جنایت؛ پایان نقشه اخاذی 200میلیون تومانی
2جوان بیکار برای باجگیری از مردی پولدار، کیفقاپ اجیر کردند تا با سرقت کیف باارزش او دست به اخاذی بزنند اما وقتی نتوانستند به هدفشان برسند دست به جنایت زدند.
بهگزارش همشهری، نیمهشب ششم شهریورماه، گزارش قتلی به پلیس پایتخت اعلام و از همان زمان تحقیقات برای کشف راز جنایت آغاز شد. قربانی مردی بود که جسدش در حوالی بزرگراه شهید محلاتی رها شده بود و بررسیها نشان میداد که صورت و اعضای بدن او با اسید سوزانده شده است.
کیفقاپی
کارآگاهان برای شناسایی هویت مقتول به بررسی پرونده افراد گمشده پرداختند و در لابهلای پروندهها چشمشان به پرونده ناپدید شدن مردی حدودا 67ساله به نام کامران افتاد که مشخصاتش با جسد کشف شده مطابقت داشت. فردی که گزارش گم شدن کامران را اعلام کرده بود از دوستان او بود. بهگفته این مرد کامران ساکن یوسفآباد بود و از 2روز قبل از کشف جسد بهطرز مرموزی ناپدید شده بود. از سوی دیگر تمام اعضای خانواده کامران در خارج از کشور زندگی میکردند و به همین دلیل دوست او گزارش گم شدن کامران را اعلام کرده بود.
ماموران از دوست کامران خواستند که برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی برود. هر چند جسد سوخته بود اما وی از روی لباسهایش کامران را شناسایی کرد. به این ترتیب هویت مقتول فاش شد و نخستین کسی که مأموران از وی تحقیق کردند دوست او بود. این مرد در جریان تحقیقات سرنخی را پیش روی مأموران قرار داد و باعث شد آنها یک قدم به کشف جنایت نزدیکتر شوند. وی گفت: کامران حدود ساعت20:30 چهارم شهریور به من زنگ زد و گفت که کیف دستیاش که داخل آن مدارک شناسایی و چندین چک بانکی بوده به سرقت رفته است. او برایم تعریف کرد که موتورسواری کیفش را قاپیده و فرار کرده است اما چند ساعت بعد شخصی ناشناس به او زنگ زده و حوالی میدان شهدا با او قرار گذاشته تا کیف را پس بدهد. کامران میگفت که به سر قرار رفته و حدود نیم ساعتی در خیابان منتظر سارق بوده اما او نیامده و وی تصمیم گرفته که به خانه برگردد. این آخرین تماس من با کامران بود و پس از آن هرچه به او زنگ زدم موبایلش خاموش بود.
تماس از بانک
برای پلیس محرز شده بود که جنایت با سرقت کیف کامران ارتباط داشته است. از سوی دیگر دوست مقتول میگفت که کامران پولدار بوده و وضع مالی خوبی داشته است. همچنان که تحقیقات برای شناسایی عاملان این جنایت ادامه داشت، 23شهریورماه رئیس بانکی در امینحضور با پلیس تماس گرفت و گفت 2جوان با مراجعه به بانک، قصد وصول چک مسدود شدهای به مبلغ 36میلیون تومان را دارند. چک متعلق به کامران (مقتول) بود و مأموران وقتی به بانک رفتند که 2پسر جوان از آنجا گریخته بودند. مأموران در بررسی تصاویر دوربین مداربسته چهره 2جوان را بهدست آوردند. در ادامه با انجام اقدامات اطلاعاتی، موفق به شناسایی هردو متهم بهنامهای مجید و اصغر شدند. آنها دوم آبانماه در 2عملیات جداگانه در محدوده بزرگراه محلاتی دستگیر شدند و با وجود مدارک و شواهد چارهای جز اقرار به جنایت ندیدند. آنها اعتراف کردند که انگیزهشان باجگیری از مرد پولدار بوده و اصلا قصد کشتن او را نداشتند اما در شرایطی قرار گرفتند که ناچار به آدمکشی شدند.
