نقشه عجیب برای ازدواج با خانم معلم
مهندس جوان که دلباخته معلم زبان خود شده بود وقتی به خواستگاری او رفت و جواب منفی از پدر دختر شنید، سناریوی عجیبی طراحی کرد. او برای اینکه در مقابل پدرزن آیندهاش خودی نشان بدهد و خودش را در دل او جا کند، نقشه آدمربایی ساختگی کشید اما خیلی زود دست او و خانم معلم رو شد.
به گزارش همشهری، چندی پیش مردی هراسان به اداره آگاهی تهران رفت و خبر از ربوده شدن دختر جوانش داد. او گفت: دخترم مرجان، لیسانس زبان دارد و در آموزشگاهی تدریس میکند. او صبح برای رفتن به آموزشگاه از خانه خارج شد اما دیگر برنگشت. هرچه به موبایلش زنگ زدیم خاموش بود تا اینکه غروب پیامک عجیبی از خط موبایل دخترم به دستم رسید. متن پیامک این بود: «دخترتان مرجان را ربودهایم و اگر ظرف 24ساعت یک میلیارد تومان پول جور نکنید او را به قتل میرسانیم».
با این شکایت، پروندهای درخصوص ربودن معلم زبان انگلیسی تشکیل شد و پیش روی بازپرس جنایی تهران قرار گرفت. روز بعد پدر دختر جوان مجددا به دادسرای جنایی تهران رفت و گفت: دخترم به تازگی با پسری به نام بهنام آشنا شده است. او هفته گذشته به همراه خانوادهاش به خواستگاری دخترم آمد اما من جوابم منفی بود. چون 10سال سنش از دخترم بیشتر است. نکته بعدی این است که برادرم از مدتها قبل دخترم را برای پسرش خواستگاری کرده است. پسر برادرم مرد مسئولیتپذیری است و مطمئن هستم کسی جز او نمیتواند مرجان را خوشبخت کند.
با توجه به مخالفت من، حدس میزنم که خواستگار دخترم او را به گروگان گرفته است.
دستگیری
گفتههای این پدر کافی بود تا مأموران باتوجه به سرنخهای بهدست آمده، خواستگار جوان را دستگیر کنند. در تحقیق از او مشخص شد که اصلا ماجرای آدمربایی درکار نیست. دختر و پسر عاشق با این ترفند قصد داشتند رضایت پدر را برای ازدواج جلب کنند. پسر جوان که فوقلیسانس مهندسی دارد و به تازگی در آزمون دکتری نیز قبول شده، گفت: برای شرکت در آزمون دکتری به آموزشگاهی رفتم تا مدرک آیلتسم را بگیرم.
در آنجا مرجان تدریس میکرد که با او صحبت کردم بهصورت خصوصی به من زبان انگلیسی را آموزش دهد. همین باعث شد تا رفتهرفته عاشق یکدیگر شویم.چند روز قبل همراه خانوادهام به خواستگاری او رفتم اما پدر مرجان مخالفت کرد و دلایل عجیبی آورد. بعد از مراسم خواستگاری، مرجان پیش من آمد تا با هم نقشهای بکشیم. میخواستیم نقشهمان طوری باشد که پدر او را هرطور شده راضی به این ازدواج کنیم.
وی گفت: مرجان میگفت پدرش همیشه از احساس مسئولیت پسرعمویش تعریف میکند به همین دلیل از من خواست تا نقشه گروگانگیری ساختگی بکشیم. در واقع من باید نقش قهرمان را بازی میکردم تا به پدرش ثابت کنم که میتوانم دخترش را خوشبخت کنم. روز حادثه مرجان به خانه من آمد و پیامکی به پدرش فرستاد. اصلا فکر نمیکردیم که پدرش موضوع را به پلیس خبر بدهد. با خود گفتم فرصت مناسبی است تا پیش پدرش خودی نشان بدهم. قرارمان این شد که مرجان را بعد از 2روز تحویل خانوادهاش بدهم و بگویم یک میلیاردتومان جور کرده و به آدمربایان دادهام تا جان دختر موردعلاقهام را نجات دهم؛ اما نقشههایمان نافرجام ماند.
به این ترتیب مشخص شد که ماجرا از چه قرار است و تحقیقات در این پرونده عجیب ادامه دارد.