• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
دو شنبه 15 مهر 1398
کد مطلب : 83506
+
-

قریه‌ای که ابرشهر شد

مروری بر تاریخ تهران از زمانی که دارالملک و دارالخلافه بود تا پیش از انقلاب اسلامی؛ شهری که اکنون 740کیلومترمربع مساحت و هشت و نیم میلیون نفر جمعیت دارد

قریه‌ای که ابرشهر شد

حامد فوقانی_خبرنگار

شهری به عظمت یک‌کشور؛ اما با درگیری‌ها و پیچیدگی‌های شهری و شهرنشینی. با نیازهای، هم معمولی و روزمره و هم باورنکردنی و خارج از ذهن. هر آن، یک تقاطعش می‌تواند کل کشور را تکان دهد. مثل همان اتفاقی که آخرین روز دی‌ماه 95 افتاد؛ چهارراه استانبول، کانون داغی شد که گرمایش تا فرسنگ‌‌ها آن‌سوتر، جگرسوز شد.
تهران، به حدی بزرگ است که تنها یک‌روز برای صحبت درباره آن کافی نیست. تاریخ پایتخت ایران، پر شده از خاطرات و اتفاقاتی که چندین مرکز بزرگ نگهداری اسناد را می‌تواند اشغال کند. اما چه شد که تهران، از یک روستای نسبتا بزرگ به دارالملکی رسید و سپس دارالخلافه و حالا یک ‌ابرشهر است با این قد و قواره خاص؟ 
خیلی‌ها تهران در دوره صفوی را یک روستا می‌دانند تا ‌شهر؛ حتی شهری از نوع کوچک. البته شاید در باور بعضی، شکل و شمایل شهرها آن زمان، همینطوری بوده؛ محلی با ساختمان‌های کاه‌گلی و طاق‌های گنبدی. اطراف‌شان هم پر از مزارع گندم و پنبه و جو...

تهرانِ دارالملک
در دوره صفوی تهران بود و خیابان 15خرداد، پامنار و خیام کنونی؛ محله‌هایی به نام سنگلج، چاله‌میدان و عودلاجان. شهر آرام‌آرام حول همین محله‌ها شکل گرفت. حسین کریمان - ادیب، جغرافی‌دان و مورخ - در کتاب «تهران در گذشته و حال» می‌نویسد: «نام عودلاجان متعلق به زمانی است که تهران دهی بود و مردمانش لهجه خاص محلی خود را داشتند؛ لهجه‌ای که ده‌نشینان شمیران داشتند. وجه تسمیه این محله 2مورد است؛ یکی اینکه این محله از 2واژه عود و لاجی تشکیل شده است؛ به‌دلیل قرار گرفتنش در راسته عطارها. دیگر اینکه در واژه اودلاج، او یعنی آب و دراجیدن یعنی بخش کردن که پسوند مکان است. در کل معنای این واژه یعنی جایی که آب‌های نهر از آنجا تقسیم می‌شود». 
به هرحال تهران قدیم صفوی هرچه بوده، قریه‌ای کوچک بوده با خیابان‌هایی و ساکنانی بعضا پولدار، رنگ و بوی شهری به‌خود گرفته بوده است. خانه‌هایی که حتی تا 20اتاق داشتند. اما با همه اینها یکی از روستاهای ری به‌شمار می‌رفته. بر این پایه است که ری را مادر تهران می‌نامند.
 تهران پیشرفت کرد و بزرگ و بزرگ‌تر شد؛ از هنگامی که شرایط انتقال پایتخت از قزوین فراهم شد و شاه تهماسب صفوی به‌دلیل آنکه سیدحمزه، جد اعلای صفویه در شهر ری و در جوار حرم شاه عبدالعظیم مدفون بود گاه به زیارت می‌رفت. برج و باروها کم‌کم بنا شدند و 114برج پایتخت را معرفی می‌کردند و البته حصاری که 6هزار قدم طول داشت.


7سال کوتاه  اما معنادار
دوره تاریخی شهرسازی و توسعه تهران، هفت‌سالی دارد که نمی‌توان از کنار آن به راحتی گذشت. 1320تا 1327شمسی آبادی‌هایی حول نقطه مرکزی تشکیل شدند. مثل دوره اول پهلوی، پراکنده اما با معنا. بناها و زندگی شهرنشینی در این دوره، راه را برای سکونت‌های جدید در شمال، شرق و جنوب تهران باز کردند. مهاجرت به تهران آغاز شد. برخی از آنهایی که مسیر درآمد را در پایتخت می‌دیدند، به شهر تهران آمدند که اغلب افراد ضعیفی از نظر مالی بودند. در ورود نخستین و مناسب‌ترین مکان را برای تشکیل محله انتخاب می‌کردند. در این دوره محله‌های تشکیل شد که بعضا در شرق و شمال خوش و آب و هوا بودند و درختان سیب، انار، گردو و بادام، روزی ساکنانش را تامین می‌کردند. میوه‌های‌شان به نقاط مرکزی می‌رسید و پاییز در هسته مرکزی شهر، فریاد برمی‌آمد انار تهران رسید؛ اناری که از باغ‌هایی محله‌‌ای با نام کنونی نارمک روانه بازار می‌شد. برخی می‌گویند، نارمک نامش را از همین انار وام گرفته است.

