از طرفی این دستگاهها تنها نمک را از آب جدا میکنند اما ناپدید نمیکنند. آنها این نمک را مجددا به آب برمیگردانند و بهتدریج آب، شور و شورتر میشود و ماهیهای استخوانی مانند ماهی آزاد و سفید و نیز ماهی خاویاری را از بین میبرد. انتقال آب، نیاز به صرف نیرو و انرژی دارد که با 4دستگاه پمپ، آب باید به سمنان منتقل شود (2واحد در مازندران و 2واحد در سمنان). مسیر انتقال در مجاورت خطوط انتقال نفت در مسیر نکا ـ ری پیشبینی شده که به احتمال قوی مورد مخالفت وزارت نفت قرار خواهد گرفت. واحدهای پمپ آب و نیز لولههای انتقال آب (اگر به صورت لوله باشد)، وسعتهای زیادی از جنگلهای5/3میلیونساله هیرکانی را از بین میبرد. پیشبینی میشود که بین 100 تا 700 هکتار (هر هکتار 100 در 100 متر است!) از این جنگلهای منحصربهفرد جهان نابود خواهد شد.
شنیده شده که ریاست سازمان محیطزیست اظهار کردهاند که در زمینه زیانهای این طرح، مبالغه میشود! یادآوری میکنم که متخصصان و علاقهمندان محیطزیست پیشتر در مورد سد گتوند نیز اخطار داده بودند که آنجا هم اعتراضها به «غلو» تعبیر و آب پاییندست این سد، شور شد و کشاورزان به طنز گفتند اکنون فقط «خیارشور» باید کاشت.
پروژه بزرگ فولاد اندیمشک نیز بدون انجام ارزیابی کامل در حال اجراست که این هنوز از نتایج سحر است و نتایج نامطلوب آن در فردا بروز خواهد کرد. و بالاخره آنکه سازمان حفاظت محیطزیست در طرحی که به وزارت نیرو محول کرده است «تعلیق به محال» کرده؛ یعنی مثلا شرط گذاشته که حتی یک اصله درخت نیز نباید قطع شود.
و اما توجیه آخر؛ توجیه سیاسی! آقای کلانتری با این مهر تأیید، خاطر رئیسجمهوری را که میل دارد این وظیفه را برای سمنان انجام دهد، شیرین کرده است. به قول سعدی: «سخن آخر به دهان میگذرد قاضی را / سخنش تلخ نخواهی، دهنش شیرین کن». این تأیید به طور قطع، موجب خشنودی آقای روحانی خواهد شد.
نگارنده پیشگو نیست ولی میتواند با شناختی که از چگونگی گذر امور در ایران دارد پیشبینی کند که گاه درست از آب درمیآید؛ «گاه باشد که کودکی نادان / به غلط بر هدف زند تیری!» (سعدی)
بنا بر پیشبینی بنده این پروژه هیچگاه عملی نخواهد شد (بحمدالله)؛ چون تا حدود 2سال دیگر کنوانسیون خزر تشکیل میشود و اگر تا آن هنگام تکلیف این پروژه (ببخشید ابرپروژه) مشخص نشود هیچگاه اجرا نخواهد شد. از طرف دیگر هزینه سرسامآور این پروژه مانع از انجام آن خواهد شد و نیز تا 2سال دیگر هموطن سمنانی مصدر کار نخواهد بود و آقای کلانتری نیز. و در آخر آنکه:
«سمنان که جون و نفسه
یکی خوبه دوتاش بسه!»