• جمعه 28 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 9 ذی القعده 1445
  • 2024 May 17
یکشنبه 14 مهر 1398
کد مطلب : 83202
+
-

سرنوشت مبهم 3کودک گمشده

سرنوشت مبهم 3کودک گمشده


در ماه‌های گذشته کودکان گمشده یک‌پای ثابت اخبار حوادث روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها بودند. هر چند پرونده برخی از آنها پایان خوشی داشت و با پیدا شدن کودکان، نگرانی و دلهره خانواده‌هایشان پایان یافت اما برخی دیگر با گذشت هفته‌ها و حتی ماه‌ها از ناپدیدشدنشان هنوز گرفتار سرنوشتی مبهم هستند و هیچ رد و نشانه‌ای از آنها پیدا نشده است. خانواده‌های آنها هنوز چشم‌انتظار کودکانشان هستند و در گفت‌وگو با همشهری از مردم برای پیدا‌شدن عزیزانشان کمک خواسته‌اند.



کسی از زهرا خبر ندارد

آخرین کودکی که در هفته‌های اخیر سوژه‌ رسانه‌ها شد و خیلی‌ها برای یافتن ردی از او به تکاپو افتادند، زهرا دختربچه دوساله‌ای است که 25شهریور گم شد. آن شب، او و خواهر هفت‌ساله‌اش مقابل خانه‌شان در بخش قلعه‌نو در بزرگراه ورامین مشغول بازی بودند که برای لحظاتی خواهرش به داخل خانه رفت و وقتی برگشت اثری از زهرا نبود. خانواده‌اش به محض اطلاع از ماجرا همه خیابان‌ها و کوچه‌های اطراف را گشتند اما ردی از او به‌دست نیاوردند. ماجرا به پلیس و تیم‌های امدادی گزارش شد و حتی سگ‌های زنده‌یاب هلال‌احمر نیز وارد عملیات جست‌وجو شدند اما همه این تلاش‌ها بی‌نتیجه بود. مهم‌ترین فرضیه پلیس، افتادن دختربچه به کانال آبی بود که از نزدیکی محل زندگی آنها می‌گذشت؛ کانالی که بعضی وقت‌ها از آن برای آبرسانی به زمین‌های کشاورزی استفاده می‌شود و حدود 200متر تا جایی که زهرا مشغول بازی بود، فاصله دارد و شبی که دختربچه دوساله گم شد، پر از آب بود. با این حال جست‌وجو در کانال و زمین‌های کشاورزی هم نتوانست معمای گم شدن او را فاش کند. حالا و با گذشت حدود 20روز از ناپدید شدن دختربچه، پدربزرگش به همشهری می‌گوید: در این مدت همه‌جا را به‌دنبال نوه‌ام گشته‌ایم. در روزهای اول خیلی‌ها تماس می‌گرفتند و می‌گفتند که زهرا را دیده‌اند اما وقتی پیگیر می‌شدیم، نتیجه‌ای نمی‌گرفتیم. هر چند پلیس حدس می‌زد که نوه‌ام به داخل کانال افتاده باشد اما این فرضیه رد شده و ما مطمئن هستیم که زهرا را دزدیده‌اند. فیلم‌های دوربین مداربسته نشان می‌دهند که نوه‌ام آن شب تنهایی به راه افتاده و از خانه دور شده و مسیری که او رفته، برخلاف مسیر کانال آب است و جای هیچ شکی نیست که زهرا دزدیده شده است. با این حال پلیس می‌گوید که در حال تحقیق روی پرونده است و اگر اطلاعاتی به‌دست آورد، ما را خبر می‌کند.
پدربزرگ زهرا از آخرین تماسی که با تلفن همراه او گرفته شده نیز می‌گوید: «چند روز پیش مردی تماس گرفت و گفت که اگر پول بدهیم، نوه‌ام را به ما برمی‌گرداند. از لهجه‌اش معلوم بود که اهل افغانستان است. گفتم هرقدر بخواهد می‌دهیم که نوه‌ام را پیدا کنیم اما تلفن را قطع و بعد از آن گوشی‌اش را خاموش کرد. چندین روز از ماجرا گذشته و پدر و مادر زهرا در شرایط بدی به‌سرمی‌برند. از مردم می‌خواهم برای پیدا کردن نوه‌ام به ما کمک کنند و او را فراموش نکنند.»