از 1270 تا  1304
توسعه تهران 58سال بعد رقم خورد. از آن پس بناهای جدیدی حول همان بناهای مرکزی عودلاجان و سنگلج ساخته شدند. مولوی، امیرالملک و بناهایی در نزدیکی خیابان ولیعصر(عج) که البته آن هنگام هنوز احداث نشده بود، معنا پیدا کردند؛ سر راه خیابان ری. تهران دیگر محدوده‌ای شده بود به وسعت یک‌شهر. کمی دور و نزدیک هم ساکنانی دیده می‌شد. پایتخت شدن، موضوعی بود تا تهران در قامت شمایل یک شهر مرکزی با بعدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ظاهر شود. زندگی شهری به‌گونه‌هایی متفاوت‌تر از قبل خود را نمایان می‌ساخت. سفرهای خارجی شاهان و ولیعهدان و درباریان، ورود خارجی‌ها با تشریفات استقبال به تهران. درشکه و سنگفرش، کافه و ابزارهای جدید فرنگی. همه اینها رنگ و بوی توسعه می‌داد.
سال 1304 نقطه عطف دیگری بود در بزرگ‌ترشدن تهران. شهر از شرق تا خیابان 17شهریور کنونی و از غرب تا محله بریانک پیشرفت کرد. شوش بود و تقاطعش با راهی به سمت ری.

دسترسی به خدمات پزشکی
 در سال 1350، 48درصد از پزشکان و ۵۹ درصد دندانپزشکان فقط در تهران خدمت می‌کردند؛ نسبت پزشک در تهران 1/885 (یک پزشک برای 885تن) بود، درحالی‌که برای کل کشور این شاخص مساوی با 1/3408 و برای ایلام 1/14529 بود. نسبت دندانپزشک در تهران 1/5403 و در کل کشور 1/23905 و در ایلام 1/247000 بود. 41/7درصد پرستاران دیپلمه و 45درصد ماماهای دیپلمه در سال 1350 در تهران به‌سر می‌بردند. در همان سال تعداد تخت‌های بیمارستانی برای هر 100هزار نفر جمعیت، 121تخت در تهران بود که این شاخص برای ایلام عدد یک‌رقمی 8 را نشان می‌داد.

1327تا  1335، بعد  1345و بعدتر
توسعه شهر در سال‌های میان 1327تا 1335 بازهم مثل قبل بود. مجوز ساخت در برخی نقاط صادر شد؛ به‌گونه‌ای که برخی در محدوده نزدیک بازار سکنی گزیدند و برخی دورتر، حول و حوش خاوران.
از سال 1335 تا 1345شمسی، رشد شهرنشینی و بزرگ‌تر شدن تهران عجیب و غریب شد. گستره شهر در شرق تا حدود تهرانپارس فعلی رفت. شهر آماده پذیرش مهاجران بسیار شد. خیابان‌ها و کوچه‌های تنگ نمایان شدند تا نشان دهند پایتخت برای رفت‌وآمد اتول‌سوارها، مسیر می‌گستراند و کلانشهری شکل خواهد گرفت. سال‌ها بعدتر عباس‌آباد، ذخیره‌گاه تهران اعلام شد تا حاکی از آن باشد که این شهر برنامه می‌خواهد. آینده‌نگران در دهه بعدترش از ترافیک و آلودگی هوا و حمل‌ونقل عمومی می‌گفتند. جمعیت هم روزبه‌روز افزوده می‌شد. مغازه‌ها، کافه‌ها و راسته‌های کسب‌وکار جای خود را در دل شهر باز می‌کردند.
با این جمع‌بندی می‌توان گفت بی‌تردید دگرگونی‌های بنیادین در تهران از سال ۱۳۰۰ به بعد ایجاد شده که به چهاردوره کاملاً جدا تقسیم می‌شود. سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ که در پی آن خندق‌ها و دروازه‌ها از میان برداشته شد و شهر از چهارسو رو به گسترش نهاد و اندکی شکل منظم و هندسی یافت. همچنین ساختمان‌ها و تأسیسات بانک ملی (از آن میان ساختمان صندوق بانک ملی ایران)، وزارت امور خارجه، شهربانی کل کشور، ایستگاه راه‌آهن، دانشگاه تهران، ایستگاه فرستنده رادیو تهران، باشگاه افسران و چند بیمارستان مربوط به این دوره است.
سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ و بعدتر 1335که همزمان با جنگ جهانی دوم بوده و به‌دلیل پیامدهای ناشی از جنگ جهانی و مسائل و مشکلات سیاسی برآمده از آن، تغییرات چشمگیری در کشور پدید نیامد.

