• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
دو شنبه 28 مرداد 1398
کد مطلب : 73252
+
-

فقر در «مورکی»

گزارش همشهری را از محرومیت‌های فراوان اهالی مورکی در غرب بلوچستان می‌خوانید

روستا
فقر در «مورکی»

سیدامیرحسین عظیمی | خبرنگار:

در غرب بلوچستان و نزدیکی ‌استان هرمزگان و شهرستان محروم بشاگرد، مردم از محرومیت‌های بسیاری رنج می‌برند؛ محرومیت‌های فراوان بشاگرد در هرمزگان در چند سال اخیر سبب شد تا توجه وزارت کشور و سازمان‌ها و ارگاهای دولتی جلب و طرح‌های جامع و کاملی برای محرومیت‌زدایی آن اجرا شود؛ هم‌چنان که بشاگرد محرومیت‌زادیی می‌شود در چند قدمی‌ آن یعنی مرز بلوچستان و هرمزگان روستاهای محرومی وجود دارند که به همان‌ اندازه و حتی بیشتر نیازمند توجه هستند. 

«مورکی» یکی از همین نقاط است. این روستا در 90 کیلومتری بخش بنت در شهرستان نیکشهر و شمال غربی بلوچستان قرار دارد. مورکی 50 کیلومتر جاده سخت، خاکی و ناهموار دارد و واقعاً معلوم‌ نیست آیا تاکنون کسی پایش به آن رسیده باشد! 

150 نفر در مورکی در عصر ارتباطات هنوز با چراغ‌های نفتی شب‌ را سر می‌کنند و کوزه بر سر از مسافت‌های دور آب می‌آورند. 

اهالی مورکی سال‌هاست در حاشیه هستند. تا همین یک ‌سال پیش فقط چند نفر از آن‌ها شناسنامه داشتند که با همت خیران بومی عمدتاً شناسنامه‌دار شدند، ولی هستند خانواده‌هایی که هنوز بی‌هویت‌اند. 


مشکلات نداشتن شناسنامه 

 «محمد کَرنگِش»، معتمد و راهنمای خبرنگار همشهری، می‌گوید: فقط در همین روستا 15 نفر بی‌شناسنامه هستند. در مجموع این‌جا در دهستان توتان و روستاهای اطراف که یکی‌از یکی محروم‌تر است، 300 نفر بی‌شناسنامه هستند؛ آن‌ها اهل همین کشورند، در همین‌جا به‌دنیا آمده‌اند، ولی محرومیت اجازه نداده به شهر بروند و شناسنامه بگیرند. 

راهنما می‌افزاید: فرایند طولانی گرفتن شناسنامه هم مزید بر علت شده است. روستاییانی که به کمک برخی خیران شناسنامه‌‌دار شدند، روزها و گاهی ما‌ه‌ها به‌خاطر یک تأییدیه اداری منتظر ماندند و همین موجب شد بقیه عطای شناسنامه‌دار شدن و رفت و آمد را با این مسیرهای سخت به لقایش ببخشند. 


تولد سخت نوزادان

دخترکی 2 ساله به نام «خاطره» خود را به ما می‌رساند. مادرش به خبرنگار همشهری می‌گوید: به هزار بدبختی به‌دنیا آمده، چون پدرش شناسنامه نداشته در مرکز بهداشتِ بخش قبولش نمی‌کردند. من را مرکز بهداشت بردند، ولی آن‌جا هم چون پدرش شناسنامه نداشت قبولش نکردند و بالاخره باخدایی پیدا شد و کارهای زایمان مرا انجام داد. اگر آن خداترس نبود حالا نه من زنده بودم و نه خاطره؛ البته خاطره هنوز شناسنامه ندارد. 


پیاده‌روی طولانی برای دریافت آب

نزدیک‌ترین منبع آبی به روستا، چشمه‌ای ا‌‌ست در فاصله 7 کیلومتری روستا. زنان و دختران روستا صبح و عصر پای پیاده و گالن و کوزه بر دست و سر به چشمه می‌روند و آب می‌آورند. این آب را هم می‌خورند و هم صرف شستن می‌کنند. حمامشان هم همان چشمه است. 