نگران آیناز


حالا حدود یک سال از گم شدن آیناز 7ساله می‌گذرد. دختربچه همدانی که این روزها جایش در کلاس درس مدرسه‌شان خالی است و پلیس و پدرش هر چه گشته‌اند، هنوز ردی از او به‌دست نیاورده‌اند. آبان سال گذشته بود که آیناز زمانی که مقابل خانه‌شان سرگرم بازی بود، ناپدید شد. آن روز هیچ‌کس شاهد ماجرا نبود و هیچ‌کس نمی‌داند او چطور ناپدید شده اما وقتی گم شد، خانواده‌اش و مأموران پلیس جست‌وجوی گسترده‌ای را برای پیدا کردن او آغاز کردند که حالا و با گذشت ماه‌ها از ماجرا به نتیجه‌ای نرسیده است. پدرش در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: در این مدت هر کاری که می‌توانستم برای پیدا کردن دخترم انجام دادم. از انتشار آگهی در شهر گرفته تا پخش آن در شبکه‌های اجتماعی. بارها نزد رمال و آینه‌بین رفتم. هر کس نشانی‌ای می‌داد راهی آنجا می‌شدم اما هر چه کردم، نتیجه نداشت. روزهای اول هر روز در اداره آگاهی بودم اما حالا هر چند هفته یک‌بار به آنجا می‌روم و هر بار این جمله را می‌شنوم که «‌داریم روی پرونده کار می‌کنیم و هنوز خبری نیست.»
او ادامه می‌دهد: در این مدت‌ خبرهای زیادی درباره دخترم در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است؛ خبرهایی که برخی از آنها شایعه بودند. یک روز به نقل از پلیس آگاهی می‌گفتند که سرنخی از دخترم پیدا شده و روز دیگر به نقل از همان منبع مدعی می‌شدند که هیچ ردی از دخترم نیست. حتی عده‌ای مدعی شدند که مسئله خانوادگی است. چون من و همسرم مدت‌ها پیش از هم جدا شده بودیم و آیناز نزد من و نامادری‌اش زندگی می‌کرد. نامادری‌اش خیلی آیناز را دوست داشت و از طرفی همسر سابقم از وقتی از هم جدا شدیم، یک‌بار هم سراغ دخترش نیامده و به همین دلیل همه شایعاتی که در این زمینه منتشر می‌شد، دروغ بود. پدر آیناز ادامه می‌دهد: دخترم بیمار است. او وقتی 2.5ساله بود از پله‌ها سقوط کرد و دچار خونریزی مغزی شد؛ طوری که برای مدتی بینایی‌اش را از دست داد، اما پزشکان توانستند بینایی یکی از چشمانش را برگردانند. با این حال او داروی ضد‌تشنج مصرف می‌کرد و این مسئله نگرانی ما را پس از گم شدنش بیشتر می‌کرد. چند وقت دیگر، گم شدن دخترم یکساله می‌شود و تنها آرزویم این است که بتوانم یک‌بار دیگر او را بغل کنم.






