قصههای کهن
احمد عاصم انطاکی
شبی، سی و اندی کس از اصحاب او جمع شدند و سفره نهادند. نان، اندک بود. ناچار شیخ نانها را پاره پاره کرد و چراغ برگرفت.
چون چراغ بازآوردند، همه نان پارهها برجای خود بود و هیچکس- به قصد ایثار- نخورده بود.
تذکره الاولیا- عطار نیشابوری
در همینه زمینه :