
همشهری از کاهش شدید شمارگان روزنامهها در دکههای روزنامهفروشی گزارش میدهد
خداحافظی اجباری
بررسیهای میدانی همشهری نشان میدهد، گرانیکاغذ باعث شده که سهمیه بسیاری از روزنامهها در دکههای روزنامهفروشی به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد

محمد صادق خسرویعلیا/خبرنگار
صدای خرد شدن استخوانهای مطبوعات کشور به گوش میرسد.
درحالیکه گرانی افسارگسیخته کاغذ، گلوی روزنامهها را فشرده و افزایش هزینهها حتی روزنامههای بزرگ را به کام باتلاق کاهش تیراژ کشانده، با وجود این هیچ اراده عینی و اجرایی و برنامه مشخصی برای حل این بحران و نجات مطبوعات کشور دیده نمیشود. همه نظارهگر این افول هولناکاند و حتی حاضر نیستند لحظهای درباره تبعات این فاجعه بزرگ فرهنگی تامل کنند.
بررسیهای میدانی دیروز همشهری از کاهش 80درصدی نسخ روزنامههای روی کیوسکهای مطبوعاتی حکایت دارد.
ابعاد این فاجعه فرهنگی به قدری گسترده شده که سهم هر کیوسک دار از 95درصد از عنوانهای روزنامهها تنها 2یا 3نسخه است! حالا در جامعهای که طبق آخرین رتبه بندی، سرانه مطالعه (کتاب، نشریات و...) آن 13دقیقه در روز است، همان اندک مخاطبان نیز برای تهیه یک نسخه روزنامه سرگردان شدهاند.
شوربختانه روزنامهها بهدلیل گرانی کاغذ به قدری با افت تیراژ روبهرو هستند که مخاطبان آنها از یک روز قبل روزنامه مورد علاقهشان را از کیوسکداران پیشخرید میکنند و از آن سو جمعیت قابل توجهی از روزنامه خوانها دست خالی به خانههایشان میروند !
این گزارش از گفتوگو با 20کیوسک دار مطبوعاتی در نقاط مختلف شهر تهران گردآوری شده، که در واقع این نمونه میتواند معرف بخش مهمی از جامعه کیوسک داران شهر تهران باشد.
سفره محقر مطبوعات
دردناک است روزگاری در مرکز شهر تهران مقابل کیوسکهای مطبوعاتی، روزنامهها و نشریات رنگارنگ گسترده شده بود و مقابل چشمان عابران پیاده میدرخشید. کمتر رهگذری از کنار این هارمونی زیبای فرهنگی بیتفاوت عبور میکرد. علاوه بر مخاطبان همیشگی، خیلی از آدمها بهصورت تصادفی مخاطب مطالب نشریات بودند. لحظهای میایستادند و غرق تیترها و مطالب جذاب میشدند. یک آن تامل میتواند مسیر زندگی آدمها را تغییر دهد و بیتردید مرور مطالب مقابل کیوسکها میتوانست آن لحظه کوتاه تامل برانگیز را برای رهگذاران فراهم کند.
اما متأسفانه با افت تیراژ روزنامهها و تعطیل شدن اغلب نشریات ادواری بهدلیل گرانی بیسابقه کاغذ، این فرصتها که تا الان هم به آن بهایی داده نمیشد از دست میرود. دیگر سفره مطبوعات مانند قبل گسترده نیست. آنقدر محقر و کوچک شده که نسخ روزنامهها مانند کالایی نایاب و دست نیافتنی وارد اتاقکهای آهنی کیوسکها شده، آنها از دیدگان پنهان میشوند تا اگر نسخهای باقی مانده باشد به کسانی برسد که یا از روز قبل سفارش دادهاند و یا مشتری دائم و نورچشمی کیوسک دار هستند.
آقای مشیری کمی پایینتر از میدان ولیعصر گرداننده یکی از کیوسکهای مطبوعاتی است. او در اینباره میگوید: «در این منطقه تنها کسی که بیش از دیگر کیوسک داران، روزنامه همشهری دریافت میکند، من هستم. اینجا حق آب و گل دارم. از این بابت توزیعکنندگان به من محبت دارند و روزانه بیشتر روزنامه همشهری نصیبم میشود.»
ساعت یک بعد از ظهر است. یکی از مشتریان از آقای مشیری میپرسد، روزنامه همشهری دارید؟ مشیری پاسخ میدهد: «نه آقا. ساعت 6صبح تمام شد!» از مشیری میپرسم واقعا ساعت 6صبح تمام شد!؟ «بله. تمام شد. تنها 6نسخه باقی مانده که سفارش مشتری است. » به ساعتش نگاه میکند: «یک ربع دیگر میآیند و روزنامهها را میبرند.»
