ازدواج خانم معلم با پسر شیشهای پایان خوشی نداشت. آنها که باند سرقت خودرو راه انداخته بودند پس از ربودن بیش از 50خودرو به دام پلیس افتادند.
به گزارش همشهری، تحقیقات برای دستگیری این سارقان با مطرح شدن چندین شکایت در پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران شروع شد. شاکیان افرادی بودند که خودروهایشان را در خیابان پارک کرده بودند، اما چند ساعت بعد که برگشته بودند، اثری از خودرو نبود.
این درحالی بود که تمامی خودروها مجهز به قفل فرمان و دزدگیر بود، ولی با این حال سارق یا سارقان به راحتی توانسته بودند در ماشین را باز کرده، آن را سرقت کنند. بیشتر خودروهای سرقت شده، پراید یا مزدا 3 بودند و سارقان چند روز بعد، درحالیکه وسایل و مدارک داخل ماشین را سرقت کرده بودند آن را کنار خیابان رها میکردند. تحقیقات برای شناسایی دزدان حرفهای ادامه داشت تا اینکه دهم مهرماه، مأموران پلیس به زن و مردی که در خیابان ستارخان بودند مشکوک شدند؛ مرد کاپوت خودروی مزدایی را بالا زده و سرگرم دستکاری آن بود و زن جوان نیز پشت فرمان نشسته بود. مأموران پس از استعلام شماره پلاک خودرو متوجه شدند که این خودرو یک روز قبل یعنی نهم مهرماه سرقت شده است. به این ترتیب زن و مرد جوان دستگیر شدند و پس از انتقال به شعبه دوم دادیاری در دادسرای ویژه سرقت اعتراف کردند که زن و شوهر هستند و تاکنون بیش از 50خودرو را سرقت کردهاند. درحالیکه پلیس در حال شناسایی تمامی مالباختگان است، تحقیقات از متهمان نیز برای کشف دیگر جرایم احتمالیشان ادامه دارد.
عشق عجیب به یک دزد
زن جوان متولد 61است و همدستش متولد 73. آنها یک سال و نیم قبل با هم در پارکی در غرب تهران آشنا شده، عاشق یکدیگر شدند و در نهایت ازدواج کردند. در آن زمان زن جوان خانم معلمی بود که چشمبسته عاشق یک دزد سابقهدار شده بود و همین باعث شده که او نیز سر از دنیای مجرمان درآورد. این زن از جزئیات سرنوشت عجیبش میگوید.
روزی که با همدستت آشنا شدی میدانستی که دزد سابقهدار است؟
نه. آن روز برای هواخوری و پیادهروی به پارک رفته بودم که با نوید آشنا شدم. مانند فیلمهای عاشقانه سر راه هم سبز شدیم. کاملا ناگهانی. کمی صحبت کردیم و همان روز آشنایی ما شکل گرفت. بعد از آن چند باری با هم بیرون رفتیم و تلفنی صحبت کردیم و بعد هم ازدواج کردیم. تا اینکه پس از ازدواج فهمیدم او سابقهدار است.
عکس العمل تو چه بود؟
جا خوردم. من لیسانسه هستم و معلم مدرسه بودم. وضع مالی خانوادهام هم خوب است. البته نوید گفت که 2سال قبل بازداشت شده و چند ماهی هم زندان بوده است. من هم چون عاشقش بودم، تصمیم گرفتم به او فرصت بدهم تا شاید زندگیاش را تغییر بدهد. خودش پشیمان بود و میگفت از وقتی با من آشنا شده بهخودش قول داده که دیگر دست به سرقت نزند، اما به جای اینکه او تغییر کند من شبیه او شدم و شرایط باعث شد که هردو دست به دزدی بزنیم.
چه شرایطی؟
نوید به خواستگاریام که آمد، خانوادهام مخالفت کردند. میگفتند این پسر به درد تو نمیخورد. میگفتند 12سال از تو کوچکتر است و احساسات او و مرا نادیده گرفتند. نوید خیلی افسرده شده بود و بعد فهمیدم که شیشه میکشد. چون نمیخواستم تنها باشد، من هم پای بساط او نشستم و وقتی بهخود آمدم دیدم معتاد شدهام. بعد از آن بود که با هم ازدواج کردیم و همین باعث شد که خانوادهام مرا طرد کنند.
وقتی معتاد شدی، اخراج شدی؟
بله. کمی بعد، وقتی مسئولان مدرسه متوجه شدند که من معتاد به شیشه شدهام اخراجم کردند. با نوید خانهای در حاشیه تهران اجاره کردیم، اما هرچه بهدنبال کار گشتیم، کار مناسبی پیدا نشد.
پیشنهاد سرقت را تو دادی یا نوید؟
نوید. او در زندان یاد گرفته بود که چطور قفل در ماشینها را باز کند. از سوی دیگر چون پول نداشتیم و نمیتوانستیم کرایه خانه را پرداخت کنیم خانه را تحویل دادیم و چون جایی برای خواب نداشتیم، نوید پیشنهاد داد ماشین سرقت کنیم که داخل آن بخوابیم. من هم قبول کردم چون پول خرید شیشه هم نداشتیم.
از شگرد سرقتهایتان بگو؟
نوید متخصص باز کردن در ماشین و روشن کردن آن بود. پس از سرقت سوار ماشینها میشدیم و به اطراف تهران میرفتیم. چند شبی داخل آن میخوابیدیم و بعد ضبط، باند و وسایلی را که داخل آن بود را سرقت میکردیم. اموال سرقتی را هم به موادفروش میدادیم و جای آن شیشه میگرفتیم و ماشینها را هم بعد از چند روز رها میکردیم. مدارکی را هم که داخل ماشین بود میفروختیم؛ بهعنوان مثال هر شناسنامه یا کارت ملی یا مدارک شناسایی دیگر را 150هزارتومان میفروختیم.
چند خودرو سرقت کردید؟
مدت زیادی نبود که شروع کرده بودیم؛ شاید به یکماه هم نرسید. در این مدت روزی 2 خودرو سرقت کردیم.
خانواده ات خبر دارند که به این روز افتادهای؟
نه. من در خانوادهای بزرگ شدهام که نه مشکل مالی داشت و نه عاطفی. درس خواندم و به آرزویم که معلمشدن بود رسیدم، اما با دستان خود زندگیام را تباه کردم و میدانم که خودکرده را تدبیر نیست.
شنبه 4 آبان 1398
کد مطلب :
86384
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/738mO
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved