وضعیت: 14ساله، شاغل!
یک پژوهشگر: برخی تلقیها در جامعه مبنی بر مافیای کودکان کار وجود دارد که این را رد میکنم و چنین چیزی وجود ندارد
فلاسک چای برای جثه کودکانهاش بزرگ بود. وارد مجتمع تجاری کردستان شد. همراهش شدم تا از کار و کاسبی نیفتد. راضی نبود مصاحبه کند. پیشنهاد دادم به فضای سبز نزدیک مجتمع برویم تا هم من از او چای بخرم و هم او برایم حرف بزند، اما گفت: نمیشود دوستان پدرم آنجا زیاد هستند و ما را میبینند.
به گزارش ایرنا، همراهش شدم و در ادامه گفت: به کلاس هشتم میرود، از شغل و کاسبی پدرش که پرسیدم، کمی جا خوردم، پدرش راننده کامیون بود، از همان شغلهایی که زحمت زیاد دارد، ولی درآمدش بد نیست، حداقل آنقدرها بد نیست که کودک چنین پدرانی، کودکان کار شوند.
اسمش را گفت، ولی خواست که در گزارش نیاورم، یک خواهر کوچکتر هم داشت. میگفت برای خودم کار میکنم و خانوادهام احتیاجی به این پول ندارند، ولی از من حمایت میکنند تا کار کنم. از حسابی گفت که به نام خودش، ولی در دست پدرش بود. میگفت وقتی پدرش در خانه نیست، عمویش مواظب آنهاست. عمویش خیاط است.
چای را کیلویی ۱۰۰ هزار و قند را 8 هزار تومان میخرید. شاید از معدود بچههایی بود که در این سن و سال قیمت قند و چای را دقیق میدانست و حساب سود و زیانش را داشت. هر روز از ۸ صبح تا حوالی ساعت ۱۲ چای میفروخت و حدود ۲۰ هزار تومان درآمد روزانهاش بود. درباره بعد از ظهرهایش حرفی نزد، به کلاسهای تقویتی علاقهای نداشت و میگفت: زبان بلدم ولی عاشق ورزش هستم.
آدامسفروشی در خیابان باکلاسها
آدامسفروش است پاتوقش میدان آزادی کنار بانکی ملی است؛ ابتدای محلی که همه میگویند خیابان باکلاسهاست. آدامسهایی که میفروشد باکلاس نیست و مشتری چندانی ندارد. میگوید قبلا ترازو داشت و درآمدش خوب نبود، برای همین تغییر شغل داد. «هورام» ۱۴ سال دارد و 5 سال است که آدامس میفروشد و تا کلاس ششم درس خوانده و بعد از آن ترک تحصیل کرده است.
حسرت کودکانه برای تحصیل
معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش استان سال گذشته اعلام کرد: در سال تحصیلی جاری ۳۵۰ کودک بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی شناسایی و مقدمات ادامه تحصیل آنها فراهم شده است. «صدیقه عبداللهی» این را هم گفته بود که در حال حاضر پوشش واقعی کودکان لازمالتعلیم در استان 7/99 درصد است و با تلاشهای انجام شده، ۲۳۴ نفر از این افراد در کلاسهای درس حاضر شدند. وی همان وقتها عنوان کرده بود: از ۱۱۶ کودک باقی مانده که هنوز موفق به جذب آنان در مدارس نشدهایم تعدادی آموزشپذیر نبوده بلکه تربیتپذیرند و باید تحت نظر بهزیستی قرار گیرند.
عبداللهی فقر فرهنگی و اقتصادی را یکی از مهمترین علل ترک تحصیل دانشآموزان اعلام و اظهار کرده بود: کودکان و نوجوانان زیادی هستند که به دلیل فقر و تنگدستی والدین خود و یا سنتهای قدیمی حاکم بر خانوادهها از چرخه تعلیم و تربیت بازماندهاند.
تکپسری و سرپرستی
پرهام از دسته آخر این گروه است؛ کودکی که فقر پدر او را در سن و سال کم روانه بازار کار کرده بود. درباره پدرش میگوید: کارگر است، ناراحتی اعصاب و قلب و پشتدرد از دردهایی است که پدر دارد و من تنها پسر خانواده هستم.
همسن و سال هورام است، همکار که نیستند، ولی دوست چرا. ترازویی دارد که خوب میداند در کدام نقطه شهر برپا کند، جایی که ۱۰۰ گرم اضافهوزن گاهی همه زندگی یک فرد را به هم میریزد و حتی کودکان گرسنهای را که ترازویشان سیری آنان را وزن میکند، نمیبینند.
