زندگی با یک معتاد
ازدواج، تصمیمی بزرگ است؛ چه از لحاظ مادی و چه معنوی و روانی. وقتی یک سرمایهگذاری اینقدر بزرگ است، باید ریسک حداقلی برای انجامش درنظر گرفت. بنابراین طبیعی است که آدمها از مواجهه با چنین بحرانی(زندگی با یک معتاد) پرهیز کنند. طبعا ارتباط و شروع زندگی مشترک با یک آدم سالم راحتتر است اما گاهی اشتباهاتی باعث میشود که یکدفعه متوجه شویم همسر یک فرد معتاد شدهایم. بنابراین باید تعریف درستی هم از اعتیاد داشته باشیم. سادهاش میشود اینکه اعتیاد هر نوع وابستگی جسمی یا روانی است که فرد با نداشتنش دچار استرس و با داشتن آن حالش بهطور موقت خوب میشود. نکته بد ماجرا هم این است که هر بار نسبت به قبل بیشتر باید مصرف کند. البته این واقعیت را هم باید پذیرفت که معتاد حق زندگی مشترک دارد؛ یعنی نمیشود حکم کلی بر جدایی داد، بهویژه برای آن کسی که در متن زندگی است، باید وضعیت را تا جایی که میتواند مدیریت کند؛ کاری که اصول پیچیدهای هم دارد. اما بحث ما با کسی است که زندگی مشترکش تازه شروع شده. با فرض اینکه طرف مقابلش را دوست دارد، باید واقعیت را درست بفهمد و بپذیرد. او باید بداند که این راهی که انتخاب کرده شاید جانش را به لب برساند؛ درست مثل راهرفتن در کویر! ترک اعتیاد و زندگی با او همین حالت را دارد. او باید بداند که غیر از عشق، خیلی چیزهای دیگری هم میخواهد. حوالی ساعت یک نیمهشب، یک برنامه رادیویی ویژه خانوادههایی که معتاد دارند پخش میشود. شنیدن این برنامه میتواند تصویر خوبی در این زمینه به شما بدهد. یکبار بروید گوش کنید. واقعیت را ببینید، بعدش بسمالله.
همهچیز با عشق حل نمیشود
یک بحث مهم هم این است که آدمی که در شرایط اعتیاد قرار دارد چقدر لیاقت و شرایط زندگی مشترک را دارد. موارد زیادی را دیدهایم که طرف کار و تجربه دارد و مشکلات زندگی برایش قابل پیشبینی است اما باز هم ازدواج برای خودش و طرف مقابلش چالشی بزرگ است. حالا فکرش را بکنید که زندگی با کسی که سوءمصرف دارد و رفتارش قابل پیشبینی نیست خیلی سختتر است. او نمیتواند جایگاه اجتماعیاش را حفظ کند. ممکن است گاهی خوشمشرب باشد اما تأثیر آن اعتیاد است و کاملا موقت. البته نمیتوان حکم کلی داد که میتوان به زندگی مشترک ادامه داد یا نه؟ اما دیدگاه آدم در این زمینه باید معقول باشد. مثلا باید بدانیم که ترک اعتیاد حتما عود دارد. ترک اعتیاد مستلزم یک سیر پیچیده، مفصل و طولانی است که جنبههای روانی زیادی هم دارد؛ درحالیکه هنوز بعضیها فکر میکنند ترک اعتیاد به شیوه فیلمفارسیهاست؛ تصوری که دردسرهای زیادی برای جامعه پزشکی داشته و دارد. یادتان باشد که این یک افسانه است که بهخاطر عشق همهچیز حل میشود. از طرفی به تجربه و علم، یاد گرفتهایم به معتاد نگاه بیمار داشته باشیم نه مجرم یا کسی که مطلقا باید از او دوری کرد. یادمان هم باشد که اعتیاد به اینترنت را نباید فراموش کرد؛ چیزی که خیلیها آن را دردسر نمیدانند یا قبولش ندارند.
گول سرخوشیاش را نخورید!
معتادها آدمهای جذابی هستند و ممکن است گولشان را بخورید! وقتی مواد مصرف کردهاند، خوشرو و خوشمشرب هستند. این یعنی اعتیاد فقط خماری نیست، نشئگی هم دارد. او تمایل و توانایی زیادی دارد که خیلی زود وارد فاز لذت شود. در برابر شما، تبدیل به آدم رندی میشود و شما را با حرافیهایش جذب میکند. اساسا به این صورت است که اوایل، یعنی در دوره نامزدی که در موردش داریم صحبت میکنیم، زندگی با آنها بیشتر خوش میگذرد. آنها آدمهایی میشوند که دم را غنیمت میشمارند و زبان اغوا کنندهای دارند. تجربه نشان داده گاهی مصرف بعضی مواد، باعث اغواگری جنسی هم میشود. این مردها با رفتار و گفتارشان به طرف مقابلشان احساس ملکه بودن میدهند و اینطور گرفتارش میکنند. از طرف دیگر برای کسانی که تصمیم به ماندن دارند، باید یادآوری کرد که بدانند وارد چه بازیای شدهاند و آیا امیدی به آیندهشان هست یا نه، شکست در این زمینه سرخوردگی شدید و همزمان از دستدادن فرصتها، ناامیدی و... را در پی دارد.
شما رابین هود نیستید
اینجا شاید بیان یک نکته ضروری باشد؛ اینکه یکی از دلایلی که یک معتاد قید همهچیز را میزند و برای زندگی بیانگیزه میشود، این است که پایگاه اجتماعیاش را از دست میدهد. این انزوا میتواند او را بیشتر به ورطه سقوط ببرد؛ به همین دلیل باید او را حمایت کنیم. البته این جبران برای اطرافیان سخت است و باید انگیزههای لازم را برای این کار داشته باشند.
بنابراین من دلایل بسیار اندکی میبینم که این نامزدی حفظ شود؛ زیرا با قربانیان این نوع ازدواجها سر و کار داشتهام و متوجه هستم خیلی از بچهها دارند درباره چیزی حرف میزنند که در رمانها خواندهاند، نه چیزی که در کمپهای ترک اعتیاد میگذرد. ضمن اینکه در این زمینه فرقی بین اعتیاد به کوکائین و الکل نیست. شخصیت فرد معتاد مشکل دارد که به دنبال هیجان است و شما نباید فراموش کنید که فقط نامزد او هستید، نه رابینهودی که قرار است بارها نجاتش بدهید.