روستاهای بلوچستان که عمدتاً شبکه آب ندارند معمولاً با تانکرهای سیار آب‌رسانی می‌شوند. تانکرهایی که روزانه به روستاها می‌‌روند و به هر روستایی 15 لیتر سهمیه آب می‌دهند؛ جیره‌هایی اندک که مورکی‌ها همین میزان سهمیه را هم ندارند. بنابراین زنان کوزه بر سر و بچه در بغل 7 کیلومتر را روزانه پیاده می‌روند و آب می‌آورند. 


هزینه‌های بالای تردد

نداری، فقر، محرومیت و مسیرهای سخت به شهر عواقب سختی دارد. فوت شدن یک زن حامله تازه‌ترین این مشکلات است. معتمد روستا به همشهری می‌گوید: اگر کسی این‌جا مریض شود و احتیاج به پزشک داشته باشد باید 90 کیلومتر راه را تا بنت، مرکز بخش، برود. یک مرکز بهداشت در مرکز دهستان نیز در 40 کیلومتری این‌جا هست که همیشه یا بسته است یا کسی جواب‌گو نیست؛ ماشین‌های عبوری هم 150 هزار تومان می‌گیرند تا مردم را به بخش ببرند. مسیر سخت و خاکی ا‌ست و هرکسی به این‌جا نمی‌آید. تک و توکی ماشین هم که می‌آید به‌اندازه خون ما کرایه می‌گیرد. 

 «ملا مبرهن» می‌افزاید: چند وقت پیش یک زن حامله مشکل‌دار شد و احتیاج سریع به رسیدن به مرکز بهداشت داشت. تا آمدیم خودرویی پیدا کنیم و او را برسانیم در راه فوت شد. 

مسیرهای سخت موجب‌ شده روستاییان پزشک نداشته باشند؛ پیرمردی 70 ساله با دست‌هایی معلول را می‌بینیم که می‌گوید: در روزهای گذشته یک عقرب مرا گزید، ولی چون نتوانستم به درمانگاه بروم، دستم کامل حرکت نمی‌کند. 

تنها خدمت عمومی به این روستا برق‌رسانی ا‌ست. مورکی همین امسال برق‌رسانی شده، اما به دلیل غیراستاندارد بودن شبکه، روستاییان می‌ترسند از آن استفاده کنند؛ هفته پیش یک کپر با اتصال برق در آتش سوخت. 

مورکی تاکنون در حاشیه بوده است؛ در حاشیه دولت و خیران، خیرانی که پایشان در خلأ خدمات عمومی دولتی به همه‌جا باز می‌شود، ولی هنوز ردی از آن‌ها در مورکی نیست. 

‌بلوچستان را به محرومیتش می‌شناسند؛ محرومیت‌هایی عمقی، جدی و تاریخی در آب، آموزش، بهداشت و هر خدمت عمومی دیگر؛ اما آنچه ما در مورکی دیدیم محرومیت نبود، فرامحرومیت بود.


باز هم مدارس کپری

«سیدجواد حسینی»، سرپرست وزارت آموزش و پرورش، اخیراً گفته بود:  «به مردم قول می‌دهیم اول مهر (98) پایان مدارس خشتی، گلی و ‌نفتی خواهد بود.» مدرسه مورکی هنوز کپری‌ است و معلوم هم نیست آیا کسی می‌داند چنین مدرسه‌ای وجود دارد یا خیر؟ یا اصلاً چنین روستایی‌ وجود دارد؟ 

20 نفر دانش‌آموز در یک مدرسه کپری چندمتری درس می‌خوانند. مدارسی که از فرط گرما، حتماً گرمازده خواهید شد؛ «عمر بلوچی»، معلم روستا، می‌گوید: گاهی از فرط گرما مجبور هم خود را باد بزنم هم همزمان درس بدهم.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :