شلاق بزن اما نابودم نکن
ابراهیم افشار| روزنامهنگار:
1ـ گاهی توی روزنامههای قدیم چیزهایی پیدا میکنی که چهارشاخ میمانی؛ میمانی از اینکه دنیا از کجا به اینجا رسیده است!؟ مثل این روز برفی که دارم با روزنامههای سال1314کلنجار میروم. آنجا دنیای دیگریاست. ناگهان چیزهایی دستگیرت میشود که 7دور، دور خودت میچرخی و هوس میکنی بروی در یک دارالمجانین کاهگلی، یک دل سیر بخوابی؛ مثلا گزارشی میخوانی درباره «مردانی که در آمریکا زن خود را کتک میزنند به شلاق محکوم میشوند». فکر نکنید که شلاق فقط مال گوسفنددزدهای هزاره سوم است! یا مثلا خبری میخوانی از یکی از اطبای اتریش که موزه دماغهای بزرگ راه انداخته و از تمام وارثان مردگانی که ماشالله دماغهای گندهمنده دارند درخواست کرده که دماغهای متوفیان را به این موزه اهدا کنند. از خود میپرسم الان بعد از داستان دماغعملیها، میدانی ارزش افزوده موزه دماغ چقدر بالا رفته است؟ یا خبری درباره تیراژ روزنامههای فرنگی 82سال پیش میخوانی که گُرگیجهگرفتنات را بیشتر میکند؛ «تیراژ روزنامههای سال1935در انگلستان، از حد یکیدو میلیون گذشته است: دیلیهراند 2020000 نسخه است، دیلیاکسپرس و دیلیمیل 1800000نسخه.» راستی ما از کجا به اینجا رسیدهایم که دلم دارالمجانین میخواهد؟
2ـ اما گزارش غریبی که کرکوپر آدم با خواندنش میریزد تیتر روزنامههای ایران درباره شلاقزدن مردانی آمریکاییاست که زنان خود را کتک میزنند. اطلاعات در شماره 11دیماه1314خود با این تیتر غریب به استقبال خبر رفته است: «مجازات جدید در آمریکا: کسانی که زن خود را کتک بزنند محکوم به خوردن شلاق میشوند». در متن این گزارش آمده است: «قضات محاکم آمریکا معتقدند که مجازات شلاق برای تادیب متخلفین از مقررات قوانین و نظامات موضوعه و برای آنها که زوجه خود را کتک میزنند بهترین مجازاتهاست. شلاقی که پشت و گرده متخلف را از ضربات خود سیاه و کبود کند، گناهکار را دچار درد و الم کرده و او را وادار میکند که گرد بدکاری نگردد و توبه کند. اشخاصی که زن خود را کتک میزنند در ولایات مریلند از مهمانان لقمه گرم ولی ناگوار شلاق هستند. در اواخر سال1934عده زیادی از آنها به همین مجازات محکوم گردیدند و آنها را عریان کرده و خوب شلاقی کردند ولی بعضی از زنان هستند که از اجرای این مجازات درباره شوهران سنگدل خود رقت کرده و راضی نمیشوند که اینها اینطور مجازات شوند؛ چهبسا میشود که پس از محکومیت شوهر خود تقاضای عفو آنها را میکنند. یکی از آنها در شهر بالتیمور از قاضی تقاضای عفو شوهر خود را از این محکومیت کرد که تقاضای او پذیرفته نشده و محکوم به 5ضربه شلاق گردید و در موقع اجرای حکم مجازات، بسیاری از مستخدمین و مأموران پلیس و مخبرین جراید حضور پیدا میکنند. قاضی کرایدی در ولایت نیوجرسی یک طریقه دیگری با این قبیل مردان که با زنان خود بدرفتاری میکنند ابداع کرده است. او معتقد است که محکومیت شخص مرتکب، به چند سیلی و بوکس محکم که به صورت و بناگوش او به توسط یک مرد صاحبفضیلتی انجام شود دواییاست که درد شوهران بدرفتار را در بدرفتاری با زنان خود درمان خواهد کرد. در چند هفته پیش مردی چوببُر که 190پوند وزن و قامتی به طول 6پا داشت به اتهام زدن زوجه خود، جلب به محکمه قاضی کرایدی شد. قاضی بر اثر ثبوت قضیه، با وقار تمام از پشت میز قضاوت پایین آمده و با مشت سخت بر بناگوش او زد و محکوم با مشت دوم و سوم قاضی، از جای برنخاست. قاضی هم برحسب اصول، بوکسبازی را رها کرده و همین که از اجرای اصول فراغت حاصل کرد به محکوم خطاب کرد و گفت که خجالت نمیکشی که زن خود را کتک میزنی؟ دیگر از این کارها نکن.
قاضی مشارالیه، حکمتی که برای این مجازات خود ذکر میکند این است که شوهران، فقیر هستند و نمیتوانند مجازت نقدی را که به آن محکوم شدهاند بپردازند. و دیگر اینکه عائله آنها متکی به کار و حقوق او هستند. اگر مجازات نقدی تبدیل به حبس شود عائله او از کجا ارتزاق میتوانند بکنند؟ بنابراین بهترین مجازاتشان کتکخوردن است که تادیب شوند. شخص دیگری را به محکمه این قاضی جلب کرده و زنش از او شکایت کرده بود که شوهرش کتک میزند و عذر شوهر در کتکزدن زن این بود که او را با جوانی، همراه دیده است. قاضی او را توبیخ و سرزنش کرد که تو اگر مرد غیرتمند بودی، زن خود را نمیزدی بلکه آن جوان را میزدی که زن خود را با او دیده بودی. مرد هم بیدرنگ از محکمه بیرون رفته، جوان مذکور را در جای خلوتی گیر آورده و کتک مفصلی به او زده. آنگاه هر دو را به محکمه جلب کردند. قاضی به او گفت حال کار خوبی کردی! سپس متوجه آن جوان شد و گفت هر کس مثل تو باشد و رفتارش اینگونه باشد که در پی ناموس دیگران باشد اخلاق مردم و زندگانی اجتماعی را فاسد میکند؛ به این جهت من تو را محکوم به مجازات نقدی به مبلغ 25دلار و 6ماه حبس میکنم. از این قبیل احکام و قرارهای شگفت در محاکم ولایات متحده آمریکا بسیار اتفاق میافتد که صادر میشود».
3ـ برف که ببارد و روزنامههای قدیمی که باشد، خرپشته کفاف آدم را نمیدهد. یک امینآباد میخواهد به وسعت قسطنطنیه که سیگار و چایی و فحشدادنت تکمیل باشد. کمپوت و دمپایی ابری هم کسی اگر نیاورد، نیاورد.