این بود آرمانهای شما آقای تاج؟
لیگبرتر فوتبال ایران با 20روز تأخیر آغاز شد چون رئیس فدراسیون اصرار داشت «مشکلاتی که در ادوار گذشته بوده، با بازنگری و کار کارشناسی اصلاح میشود و شاهد یک لیگ منظم و با امنیت و آسایش خاطر برای هواداران فوتبال خواهیم بود».
پنجشنبه در ابتدای هفته دوم لیگ، تماشاگران استقلال نهتنها با بلیت اینترنتی وارد ورزشگاه نشدند که حتی کسی از آنها بلیت کاغذی هم نخواست. بهخاطر آنچه مشکل در سیستم بلیتفروشی عنوان شد، چند ده هزار نفر بدون هیچ کنترلی از گیتها رد شدند و روی صندلیهای بدون شماره و حتی بعضیها روی پلهها نشستند.
در تمام دقایق بازی، حال و هوای ورزشگاه تفاوتی با قبل نداشت. شعارها همانها بود که سالها قبل؛ فحش به داور، فحش به تیم رقیب، توهین به وزیر، حیا کن رها کن برای مدیران تیم خودی و... ویدئویی منتشر شده از لحظهای که هدایتالله ممبینی، رئیس کمیته داوران از ورزشگاه خارج میشود. جماعتی عصبانی به او نزدیک میشوند و با صدای بلند فحشش میدهند.
بهنظر نمیرسد کسی تهدیدهای فدراسیون را جدی گرفته باشد، که اگر غیراز این بود با سنگ سر دروازهبان استقلال را نمیشکستند.البته فقط سکوها نیست که حال و هوایش تغییر نکرده. سرمربی تیم استقلال قبل و بعد از بازی با فولاد در کنفرانس مطبوعاتی حاضر نشد. هفته قبلش هم بدون اینکه به سؤالی جواب بدهد، با عصبانیت از اتاق کنفرانس بیرون رفته بود.
در اینستاگرام و کانالهای تلگرامی، مدیران و مسئولان تیمها همچنان پست میگذارند و مشکلاتشان را گردن این و آن میاندازند.فدراسیونی که بدون استناد قانونی میخواست خبرنگاران را از پرسیدن سؤالهای بیربط منع کند، حالا و بعد از شروع 2 هفته از لیگ، هنوز نتوانسته کنار زمین و میکسدزون ورزشگاه آزادی را سر و سامان بدهد. هنوز آن پایین خیلیها با موبایل فیلم میگیرند و بدون مشکل منتشر میکنند.
فدراسیون فوتبال در یکی دو ماه اخیر با تبلیغات گسترده و سر و صدای زیاد تلاش کرد چهره نهادی را بهخود بگیرد که عزمش برای اصلاحات جدی است. شواهد اما چیز دیگری را نشان میدهد. مهدی تاج و دیگر مدیران فوتبال ایران از ده دوازده سال پیش فرصت داشتند که استانداردهای لیگ را بالا ببرند. کنفدراسیون فوتبال آسیا از بیش از یک دهه پیش، اعضا را ترغیب کرد در قالب طرحی بهنام «کلاب لایسنسینگ» استانداردهای باشگاهها و لیگهایشان را بالا ببرند. در تمام این سالها مدیران فوتبال ایران اسناد و گزارشهایی به ایافسی میدادند که طبق آنها باشگاههای ما نه مشکل مدیریتی داشتند، نه مشکل بلیتفروشی، نه به بازیکنها بدهی داشتند و نه در استادیومها خون از دماغ کسی میآمد. همه این سندسازیها بهخاطر گرفتن یک یا دو سهمیه بیشتر در لیگ قهرمانان آسیا بود؛ دستاوردی ناچیز در مقایسه با هزینه زیادی که فوتبال ایران بهخاطر مقاومت در برابر اصلاحات غیرقابل اجتناب پرداخت میکرد.