قرار مرگ
اصغر متهم 26ساله و طراح نقشه سرقت و باجگیری از مرد پولدار بود. او میگوید که اگر مقتول پولی را که میخواستند در اختیارشان قرار میداد و آنها را تهدید نمیکرد که موضوع را به پلیس میگوید هرگز دستشان به جنایت آلوده نمیشد.
چه پولی از مقتول میخواستید؟
می خواستیم از او اخاذی کنیم. 200میلیون از او خواستیم؛ قرار بود 100من بردارم 100دوستم مجید؛ اما مقتول همکاری نکرد.
او را چطور شناسایی کرده بودید؟
یکی از بستگانم در بازار مغازه دارد و مقتول را میشناخت. او برایم تعریف کرد که کامران به تنهایی در یک آپارتمان مجلل زندگی میکند و وضع مالیاش خیلی خوب است. از طرف دیگر از فامیلم شنیدم که تمام اعضای خانواده کامران خارج از کشور هستند. این شد که وسوسه به جانم افتاد تا از او اخاذی کنم.
چطور نقشه کیفقاپی به ذهنت رسید؟
شنیده بودم که مقتول همیشه در داخل کیف همراهش مدارک باارزشی دارد. به سراغ دوستم مجید رفتم و نقشهای را که کشیده بودم مو به مو برایش توضیح دادم. نقشه این بود که ابتدا کیف کامران را سرقت کنیم و بعد به بهانه تحویل مدارکش از او 200میلیون تومان پول بخواهیم. دوستم هم دست رد به پیشنهادم نزد چون هردو بیکار بودیم. گاهی هم مواد مصرف میکردیم و نیاز شدیدی به پول داشتیم. اما در آخرین لحظات نقشهمان تغییر کرد.
چرا نقشه تغییر کرد؟
ما برای اجرای این سناریو یک کیفقاپ اجیر کردیم. البته او را نمیشناختیم یک روز قبل از سرقت، پسر موتورسواری که بهنظر معتاد بود و لباسهای نامناسبی به تن داشت را در کنار یکی از خیابانهای جنوب تهران دیدیم. به سراغش رفتیم و از او خواستیم در ازای یک میلیون تومان کیف مردی را سرقت کند که او هم قبول کرد. البته بعد از سرقت فقط 500هزار تومان به او دادیم. او کیف کامران را مقابل خانهشان قاپید و بعد به ما داد. پس از آن با مقتول تماس گرفتیم و در میدان شهدا قرار گذاشتیم. وقتی سر قرار حاضر شد، نیمساعتی او را معطل کردیم و وقتی دیدیم که میخواهد آنجا را ترک کند و منتظر تاکسی است، با ماشین به مقابلش رفتیم و او را بهعنوان مسافر سوار کردیم. کامران وقتی سوار شد شروع کرد به صحبت کردن و ماجرای سرقت کیفش را تعریف کرد. حتی گفت که سارقان قرار بوده به محل قرار بیایند اما نیامدند. در همین لحظه مجید توقف کرد و من از صندلی جلو به صندلی عقب رفتم. به او گفتم کیفدستی و مدارکت پیش ماست و باید 200میلیون تومان پول بدهی تا آنها را برگردانیم. او گفت: «یک ریال هم نمیدهم و شماره ماشینتان را هم برمیدارم و به پلیس میدهم.» همین تهدید او باعث شد که آخر نقشه تغییر کند و او را به قتل برسانیم.
داخل ماشین جانش را گرفتید؟
نه او را به منزل ویلایی مجید بردیم و وقتی مطمئن شدیم که هیچ پولی به ما نمیدهد، با طناب خفهاش کردیم؛ یک سر طناب را من گرفتم و یک سر دیگر را مجید.
بعد از قتل چه کردید؟
جسد را داخل سطل زباله گذاشتیم و اسید روی آن ریختیم. بعد جسد را داخل پتویی پیچانده و داخل ماشین قرار دادیم. حوالی محلاتی در یکی از خیابانها جسد را رها کردیم.