
نقشه گنج قلابی، مرد جوان را به دردسر بزرگی انداخت
در جستوجوی گنج خیالی

همهچیز از فروش یک نقشه گنج شروع شد. مرد جوان فریب چربزبانیهای دوستش را خورد و نقشه گنج را با ماشین پژویش معاوضه کرد اما وقتی فهمید هیچ گنجی در کار نبوده، نقشه انتقامجویی کشید.
به گزارش همشهری، اواخر خرداد مرد جوانی به نام محسن تصمیم گرفت ماشین پژو 206خود را بفروشد و خودروی دیگری بخرد. جعفر از دوستان قدیمی او بود که وقتی شنید وی برای فروش ماشینش آگهی داده با او تماس گرفت و گفت که ماشین را میخرد. او در آخرین روزهای خردادماه به خانه دوستش رفت تا با او معامله کند. اما به جای پول نقد میخواست نقشه گنجی را به او بفروشد که مدعی بود ارزش زیادی دارد. با چربزبانیهای او محسن به راحتی فریب خورد و فکر کرد خرید نقشه گنجی که بیش از 100میلیون تومان ارزش دارد در ازای خودرویش، معاملهای پرسود است. به این ترتیب نقشه گنج را به همراه یک دستگاه گنجیاب خرید و سند ماشینش را به نام دوستش زد و پس از آن تصمیم گرفت به جستوجوی گنج برود.
یک ماه حفاری
محسن تصور میکرد که بهزودی میلیاردر میشود چرا که دوستش گفته بود اگر به گنج برسد حدود 20میلیاردتومان به جیب میزند. با خودش خیالپردازی میکرد که ماشین میلیاردی خریده و به آنچه در زندگی میخواهد رسیده است. با این تصور به همراه نقشه گنج و دستگاه گنجیاب به سمت شمال کشور حرکت کرد. او راهی منطقهای شد که نقشه تعیین کرده بود. در آنجا از یک مرد روستایی کمک گرفت تا اینکه به تپهای رسید. آنطور که نقشه نشان میداد باید تپه را میکند تا در دل زمین به گنج برسد. شروع کرد به کندن. یکروز، 2روز ،3روز و حدود یکماه در آن منطقه ماند و زمین را کند اما عتیقهای پیدا نکرد. مرد جوان شکست خورده و ناامید به پایتخت برگشت و به دوستش زنگ زد تا ماشینش را پس بگیرد اما او دیگر پاسخش را نداد. او که فکرش را نمیکرد دوستش اینطور او را بازی داده باشد تصمیم به انتقامجویی گرفت.
سرقت
حدود یکماه پیش گزارش سرقت از خانهای در غرب تهران به پلیس اعلام شد. خانه در طبقه اول ساختمانی بود که سارق یا سارقان در نبود صاحبخانه، با تخریب قفل در وارد آنجا شده و اموال قیمتی مانند پول، طلا، سکه، دلار، تابلو فرش دستباف، تبلت، موبایل، دوربین عکاسی و... را به ارزش یک میلیارد تومان سرقت کرده بودند. مأموران پس از حضور در محل پیبردند که ساختمانهای اطراف مجهز به دوربین مداربسته هستند. به این ترتیب تصاویر 2 نفر از سارقان بهدست آمد و پیش روی مالباخته قرار گرفت. او با دیدن عکس 2 سارق یکی از آنها را شناسایی کرد و گفت او یکی از دوستان قدیمیاش به نام محسن است. به این ترتیب مأموران محسن را دستگیر کردند و در مخفیگاهش بخشی از اموال مسروقه نیز کشف شد. در این شرایط بود که محسن چارهای جز اقرار به سرقت از خانه دوستش ندید و همدستش را که سابقهدار بود معرفی کرد. همدست او که به تازگی از زندان آزاد شده بود در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد و هر 2 به سرقت از خانه مالباخته اقرار کردند. در این میان محسن مدعی شد که مالباخته با فروش نقشه گنج قلابی سر او کلاه گذاشته و وی نیز برای انتقام دست به این سرقت زده است. این دو متهم با دستور دادیار دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.
انتقام
محسن، متهم ردیف اول پرونده است؛ مردی که مدعی است بهخاطر نفرتی که از دوستش به دل گرفته نقشه سرقت از خانه او را عملی کرده است.
چرا از دوستت نفرت داشتی؟
او یک نقشه گنج قلابی به من فروخت که حدود 70میلیون تومان برایم آب خورد. به جای پول، ماشینم را گرفت و سندش را به نامش زدم. حس اینکه فریبم داده بود عذابم میداد. دو، سه ماه پیش بود که ماشینم را به نامش زدم. او هم یک نقشه گنج و یک دستگاه گنجیاب به من داد. با حرفهایش مرا بازی داد. میگفت همین دستگاه بالای 15میلیون ارزش دارد و حتی نقشه گنج هم حدود 100میلیون تومان میارزد. یک جورایی منت هم سرم گذاشت. اما نقشه گنجش قلابی بود.
با خودت فکر نکردی اگر گنجی در کار باشد چرا خودش استفاده نکرده است؟
اتفاقا این سؤال به ذهن خودم هم رسید و از او پرسیدم اما او مدعی شد که کارمند است و مرخصی گرفتن برایش دردسر دارد. میگفت باید یک یا دو هفته وقت بگذاری و زمین را حفر کنی تا به گنج برسی. من هم شغلم آزاد بود و گفتم وقت میگذارم و در عوض پولدار میشوم. وسوسه پولدار شدن مرا بدبخت کرد.
چقدر زمان گذاشتی برای حفاری؟
حدود یک ماه اما دریغ از پیدا کردن کوچکترین زیرخاکی. نقشه گنج قلابی بود و جعفر فریبم داده بود.حتی وقتی برگشتم به او زنگ زدم اما جوابم را نداد. مدعی شد که گنج را پیدا کردهام و به او دروغ میگویم تا ماشینم را پس بگیرم. هرچه میگفتم متوجه نمیشد، حرفهایش مرا عصبیتر میکرد تا اینکه فکر انتقام به سرم زد.
چرا از او شکایت نکردی؟
خودم پایم گیر بود. گنج، حفاری، دستگاه گنجیاب و... همه اینها برایم دردسرساز میشد.
پس چرا سرقت را انتخاب کردی؟
چون جعفر سرم را کلاه گذاشته و ماشینم را تصاحب کرده بود. من یک ماه برای کندن زمین وقت گذاشتم و تحقیر شدم.
همدستت در این سرقت کی بود؟
یک روز که به قهوهخانه رفته بودم، همدستم صابر را دیدم. او بهتازگی از زندان آزاد شده بود. برایش درددل کردم و بعد با او نقشه کشیدیم تا به خانه جعفر دستبرد بزنیم و اموالش را سرقت کنیم اما اصلا یاد دوربینهای مداربسته نبودم. حالا هم ماشینم از دست رفته و هم باید به زندان بروم و حبس بکشم.