• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 28 مرداد 1398
کد مطلب : 73530
+
-

با کسی که از 93میلیون گذشت، چه می‌کنید؟

رسول بهروش

  اگرچه صداوسیما در قبال مهاجرت مزدک میرزایی سکوت کرده و جز یکی، دو بیت شعر و طعنه و کنایه چیز دیگری در این مورد روی آنتن نرفته، اما ارگان مطبوعاتی سازمان بالاخره در این مورد موضع گرفته و پیشنهاد مالی بالای شبکه ایران اینترنشنال را دلیل اصلی مهاجرت مزدک به شمار آورده است. مطلب منتشر شده در این مورد ادعا می‌کند میرزایی مثل سایر خبرنگاران و مجریان مطرح این شبکه، سالانه دستمزدی 75هزار پوندی دریافت می‌کند که این رقم معادل ماهی تقریبا 93میلیون تومان خواهد بود. رسانه مکتوب تلویزیون عقیده دارد این درآمد برای مزدک میرزایی که در ایران همچنان 206سوار می‌شد، حسابی وسوسه‌انگیز بوده و باعث شده او جلای وطن کند. در این مورد چند نکته وجود دارد:
نخست آنکه اگر بعد از نزدیک به 3دهه کار، درآمد مزدک میرزایی در ایران همچنان ناکافی بوده، این تلویزیون است که باید کلاهش را بالاتر بگذارد؛ جایی که به قول یکی از مجریان قدیمی‌اش، یک عده در آن چلوکباب می‌خورند و بقیه نان خشک. بودجه سازمان صداوسیما برای سال98 حدود 2هزار میلیارد تومان بوده و آدم‌های نزدیک به این رسانه باخبر هستند که مخصوصا در همین چند ‌ماه آخر چه برآوردهای حیرت‌انگیزی خرج تهیه و تولید برنامه‌های کم‌مخاطب شده است. بنابراین اینکه سر آدم محجوبی مثل مزدک بی‌کلاه مانده بود، اول از همه مشکل خود شماست که در سازمان‌تان رابطه بر ضابطه ارجح است و شایسته‌سالاری چیزی غیر از یک جوک بی‌مزه نیست.
نکته دوم اینکه همه‌‌چیز پول نیست. شاید این ادعا در نگاه اول شعاری به‌نظر برسد، اما اگر هوای وطن مطبوع باشد، با وجود همه مشکلات و تنگناها نرخ مهاجرت کاهش خواهد یافت. اینکه استعدادهای ما در سطوح و حوزه‌های مختلف راهی غیر از کوچ به سرزمینی دیگر نمی‌یابند، صرفا و صددرصد به‌خاطر محدودیت‌های مالی و اقتصادی نیست. درد این است که این آدم‌ها خیلی مواقع در ایران جدی گرفته نمی‌شوند و پشت سد ژن‌های خوب و بچه متصل‌ها می‌خشکند. خیلی از جوانانی که رفته‌اند به دفعات ادعا کرده‌اند در ایران طرح‌ها و نقشه‌هایی داشته‌اند که مورد توجه قرار نگرفته و به زبان ساده کسی «آدم» حساب‌شان نکرده است. الان هم قرار نیست از ماجرای مزدک تراژدی بسازیم، اما کم‌کار و رنجور شدن او در این ماه‌های آخر واقعیتی غیرقابل انکار بود. وقتی شما بلد نیستید از داشته‌های‌تان استفاده کنید، دیگران این کار را به نحو احسن انجام خواهند داد.
نکته سوم و مهم‌تر؛ شما کسی را که دنبال حقوق 93میلیونی رفت در هم می‌کوبید، بعد از 25سال از گزینش ابتدایی او در سازمان ایراد می‌گیرید و متهمش می‌کنید به اینکه آرشیو تلویزیون را با خودش برده است. در عین حال خوب است منصفانه جواب بدهید با کسی که همین حالا قید چنین حقوقی را زده و در ایران مانده چه معامله‌ای می‌کنید؟ مگر نه این است که این پیشنهاد کاری ابتدا به عادل فردوسی‌پور ارائه شد و او نپذیرفت؛ خب چه گلی به سرش زدید؟ چقدر احترامش کردید و چطور از خجالتش درآمدید؟ وطن‌پرستی این نیست که عرصه را تنگ کنیم، آدم‌ها را فراری بدهیم و بعد پشت سرشان لغز بخوانیم. وطن‌پرستی این نیست که اختلاف سلیقه را به اختلاف عقیده تبدیل کنیم و بازی خودی و غیرخودی راه بیندازیم. البته که تکرار این حرف‌ها سود چندانی هم ندارد؛ مخصوصا وقتی منفعت عده‌ای در «نفهمیدن» باشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید