قصههای کهن
![حکایت 38؛ در اخلاق درویشان](/img/newspaper_pages/1398/02%20ORDIBEHESHT/18/rooye/E%20L%20S%20A/2412.jpg)
مریدی گفت پیر را: چه کنم کز خلایق به رنج اندرم، از بس که به زیارت من همی آیند و اوقات مرا از تردد ایشان تشویش میباشد.
گفت: هر چه درویشانند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گرد تو نگردد.
گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود
کافر از بیم توقع برود تا درِ چین