۲ سال است که مردم را وزن میکند و پای پدرش به خاطر تصادف آسیب دیده و پلاتین دارد، میگوید: یک برادر 3 ساله دارم و پدرم تا پارسال گاهی وقتها با ماشین پیکانش کار میکرد، اما ماشینش خراب شده و دیگر نمیتواند مسافرکشی کند. پسرعموی کوچک پرهام رقیب او در کار و کاسبی است. «آرتین» ۸ سال دارد و با زبان شیرین کُردی و نگاهی نگران و مکث درباره پدرش میگوید که دیسک کمر دارد و نمیتواند کار کند. این را که میگوید هورام و پرهام با صدای بلند میخندند، علت را میپرسم و پرهام که پسرعموی آرتین است میگوید: پدر و مادرش از هم جدا شدهاند.
آرتین سکوت میکند و پرهام ادامه حرفهایش را میگیرد و میگوید: ۲ برادر و یک خواهر دارد که فقط یکی از برادرهایش درس میخواند و برادر دیگرش هم کارگر رستوران است. آرتین که حالا کمی راحتتر میتواند قصه زندگیاش را بگوید، ادامه میدهد: مادرم در یک کلانهپزی مشغول به کار است و خودم دوست دارم کار کنم. همه این بچهها مبلغ درآمدشان را ۲۰ هزار تومان در روز اعلام میکنند و میخندند. از صبح ساعت ۸ سرکار میآیند و تا ۱۰ و ۱۱ شب بساطشان پهن است.
هورام میگوید اجارهنشین هستند و وقتی میپرسم اجاره را از کجا میآورید باافتخار و مثل یک مرد دستش را به سینه میزند و میگوید: من میدهم، ماهی ۳۵۰ هزار تومان اجاره خانهمان است. با این حرف او آرتین و پرهام این بار میخندند و میگویند: دروغ میگوید، خانهشان کوچک است. هورام در جوابشان میگوید: اسبابکشی کردهایم و به خانهای رفتهایم که در خیابان اصلی است. درباره کلاسهای تابستانی از آنان سوال میکنم که هورام با ناراحتی میگوید: با این پول گاهی بدهکار هم میشویم، چه کلاسی. چند آدامس میگیرم و خودم را با ترازوی پرهام و آرتین وزن میکنم، فقط میدانم ترازوی هر کدامشان عدد متفاوتی را نشان میدهد.
مافیای کودکان کار در میان نیست
یک پژوهشگر حوزه کودکان کار میگوید: برخی تلقیها در جامعه مبنی بر مافیای کودکان کار وجود دارد که این را رد میکنم و میگویم چنین چیزی وجود ندارد. «فرشید خضری» تاکید کرد: در ایران هیچ مافیایی نیست و بیشتر شبکههای خانوادگی و فامیلی پشت آن است و این خانوادهها هستند که کودک را مجبور به کار میکنند تا اینکه مافیایی رسمی پشت این قضیه وجود داشته باشد. وی این کودکان را به عنوان کودکان خیابان معرفی و اضافه میکند: این کودکان دارای خانواده هستند که در خیابانها برای کسب درآمد برای خانواده کار میکنند و شبها به خانه برمیگردند و میزان ارتباط این کودکان با خانواده خود متفاوت است.
خضری میافزاید: این کودکان در معرض انواع خطرات مختلف قرار دارند و در واقع این گروه آسیبپذیرترین افرادی هستند که در خیابانها زندگی میکنند. این جامعهشناس با بیان اینکه همه کودکان خیابانی به طرق مختلف آسیب دیدهاند و این آسیبدیدگی ممکن است جدیتر و حادتر شود، میگوید: کودک خیابانی، کودکی خود را در خیابانها با کارکردن سپری میکند.وی تاکید کرد: خیابان جای خوبی برای کودک نیست این کودکان در معرض تجاوز و سوءاستفاده جنسی قرار دارند که خطر ابتلا به بیماری ایدز که میتواند حاصل تجاوز و سوءاستفاده جنسی یا مواد مخدر و بهداشت باشد، افزایش دهد.
خضری یادآور شد: گرسنگی، خشونت و بیماری برای این کودکان همیشه وجود دارد. همچنین مصرف مواد شایع است و به عنوان راهی برای فرار از ترس، گرسنگی، فراموش کردن مشکلات، نابودی، ناامیدی از زندگی استفاده میشود.
وی با بیان اینکه هر اندازه که مساله حمایت از کودکان در واقع سرمایهگذاری برای آینده جامعه انجام شده است، ادامه میدهد: تاکنون هیچ اقدام موثری برای این موضوع انجام نشده است. حتی آمارگیری میدانی دقیقی وجود ندارد و آمار جامعی از وضعیت کودکان کار در دست نیست. این جامعهشناس یادآور میشود: هرچند این پدیده سیال است و دسترسی به آمار دقیق در این بخش کار راحتی نیست، اما این به معنای امکانپذیر نبودن این موضوع هم نیست.
سمنها؛ مامن کودکان کار
حرکت نهادهای مدنی و پیگیری و بررسی مساله کودک کار به صورت داوطلبانه، کمک موثری به جامعه و این کودکان است. کمکهای داوطلبانه به بهبود شرایط و وضعیت کودکان کمک میکند و فارغ شدن یک کودک از کار اجباری و کمک به ایجاد شرایط مناسب زندگی در حقیقت مصداق پرورش یک جوان فعال برای آینده است؛ جوان فعالی که میتواند در پیشرفت جامعه موثر باشد.«سپهر آبیدر فردا» سمنی است که در سنندج درزمینه حمایت از کودکان فعالیت میکند. ۶ خانم با سابقه دوستی چندین ساله، گرد هم آمدهاند و حالا 3 سال از تاسیس این سمن میگذرد.
یک عضو هیات موسس این سمن میگوید: از حدود ۱۵۰ دانشآموز نیازمند شناسایی شده در مناطق حاشیهای سنندج حدود ۵۰ نفر را زیر پوشش داریم و ملزومات مدرسه و زندگی را برایشان تهیه میکنیم. «ندا سلیمانی» با بیان اینکه هدف اصلی این موسسه، حمایتهای آموزشی بود، میافزاید: در گامهای بعدی به فقر فرهنگی و اقتصادی خانوادهها پرداختیم و کارگاههایی برای آموزش کار به مادران راهاندازی کردیم که ۱۰ مادر سال گذشته آموزش خیاطی دیدند و حال 4 نفر از آنان در همین کارگاه مشغول به کار هستند.
وی با بیان اینکه این موسسه از ۱۰ کودک کار حمایت میکند، اضافه میکند: این کودکان تا ورود به دانشگاه حمایت میشوند. سلیمانی به فعالیت خیرخواهانه چند پزشک و روانپزشک در این مرکز اشاره میکند و میافزاید: همه مربیانی که کار آموزش کودکان و مادران را بر عهده دارند به صورت داوطلبانه با این مرکز همکاری میکنند و همه دغدغه آنان کمک به حل این معضل اجتماعی است. همه اعضای این موسسه دهه هفتادی هستند و وقتی دلیل این فعالیت اجتماعی را از آنان میپرسم، جواب قانعکنندهای دارند: قرار است فردا فرزندان ما هم در این جامعه با همین کودکان بزرگ شوند، پس برای فرزندان خودمان سرمایهگذاری میکنیم.
طرحی برای ساماندهی کودکان کار
معاون امور اجتماعی بهزیستی کردستان آماری از تعداد کودکان کار شناسایی شده در استان ارائه نمیدهد اما میگوید: طرح ساماندهی این کودکان از سال ۷۸ آغاز شده است. «محسن شجاعی» با بیان اینکه کودکان کار در استان شناسایی و ساماندهی شدهاند، از اجرای طرحی جدید از 3 سال قبل در استان خبر میدهد و میافزاید: این طرح حمایتی- آموزشی کودک و خانواده است که به صورت اختصاصی به کودکان کار و خانواده آنان خدمات ارائه میدهد.
وی میگوید: هدف از اجرای این طرح این است که همه خدمات لازم به کودک و خانواده ارائه شود تا کودکان وارد خیابان نشوند، اما با شرایط اقتصادی موجود نمیتوان انتظار داشت کودکان راهی خیابان نشوند. معاون امور اجتماعی بهزیستی کردستان با بیان اینکه از زمان ورود تا خروج کودکان کار به این طرح حدود 5 سال طول میکشد، اضافه میکند: در این طرح کودک و خانواده وی زمانی از طرح خارج میشوند که به حدی از توانمندی یا رشد عاطفی و اجتماعی رسیده باشند که دیگر کودکان مجبور به کار نباشند.