قصههای کهن
حکیم و جهال
حکیمی که با جهال درافتد، توقع عزت ندارد. وگر جاهلی به زبان آوری بر حکیمی غالبآید، عجب نیست که سنگی است که گوهر همی شکند.
نه عجب گر فرو رود نفسش
عندلیبی غراب هم قفسش
* * *
گر هنرمند از اوباش جفایی بیند
تا دلِ خویش نیازارد و درهم نشود
سنگِ بدگوهر اگر کاسه زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
گلستان سعدی
در همینه زمینه :