• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
شنبه 16 شهریور 1398
کد مطلب : 77279
+
-

تو چقدر نجیب بودی و ما نمی‌فهمیدیم

برای داربی تهران که باید از آن حلالیت بطلبیم

رسول بهروش

راستش این است که در این سال‌ها زیاد بر سر داربی تهران کوفته‌ایم؛ از کیفیت پایین‌اش نالیده‌ایم، مساوی‌های پرشمارش را به تمسخر گرفته‌ایم و گاهی به تبانی و گاوبندی متهمش کرده‌ایم. وسط این همه تحقیر و ملامت، گاهی درست و نادرست گم شد و سره و ناسره همنشین شدند. باکی نیست. خطای انسانی است و به هر حال پیش می‌آید. کاش اما همانقدر که در عیب‌یابی از داربی پایتخت استاد بودیم، نیم‌نگاهی هم به محاسن و امتیازاتش می‌انداختیم؛ مثلا آن همه اصالت و نجابت ذاتی که 50 سال مثل مروارید در صدف داربی پنهان بود و ما نمی‌دیدیم.
حتما باید مثل امروز در فلان شهر و فلان استادیوم گرفتار خشونت‌های نورس و شگفت‌انگیز می‌شدیم و حتما باید کشته و زخمی و کور و فلج می‌دادیم تا چراغ برداریم و دور داربی بگردیم. الهی دورت بگردم داربی تهران؛ تو که 50سال هواداران 2تیم را با یک دنیا کری و جدل، با انبوهی از تضادهای تاریخی و طبقاتی کنار هم نشاندی و خون از دماغ کسی نیامد. تو که گاهی بازیکنانت وسط زمین به جان هم افتادند و حتی بازی را نیمه‌تمام گذاشتند، اما تماشاگرانت با وقار روی سکو ایستادند و دست از پا خطا نکردند. تو که هیچ سرباز وظیفه‌ای را نابینا نکردی، ماشین خبرنگاری که شاید همه سرمایه زندگی پر از افلاس و تنگنایش بود را به آتش نکشیدی و میزبان هیچ پرچمی غیر از پرچم3‌رنگ میهن و پرچم سرخ و آبی تیم‌هایت نشدی. تو که سرباز همین خاک بودی، تو که حق لقمه و سفره را می‌شناختی. همه خلاف‌های این داربی شاید چهارتا فحش روی سکو باشد، اما به خدای احد و واحد سوگند که لنگ و کیسه شرف دارد به غرغره کردن درس نحس تجزیه‌طلب‌ها یا فریادهای نژادی و قومیتی که آتش به خرمن این سرزمین می‌اندازد. تو چقدر نجیب بودی و ما هرگز نفهمیدیم. وقتی در فلان ورزشگاه باران سنگ سبوعانه 70هزار نفر بر سر 70نفر هوادار تیم میهمان درمی‌گیرد، بی‌انصافی است که یادی از داربی پاییز62 پایتخت نکنیم؛ همان که 130هزار نفر تا لب خط ورزشگاه آزادی کنار هم نشستند، استقلال بازی را برد و حتی یک نفر هم «آخ» نگفت. حاشا به غربت و مظلومیت مسابقه‌ای که 50سال تماشاگرانش در یک اتوبوس نشستند، سوار یک قطار شدند، از یک مسیر گذشتند، بازی را دیدند و درنهایت حجب و حیا کنار دشمن دیرینه از همان راه برگشتند. می‌گویند «قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید»؛ ما هم انگار باید صابون خیلی چیزها به تن‌مان می‌خورد تا قدر داربی بی‌آزار تهران را بدانیم. شرمساریم. حلالمان کن رفیق قدیمی!
 

این خبر را به اشتراک بگذارید