 مظنونان آزاد شدند، امیرحسین پیدا نشد

16ماه از گم شدن عجیب و مرموز پسربچه‌ای به نام امیرحسین در کوه‌های منوجان کرمان می‌گذرد اما هنوز رد و نشانه‌ای از او به‌دست نیامده است. تنها مظنونان این پرونده که تصور می‌شد کلید این معمای مرموز در دستان آنهاست نیز از زندان آزاد شدند تا حالا خانواده‌ امیرحسین برای دیدن دوباره پسرشان منتظر یک معجزه باشند.
ماجرای گم شدن امیرحسین به سال گذشته برمی‌گردد. صبح یکشنبه 6خرداد، 2برادر نه و ده‌ساله به نام‌های سهراب و صابر به همراه یکی از بستگانشان به نام امیرحسین هفت‌ساله از خانه‌شان در روستای پاتک خارج شدند تا برای بازی به کوه‌های اطراف بروند. بازی آنها این بود که سراغ الاغ‌های رها شده در کوه‌ها می‌رفتند و از آنها سواری می‌گرفتند. ساعت‌ها از رفتن‌ آنها گذشت و هوا رو به تاریکی ‌رفت که یکی از بچه‌ها به نام صابر نفس‌زنان به روستا برگشت و گفت سهراب و امیرحسین گم شده‌اند. صابر توضیح داد: بعد از بازی در کوه قصد داشتیم به خانه برگردیم که سهراب گفت خسته است و نمی‌تواند راه برود. او یک‌جا نشست و دیگر حرکت نکرد. من و امیرحسین تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم و کمک بیاوریم اما حوالی روستا از هم جدا شدیم و امیرحسین هم گم شد. با اظهارات پسربچه ده‌ساله، اهالی روستا به سمت کوه‌های اطراف رفتند و ساعتی بعد توانستند سهراب را درحالی‌که روی تخته سنگی به خواب رفته بود، پیدا کنند اما هرچه گشتند اثری از امیر‌حسین نبود. حتی جست‌وجوهای چند روز امدادگران هلال‌احمر، تیم‌های آفرود و مردم محلی نیز نتیجه‌ای نداشت و ردی از امیرحسین به‌دست نیامد. درحالی‌که ماجرای گم شدن پسربچه مرموز به‌نظر می‌رسید، پلیس هم وارد ماجرا شد. مأموران سراغ همبازی‌های امیرحسین رفتند و از آنها درباره شب حادثه و نحوه گم‌شدن وی پرسیدند. در این میان یکی از آنها جملاتی به زبان آورد که روند رسیدگی به پرونده را وارد مرحله‌ای تازه کرد.
او گفت: آن شب وقتی من و امیرحسین از کوه به خانه برمی‌گشتیم و به دوراهی رسیدیم، امیرحسین مسیرش را عوض کرد و از راهی رفت که به خانه‌شان نزدیک‌تر بود. کمی بعد و از دور پسرعمه‌ پدرش را دیدم که او را صدا زد و به طرفش رفت و دست امیرحسین را گرفت و همراه خود برد. با اظهارات پسربچه، مأموران پلیس سراغ مرد آشنا رفتند و او را دستگیر کردند. آنها همچنین یک مظنون دیگر را هم که احتمال می‌رفت از سرنوشت پسربچه گم شده خبر داشته باشد، دستگیر کردند اما با وجود اینکه مظنونان چند‌ماه در بازداشت بودند، اصرار داشتند که بی‌گناهند و از سرنوشت امیرحسین خبر ندارند. حالا و با گذشت حدود 16ماه از ناپدید شدن پسربچه هفت‌ساله، پدرش در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: مدتی قبل مظنونان پرونده آزاد شدند. آنها می‌گفتند کسی که علیه‌شان شهادت داده یک بچه است و به حرف یک بچه‌ نباید اعتماد کرد. در ماه‌هایی هم که در بازداشت بودند هرگز به ربودن پسرم اعتراف نکردند و می‌گفتند که بی‌گناهند. در این ماه‌ها هر کاری برای پیدا شدن پسرم انجام دادم اما نتیجه نداشت. من یک دختر و پسر دیگر هم دارم که کوچک‌تر از امیرحسین هستند. همه ما چشم به‌راه هستیم شاید یک روز خبری از گمشده‌مان شود و بار دیگر او را در آغوش بکشیم و این روزها انتظار تنها کاری است که از دست ما برمی‌آید.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید