پایان سرقتهای باند مثلث برمودا
3جوان فامیل وقتی کنار دریا نشسته بودند، نقشه سرقت کشیدند و نام باندشان را گذاشتند «مثلث برمودا». آنها برای اینکه با یکدیگر هم قسم شوند تصویر مثلثی را روی دستشان خالکوبی کردند تا نماد باندشان شود. بهگزارش همشهری، از چند وقت پیش گزارش سرقتهای سریالی از خانههای شمال تهران به پلیس اعلام شد. مأموران با بررسی محل سرقتها دریافتند که اعضای یک گروه سازمان یافته با پوشاندن صورتهای خود با ماسک یا کلاه، خانههایی که صاحبانشان نبودند را شناسایی کرده و با تخریب قفل وارد میشدند تا اموال قیمتی را سرقت کنند. در ادامه با بررسی تصاویر دوربین مداربسته ساختمانها مشخص شد که اعضای این باند در برخی از سرقتها نیز از طریق بالکن وارد خانهها شدهاند اما چون صورتهایشان را پوشانده بودند تصویرشان قابل رویت نبود.
سقوط
تعداد سرقتها روزبهروز بیشتر میشد و مأموران در تلاش بودند تا ردی از دزدان بهدست آورند تا اینکه حادثهای رخ داد که به شناسایی و بازداشت متهمان منجر شد. ماجرا از این قرار بود که چند روز پیش ساکنان ساختمانی درشمال تهران، صدای مهیبی به گوششان رسید.همزمان صدای دزدگیر ماشینی، سکوت شبانه خیابان را برهم زد. ساکنان ساختمان برای سرکشی، خودشان را به پشت پنجره رساندند و پسر جوانی را دیدند که روی سقف خودرویی که کنار ساختمان پارک بود افتاده است. او با ماسک بهداشتی صورتش را پوشانده و روی سرش کلاه گذاشته بود که ساکنان ساختمان با احتمال اینکه او دزد است به پلیس زنگ زدند. طولی نکشید که مأموران در محل حاضر شدند و پی بردند پسری که روی سقف ماشین افتاده و از شدت درد بهخود میپیچد سارق است. ظاهرا او قصد داشته از طریق بالکن طبقه اول به طبقه دوم برود که تعادلش را از دست داده و به پایین سقوط کرده است. همدست او هم در صحنه حضور داشت که هردو دستگیر شدند.
اقرار
2جوان بازداشت شده به پلیس آگاهی تهران انتقال یافتند. پسری که روی سقف ماشین افتاده بود بهصورت سطحی آسیبدیده بود و نیازی به انتقال به بیمارستان نداشت. از سوی دیگر مأموران روی دست چپ آنها خالکوبی مثلث را دیدند که ظاهرا نماد باندشان بود. آنها در نهایت اقرارکردند با همدستشان که فراری شده باند سرقتی را تشکیل داده و خانهها را خالی میکنند. پس از اقرار این دومتهم و اطلاعاتی که آنها در اختیار پلیس قرار دادند، نفر سوم این گروه نیز بازداشت شد.
هیجان سرقت برای جوان ورزشکار
متهمان هفته گذشته برای تحقیق به دادسرای ویژه سرقت منتقل شدند. این 3جوان با یکدیگر هم قسم شده و با خالکوبی کردن مثلث روی دست چپشان باند سرقت تشکیل داده بودند ؛ نام باندشان را هم گذاشته بودند مثلث برمودا. آنها نسبت فامیلی دارند که فقط یکی از آنها سابقه دار است. دیگری ورزشکار و پارکورکار است که میگوید برای تفریح و هیجان وارد دنیای سارقان شده است. او همانی است که هنگام پرواز از بالکن طبقه اول به دوم به پایین سقوط کرد و باعث لو رفتن اعضای باند شد.
چه شد که ورزشکار تبدیل شد به سارق خانه ها؟
راستش را بخواهید چند وقت پیش با فامیلهایمان به سفر رفته بودیم. با 2نفر از پسران فامیل به نامهای شاهین و علی رابطه صمیمی دارم، چون تقریبا هم سن و سال هم هستیم.وقتی کنار دریا نشسته بودیم شاهین پیشنهاد سرقت را مطرح کرد. شاهین سابقهدار است و آخرین بار به اتهام سرقت به زندان افتاده و کمی بعد آزاد شده بود. از آنجا که من ورزش پارکور کار میکنم از من خواست تا از دیوار خانهها بالا بروم و میگفت از هر سرقت دستکم یک میلیارد تومان گیرمان میآید. حرفهای شاهین باعث شد من و علی وسوسه شویم. مشکل مالی نداشتیم اما خب همه از پول بیشتر خوششان میآید. از سوی دیگر تجربه این هیجان عجیب هم برایمان جذاب بود.
خب بعد چه شد؟
با یکدیگر هم قسم شدیم و روی دستمان یک مثلث خالکوبی کردیم. چون 3نفر بودیم و میشدیم مثلث. شاهین گفت اسم باندمان را بگذاریم مثلث برمودا. دلیل خاصی نداشت چون 3نفر بودیم چنین نامی را انتخاب کرد.
به چند خانه دستبرد زدید؟
به دهها خانه و پول نسبتا خوبی گیرمان آمد اگرچه من نیازی به پول نداشتم و بیشتر بهخاطر هیجان سرقت وارد این بازی شدم اما شاهین تقریبا بیکار بود و به پول نیاز داشت.
نفر سوم چطور؟
او کارش دلالی بود. دلال بزرگی هم بود و تخصص فروش هرچیزی را داشت. اموال مسروقه را هم او آب میکرد و سهم ما را میداد. شاهین هم که گاهی زاغ زنی میکرد گاهی هم با من وارد خانهها میشد و علی زاغ زنی میکرد.
خانهها را چطور شناسایی میکردید؟
بهمحض دیدن خانهای که چراغش خاموش بود زنگش را میزدیم اگر کسی جواب نمیداد من دست بهکار میشدم. با توجه به اینکه پارکورکارم به راحتی میتوانستم از بالکنها بالا بروم پس از باز کردن در، همدستانم وارد میشدند. پس از آن هرچه اموال قیمتی بود مانند پول، دلار، سکه، طلا و.. سرقت میکردیم. اما در آخرین سرقت خرابکاری کردم. فکرم کمی مشغول بود و تمرکز نداشتم.این شد که وقتی قصد داشتم از بالکن طبقه اول به دوم بروم ناگهان تعادلم را از دست دادم و به پایین افتادم. خوشبختانه روی سقف ماشین افتادم در غیر این صورت جانم در خطر بود.