تقاضا هست، روزنامه نیست
در شلوغترین نقطه غرب تهران، جایی که چندین پایانه مسافربری وجود دارد و گذرگاه فوج فوج جمعیت این شهر است، سهم هر کیوسک روزنامهفروشی تنها 50 تا 60 نسخه روزنامه در روز است! اینجا میدان آزادی است. کیوسکداران میگویند به جز روزنامه همشهری اغلب روزنامهها بین 2تا 3نسخه و تعداد انگشت شماری روزانه 5نسخه توزیع میشود.
کاوه 13سال است که در حوالی میدان آزادی در کیوسک روزنامه فروشی مشغول بهکار است. او میگوید: «روزنامهها سال پیش روزانه بین 200 تا 300 نسخه توزیع میشد. سالهای قبلتر به راحتی روزی 400نسخه و حتی بالاتر سهم هر کیوسک بود. اما حالا 10تا 20نسخه توزیع میشود. بارها از توزیعکنندگان تقاضا کردهام که تعداد بیشتری روزنامه بیاورند اما میگویند کاغذ گران شده و یک نسخه روزنامه نسبت به دوماه پیش الان 4برابر قیمت کاغذش افزایش یافته است.»
آقای نوذری یکی دیگر از کیوسک داران غرب تهران است. او از 4سال پیش در محله جی مشغول بهکار شده و حالا نوذری نیز از وضعیت اسفبار روزنامهها شاکی است:« واقعا مخاطبان سرگردان شدهاند. هیچچیز برای من دردناکتر از این نیست که مشتری تقاضای روزنامه کند و من نداشته باشم. روزنامه سود چندانی برای ما ندارد. سودی که فروش دیگر اقلام و سیگار برای ما دارد از روزنامهها و نشریات خیلی بیشتر است. اما ببینید بحث روزنامه فرق میکند. فردی که بهدنبال سیگار است و یا اقلام خوراکی اگر در این دکه نیابد میرود چند قدم آن طرفتر خریداری میکند اما روزنامه وقتی اینجا نیست بهمعنای آن است که هیچ جای دیگر نیست. من نمیدانم آن فرد بعدا آیا بهدنبال روزنامهای که مخاطبش است میرود؟ آیا نسخه آنلاین آن را میخواند یا نه؟ ممکن است همین الانی که به اینجا مراجعه کرده فرصتی برایش فراهم بوده تا کمی مطالعه کند حالا که روزنامه در دسترس نیست شاید دیگر مطالعه روزنامه امروز را دنبال نکند.»
کسی بهدنبال روزنامه باطله نیست
ساعت دو بعد از ظهر است.در خیابان مولوی یکی از کیوسک داران هنوز 4نسخه روزنامه دارد: «امروز صبح 15نسخه سهمم شد. قبل از عید امسال 70نسخه و کمی قبلتر 200نسخه روزنامه مقابل کیوسک داشتم. اما حالا نمیدانم چطور جواب مشتریانم را بدهم. این 4نسخهای که الان بیرون گذاشتم سفارش مشتریان روز قبل است که امروز اطلاع دادند مشکلی برایشان پیش آمده و نمیتوانند مراجعه کنند. به همینخاطر روزنامهها را بیرون از کیوسک گذاشتم.» آقای محمدی در پاسخ به این پرسش که قبلا در اوج افزایش تیراژ، فروش روزنامه چطور بود، میگوید: «قبل از عید که 100 نسخه داشتم. کم پیش میآمد که مرجوعی داشته باشم. مرجوعیها زیر 10تا بود. اما برای 200نسخه بهطور میانگین روزانه 20نسخه مرجوعی داشتم.» او درادامه میگوید: «اینجا که من کار میکنم به راحتی میتوان روزانه 100 تا 150 نسخه روزنامه فروخت.» در پایان 20کیوسکدار مطبوعاتی به یک پرسش ابهام برانگیز که این روزها مطرح است، پاسخ واحد و مشخص میدهند. آنها به این پرسش که بهنظر شما تا چه اندازه افزایش قیمت کاغذ باطله نسبت به قیمت روی جلد روزنامهها، باعث شده که با کمبود روزنامهها مواجه شویم؟ اینگونه پاسخ دادند: «الان دراین شرایط که تیراژ روزنامهها بهشدت پایین آمده به صراحت میتوانیم بگوییم که هیچ ارتباطی بین این دو وجود ندارد. الان برخی از روزنامههای کم مخاطب مرجوعی دارند. روی دکه میمانند تا توزیعکنندگان فردای آن روز آنها را جمعآوری کنند. جمعآوری روزنامه بهعنوان کاغذ باطله الان سودی ندارد چراکه همه کیوسک داران از هر روزنامه فقط یک نسخه به افراد میفروشند؛ آن هم به مشتریان و روزنامهخوانها. با وجود این خیلی از روزنامه خوانها، دست خالی به خانه میروند. این قشر کسانی هستند که ما آنها را میشناسیم و میدانیم که روزنامه را مطالعه میکنند.»