متحدان جدید روسیه در یمن
منی صفوان ـ نویسنده و تحلیلگر یمنی
از جمله تحولاتی که تا حد قابل توجهی از چشم رسانههای جهانی دور مانده، سفر هیأت سیاسی جنبش انصارالله به مسکو و مذاکره با مقامات عالیرتبه روسیه است؛ امری که تحولی مهم در جنگ داخلی یمن از سال 2015به شمار میرود.
علی عبدالله صالح، رئیسجمهور پیشین یمن، مهمترین متحد روسیه در این کشور بود و انتظار میرفت ترور تکاندهنده او بهدست نیروهای انصارالله منجر به تغییر موضع روسیه در قبال بحران یمن و متعاقبا پایان حضور انصارالله در سطح بینالمللی شود اما وضعیت میدانی نیروهای انصارالله همه معادلات را تغییر داد. بر این اساس، روسیهای که با موضعی منفی بعد از ترور صالح صنعا را ترک کرده بود، نهتنها به پایتخت یمن بازگشته، بلکه رسما از هیأت سیاسی انصارالله برای سفر به مسکو و مذاکره مستقیم دعوت میکند؛ بهعبارت دیگر این کشور از ترور متحد اصلی خود در یمن عبور کرده است، اما چرا و چگونه؟
پاسخ روشن است؛ قدرت روی زمین اراده خود را به طرف مقابل تحمیل کرده و در نتیجه، روسیه ناچار به تغییر موضع و عقبنشینی از واکنش اولیه خود شده است؛ بهگونهای که طی 2سال گذشته بارها با جنبش انصارالله ارتباط گرفته و حتی از آنها بهعنوان نمایندگان رسمی یمن برای سفر به مسکو دعوت کرده است؛ نیروهایی که از قضا هنوز توسط جامعه جهانی به رسمیت شناخته نشدهاند.
در حقیقت انصارالله اکنون به واقعیتی تبدیل شده که تعامل با آن ناگزیر است؛ چراکه کشورها یا سایر بازیگران بینالمللی قادر به هیچگونه هماهنگی امنیتی در یمن یا دریای سرخ نیستند؛ مگر آنکه بهطور مستقیم با نیروهای انصارالله بهعنوان یک قدرت نظامی غیرقابل انکار و البته شریکی برای آینده تعامل کنند. جالب آنکه مسئله این اندازه نیز محدود نمانده و اکنون روسیه به نوعی به میانجی بین انصارالله و امارات تبدیل شده است؛ امری که کمتر کسی آن را پیشبینی میکرد. مسکو در هفته گذشته چشمانداز امنیتی خود برای بازگشت ثبات به منطقه و مخصوصا گذرگاههای دریایی را تقدیم ایران، عربستان، امارات و همچنین دولت صنعا (در جریان مذاکره با هیأت سیاسی انصارالله)کرده است. تاریخ نشان داده روسها هیچوقت با احترام نسبت به متحدان خود در یمن رفتار نکردهاند. خاطرات افسران کمونیست از روابطشان با رهبران جداییطلب جنوب یمن و همچنین روابط روسیه با علی عبدالله صالح، بیانگر نادیده گرفتن یا حتی تحقیر جانب یمنی این رابطه بوده است. حالا اما سخن از متحد یمنی نوظهوری است که اراده خود را نهتنها به روسها بلکه به جهان تحمیل کرده است؛ بهگونه که با این نیرو براساس احترام متقابل تعامل میشود. پس از ترور عبدالله صالح و پایان رسمی روابط با روسیه، انصارالله نهتنها نفوذ داخلی خود در یمن، بلکه نفوذ و نقشآفرینی منطقهای خود را به شکل قابلتوجهی توسعه داد تا جایی که روسیه بار دیگر برای تعامل و هماهنگی با آنها در حوزه یمن و دریای سرخ به صنعا بازگشت و به این ترتیب، تمام متحدان سنتی خود از جنوب تا شمال یمن، ازجمله حزب عبدالله صالح را پشت سر گذاشت. این چرخش تا اندازهای بود که روسیه حتی دیگر نسبت به پرونده ترور صالح حساسیتی از خود نشان نداده و همکاری با نیروی جدید را مستقیما آغاز کردهاست. در این چارچوب، روسیه دیگر نیازی به ارتباط و تعامل مستقیم با سایر نیروهای میدانی جنگ یمن ندارد. برای مثال چرا این کشور باید با جداییطلبان جنوب و جیشالطارق (مورد حمایت امارات) یا نیروهای الشرعیه (مورد حمایت عربستان) تعامل داشته باشد؛ درحالیکه میتواند مستقیما با حامیان آنها در ریاض و ابوظبی ارتباط داشته و تمام هماهنگیهای مطلوب خود را انجام دهد.
تمام اینها در حالی است که تعامل روسیه با انصارالله در پرونده یمن، مستقیما با خود این جنبش و نه به واسطه ایران صورت میگیرد؛ چراکه رابطه انصارالله یمن با ایران بهگونهای نیست که تصمیم نظامی را به نیابت از آنها در اختیار ایرانیان قرار دهد؛ بهعبارت دیگر، فرقی مهم وجود دارد میان ائتلاف و تبعیت.