توسعه شهرسازی در چهار پهنه
سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ که طی آن شهر تهران به سرعت توسعه یافت و ساختمان‌های پیشرفته و شهرک‌ها و باغ‌راه‌ها و بلوارهای تازه‌ای ساخته شد. در سال ۱۳۴۸ قرار بود یک مجموعه بزرگ شهری به نام شهستان پهلوی در تپه‌های عباس‌آباد تهران ساخته شود. قرار بود در این مجموعه ساختمان‌ها و برج‌های بلندی مانند برج شیر و خورشید ساخته شود و پس از ساخت می‌توانست به بزرگ‌ترین و پیشرفته‌ترین در آسیا تبدیل شود. پیشرفت تکنولوژی تهران به‌گونه‌ای بود که گردشگرهای خارجی، تهران را توکیو دوم آسیا خطاب می‌کردند. جمعیت شهر بر پایه آمار سال ۱۳۵۵ به ۴٫۳۵۰٫۰۰۰ نفر رسید. از میان دوره‌های شهرسازی سال‌های 1345 تا 1353را می‌توان جدا کرد. محله‌ها و شهرک‌های جدید سکونتی در 4پهنه تهران به سرعت ایجاد شدند و محلی شدند برای آنکه در شمال، اعیانی‌ها باشند، در شرق و غرب طیف‌های مختلف، در مرکز سیاسیون و در جنوب همچنان مزرعه‌داران. 

در دوره پهلوی اول
سال 1304رضاشاه بنیانگذار دوران پهلوی، پادشاهی را با داستان‌های طولانی خود در دست گرفت. تهران در دوره او به‌گونه‌ای دیگر رشد یافت. لکه‌هایی اطراف هسته مرکزی شکل گرفتند که به هم چسبیده نبودند. در 16سالی که رضا شاه حکومت می‌کرد، کم‌کم نقاطی از شهرنشینی به‌وجود آمد، نزدیک‌تر به دامنه البرز. البته نه به آن صورت که بتوان گفت شمیران، روستا نبود و کلونی‌های شهرنشینی در آن دیده می‌شد. بلکه شهرسازی به بالای خیابان انقلاب امروز، رسید. در مورد شمیران هم سیدعبدالله انوار - تهران‌شناس- اینگونه می‌گوید: «آن زمان‌ها شمیران بود و کوه البرز که منبع آب تهران به شمار می‌آمد. اینگونه می‌توان گفت که پس از بی‌توجهی به قنات‌ها و لایروبی نکردن، از آن زمان دیگر آرام‌آرام فرایند کم‌آبی تهران آغاز شد تا به امروز رسید. با وجود این، تا زمان رضا شاه این قنات‌ها کافی نبود. نخستین کاری که در دوره حکومت پهلوی اول انجام شد، در واقع تداوم کار حاجی میرزا آقاسی در جابه‌جایی آب کرج به تهران بود. کریم بوذرجمهری خیلی در این کار کمک کرد تا بعد که لوله‌کشی آمد».  آنچه روایت‌های تاریخ تهران در سده‌های گذشته به ما نشان می‌دهد، یکی آن است که پیرامون شهر بزرگی که امروز به نام تهران می‌شناسیم، در دوره‌های پهلوی اول و قاجار و نیز پیش از آن، روستاهایی فراوان وجود داشته که امروز دیگر وجود ندارند. در شمیران و اطرافش حدود چندین روستا بود. بعدها بود که شمیران رفت داخل تهران. 

پهلوی اول 
نخستین کاری که در دوره حکومت پهلوی اول انجام شد، در واقع تداوم کار حاجی میرزا آقاسی در جابه‌جایی آب کرج به تهران بود

رشدهای قابل توجه در دوره دوم پهلوی
هرچند تهران در زمان قاجار به پایتختی ایران انتخاب شده بود، رشد شتابان این شهر از نظر کمی و کیفی در دوران پهلوی اتفاق افتاد؛ به‌طوری که چهره این شهر در دهه 13۵۰ هیچ شباهتی با تهران اوایل دوران پهلوی نداشت. با این‌حال مقایسه رشد تهران با سایر نقاط کشور در همین دوره نشان‌دهنده توسعه نامتوازن پایتخت کشور است؛ به‌گونه‌ای که در آستانه انقلاب، بیشترین دسترسی به خدمات و امکانات در تهران متمرکز بود.
 در این بین، بررسی الگوی توسعه شهر نشان می‌دهد که با روی کار آمدن رضاخان برای تغییر گسترده تهران تلاش شد. در همین زمان خیابان‌های جدیدی به تهران افزوده شد و جمعیت شهر افزایش یافت. این توسعه به قدری بود که میزان رشد تهران در دوران رضاخان طرف قیاس با 50سال آخر دوران قاجار نبود. با این‌حال رشد چشمگیر تهران در دهه‌های 13۴۰ و 13۵۰ اتفاق افتاد. همچنین رشد نامتوازن تهران سبب شد دولت نتواند به میزان افزایش جمعیت شهر بر میزان زیرساخت‌های شهری بیفزاید؛ ازهمین‌رو تهران در اواسط دهه 13۵۰ در تامین زیرساخت‌هایی مانند برق و حتی آب (به‌ویژه مناطق حاشیه شهر) دچار مشکلات فراوانی شد؛ برای مثال این مسئله خود را در شهریور 1356به‌صورت خاموشی برق در تهران و برخی از شهرها نشان داد. در آن زمان حتی گاه اتفاق می‌افتاد که 3 ساعت از روز به‌علت کمبود برق خاموشی اعلام می‌شد. از نکات شایان توجه این است که در زمان خاموشی تهران اعلام شد ایران 7/6میلیارد دلار به سایر کشورها کمک کرده است.توسعه نامتوازن تهران و سایر شهرها فقط به مسکن و فرصت‌های شغلی مربوط نبود، بلکه شامل خدمات بهداشتی نیز می‌شد.

تهران، دارالخلافه شد
تاریخ می‌گوید که آغاز گسترش تهران از 1270شمسی به بعد کلید خورد؛ مدت‌ها بعد از آنکه آقامحمدخان قاجار زیر درختی، تهران را پایتخت اعلام کرد. او پس از مرگ کریم‌خان زند، به تهران آمده بود و عده‌ای از سران طوایف قاجار و خوانین ایلات دیگر به اطاعت او در آمده بودند. سیدعبدالله ‌انوار، تهران‌شناس می‌گوید: «چون کریم‌خان درگذشت بنابر مندرجات «ناسخ‌التواریخ» و «روضه‌الصفای ناصری» آقا محمدخان مخفیانه با عجله خود را به ایل قاجار در شمال ایران رساند و برای حکومت آینده ایران کمر بست و به منازعه با زندیان برخاست. در این حیص و بیص بنابر نقل «مرأت‌البلدان» گرچه علیقلی‌خان قاجار «خوار» و «ورامین» را گرفت و طهران را محاصره کرد ولی کاری در گشودن این شهر پیش نبرد و غفورخان زند، حاکم طهران سخت در برابر او و قاجاریان ایستاد. آقا محمدخان با بودن «غفورخان زند» فکر گشودن طهران را از سر به در کرد و به سال۱۱۹۷ هـ..ق غفورخان بر اثر مرض وبا درگذشت و طهران به‌دست طاهرخان افتاد. اختلاف بین زندیان و سرکوبی جعفرخان زند موجب ضعف زندیان در برابر قاجارها و آقا محمدخان قاجار شد. در این وقت علیمردان‌خان زند از اطراف طهران فراری و سرانجام این کشمکش‌ها موجب شد مجنون‌خان پازوکی، سردار آقا محمدخان طهران را به حصار بگیرد و طاهرخان زند را که بر اثر اختلاف زندیان با هم و قطع رابطه او و فزونی لشکر قاجارها در سال۱۱۹۹ هـ..ق طهران را به نفع قاجارها بگشاید و آقا محمدخان قاجار نیز فوراً خود را در روز یکشنبه یازدهم جمادی‌الاول سال ۱۲۰۰ ق مصادف با عید نوروز به تهران رساند و در این شهر به نام شاه ایران بر تخت سلطنت نشست و به نام او سکه و خطبه خواند. او ابتدا قاسم‌خان دولّو را والی تهران قرار داد و بعد میرزا محمدخان قاجار دولّو را به بیگلربیگی تهران رساند و به قولی در همان سال ۱۲۰۰ طهران را پایتخت کرد و به قولی دیگر در سال ۱۲۱۲ ق طهران را پایتخت ایران اعلام کرد.»

تهران پایتخت شد
آقا محمدخان قاجار ابتدا قاسم‌خان دولّو را والی تهران قرار داد و بعد میرزا محمدخان قاجار دولّو را به بیگلربیگی تهران رساند و به قولی در همان سال ۱۲۰۰ طهران را پایتخت کرد و به قولی دیگر در سال ۱۲۱۲ ق طهران را پایتخت ایران اعلام کرد


 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :