ایران در پنجره فرصت طلایی جمعیت
در حالی که وزارت بهداشت و بهزیستی از روند سالمند شدن جمعیت ایران خبر میدهد دکتر محمد میرزایی، استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران معتقد است سونامی سالمندی در راه نیست
طی سالها و ماههای اخیر پارهای از افراد که نوعا مسئولیت نهادهای حمایتی و امدادی نظیر بهزیستی را بر عهده دارند متناوبا اعلام نظر میکنند که با سونامی سالمندی مواجهیم و بهزودی موج سالمندی کشور را فرامیگیرد!
بسیاری از افراد - حتی تحصیل کردگان و متخصصان- معنای دقیقی از «سالمندی» و «سالخوردگی» را از منظر علم جمعیتشناسی نمیدانند و تصورشان از این « مفهوم» صرفا دغدغههای ناتوانی، معلولیت سالمندان و هزینههای پزشکی و آسایشگاهی است. از دیگر سو، بهدلیل ضعف اطلاعات علمی در حوزه جمعیتشناسی، گمان دارند کم شدن نسبی میزان زاد و ولد به نسبت دهه 60، فی حد ذاته بهمعنای در پیش بودن موج بزرگ سالمندی در آینده نزدیک است. درحالیکه این گزاره به کلی نادرست است.
ابتدا خوب است بر این نکته اساسی تأکید کنم که سالمندی و پیری به مفهوم فردی و بیولوژیک با «سالخوردگی جمعیت»، دو مفهوم متفاوت هستند. سالخوردگی جمعیت (همانند جوانی جمعیت) یک مفهوم و واقعیت آماری است. وقتی در ساختار سنی (هرم سنی) یک جمعیت، بیش از 15درصد جمعیت کل، سن بالای 65سال داشته باشند بهآن جمعیت «سالخورده» میگویند. ضمناً باید خاطرنشان کرد که تعریف سالخوردگی جمعیت تابع «امید زندگی» و متغیر است. با افزایش امید به زندگی سن شروع سالخوردگی نیز بالاتر میرود. هماکنون با توجه به سطح امید زندگی در ایران، سن 65سالگی برای شروع سالخوردگی مناسب بهنظر میرسد. پس سالخوردگی جمعیت مبنای آماری دارد و بهاین معنا نیست که همه جمعیت ــ یا حتی اکثریت جمعیت ــ پیر میشوند. چنین تصوری درست نیست و گاه بر مبنای همینگونه تصورات در عرف و نگرش عامه، در عوض سالخوردگی جمعیت عبارت پیری جمعیت را بهکار میبرند. در یک قالب کلی وقتی سطح باروری از طبیعی بهطرف کنترل شده میرود، هرم سنی از پایین جمع شده و انباشتگی بهتدریج به سنین بالاتر منتقل میشود و نهایتاً در مرحله سالخوردگی جمعیت شکل استوانهای بهخود میگیرد. باز تأکید میشود که سالخوردگی جمعیت که مبنای آماری دارد با مفهوم پیری بیولوژیک متفاوت است. سالخوردگی یک مفهوم نسبی است همانطور که جوانی یک مفهوم نسبی است. فیالمثل در جمعیتشناسی در مقایسه جمعیت یک کودکستان با جمعیت یک دبیرستان میگوییم که جمعیت کودکستان جوانتر از جمعیت دبیرستان است. حال آنکه به تک تک افراد کودکستان صفت «جوان» اطلاق نمیکنیم بلکه آنها را «خردسال» مینامیم.
بنابراین وقتی میگوییم کشوری جمعیت سالخورده دارد معنایش این نیست که در آن کشور جوان و کودک نیست یا حتی کم است، بلکه معنایش آن است که دستکم 15درصد جمعیت آن کشور را افراد 65ساله یا بیشتر تشکیل میدهند. بر این اساس کشورهای پیشرفته صنعتی بیش از 60 سال است که جمعیتی سالخورده دارند و کشورهای در حال توسعه همچنان جمعیت جوان دارند و عموماً در مرحله انتقال ساختار سنی به سالخوردگی (پنجره جمعیتی) هستند و فرایند رسیدن آنان به مرحله سالخوردگی کم و بیش تا پایان قرن 21میلادی طول میکشد. در آن زمان تمام کشورهای جهان (حتی کشورهای آفریقایی) جمعیتی نسبتا سالخورده خواهند داشت.
در بستر توسعه اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک دو قرن اخیر کشورهای قارههای مختلف، با تقدم و تأخر، از نقطه نظر تغییر و تحولات جمعیتی مراحلی را طی کردهاند که در چارچوب نظریات جمعیتشناسی عنوان «مراحل انتقال (گذار) جمعیتی» به آن دادهاند. کشورهای پیشرفته صنعتی (عمدتاً اروپا و چند کشور دیگر) مراحل انتقال جمعیتی را در قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم میلادی طی کردهاند. این درحالی است که کشورهای در حال توسعه عموماً بعد از جنگ جهانی دوم و در نیمه دوم قرن بیستم وارد مرحله انتقال جمعیتی شده، بسیاری از آنها این مراحل را طی کرده و پارهای از آنها (عمدتاً کشورهای قاره آفریقا) در حال طی کردن آن هستند. خوب است در اینجا ابتدا تعریفی کوتاه از مراحل انتقال جمعیتی ارائه کنم: انتقال جمعیت «مراحلی است که کشورها و جوامع طی آن از وضعیتی که بهسبب بالا بودن میزانهای مرگومیر و باروری طبیعی، رشد جمعیت اندک و متعادلی داشتهاند به وضعیتی که بهسبب پایین آمدن میزانهای مرگومیر و بهتبع آن باروری کنترل شده، مجدداً به رشد اندک و متعادلی از جمعیت میرسند.» (قبل از انقلاب پزشکی، خانوادهها بهخاطر موج بیماریهای مرگبار از زنده ماندن فرزندانشان مطمئن نبودند بنابراین فرزندان زیادی به دنیا میآوردند اما چون میزان مرگومیر زیاد بود نهایتا رشد جمعیت کم بود. بعد از انقلاب پزشکی مرگومیر کم شد اما رفتار باروری تا مدتی ثابت ماند یعنی زاد و ولد زیاد و مرگومیر کم بود بنابراین رشد جمعیت زیاد شد.
در مرحله بعد با اطمینان خانوادهها از زنده ماندن فرزندانشان، رفتار باروری تغییر کرد و زاد و ولد کم شد بنابراین رشد جمعیت هم پایین آمد.
چگونگی شکلگیری و تکوین مراحل انتقالی جمعیتی بهاین صورت است که در بستر توسعه ابتدا میزانهای مرگومیر (بهخصوص برای نوزادان و اطفال) بهطور اساسی و مستمر کاهش مییابد و منجر به رشد تصاعدی و یا انفجاری جمعیت میشود. برای مهار رشد انفجاری جمعیت و پایداری توسعه خانوادهها در سطح خرد و جامعه در سطح کلان به تعدیل سطح باروری بهمنظور تعدیل رشد جمعیت میپردازند.
یکی از پیامدهای مهم انتقال جمعیتی و انتقال باروری از طبیعی به کنترل شده، انتقال ساختار سنی از جوانی به سالخوردگی است. انتقال ساختار سنی با کاهش باروری شروع و استمرار کاهش باروری بهتدریج ساختار سنی را بهسوی سالخوردگی میبرد. حدود نیم قرن پس از نیل به باروری کنترل شده ساختار سنی شکل جمعیت سالخورده را بهخود میگیرد. در اینجاست که بیش از 15درصد جمعیت در سن بالای 65سالگی قرار میگیرد و هرم سنی تبدیل به استوانه سنی میشود.
در ایران میتوان گفت بعد از جنگ دوم جهانی و در اواخر دهه 1320و اوایل دهه 1330با تأسیس مراکزی همچون مبارزه با سل، مبارزه با مالاریا، بهداشت مادر و کودک و... مرحله انتقالی جمعیت شروع شد. میزان مرگومیر کمتر از یکسالهها که در آن سالها بیش از 200در هزار بود هماکنون به کمتر از 20درهزار رسیده است. نخستین برآورد امید به زندگی در بدو تولد (احتمال سالهای زندگی یک نوزاد) در سال 1335رقم 5/37سال را برای ایران بهدست میدهد، هماکنون این شاخص بیش از 70سال و نزدیک به دو برابر شدهاست. استمرار کاهش مرگومیر از دهه 1330برای 4 دهه رشد سالانه جمعیت حدود 3درصدی را ــ که رشدی انفجاری است ــ رقم زد. بههمین لحاظ در فاصله سالهای 1335تا 1375جمعیت کشور بیش از 3برابر شد. برنامههای تنظیم خانواده بهمنظور تعدیل رشد جمعیت در ایران ازسال 1346شروع شد ولی در مسیر خود به علل و عواملی که از حوصله این مقاله خارج است با فراز و نشیبهایی توأم شد. بههر حال تا اواسط دهه 1360و پس از دو دهه، این برنامه تأثیر معنیداری بر رشد سالانه جمعیت نداشت. پس از سرشماری 1365و وقوف به رشد انفجاری جمعیت، با استقبال خانوادهها در سطح خرد و برنامهریزی دولت در سطح کلان، میزان باروری بهطور مستمر کاهش یافت و بهطرف باروری کنترل شده و تعدیل رشد جمعیت حرکت کرد. آماده بودن زیرساختها که از سال 1346شکل گرفته بود و رفع موانع فرهنگی و عقیدتی نقش مهمی در سرعت کاهش باروری در ایران داشتهاست. پیامد کاهش باروری، شکلگیری مرحله انتقال ساختار سنی جمعیت کشور بود.
در سال 1365نسبت بالای جمعیت کمتر از 15سال (45درصد) حاکی از جوانی جمعیت است. آمارها نشان میدهد (همچون جدول مطلب) در سال 1390، کشور در مسیر انتقال ساختار سنی است و بیش از 70درصد در سنین بالقوه فعال (پنجره جمعیتی و یا فرصت طلایی جمعیت) قرار دارند. در سال 1430مسیر انتقال ساختمان سنی جمعیت طی شده و با 16درصد جمعیت بالای 65سال کشور به مرز سالخوردگی جمعیت رسیده است. هریک از این مراحل (جوانی، دوره انتقال و پنجره جمعیتی و بالاخره سالخوردگی جمعیت) چالشها و مشکلات خاص خود را دارد (نه سونامی است و نه حتی بحران). مهم این است که در مسیر روندها و تغییر و تحولات جمعیتی برای چالشهای مربوط به هر مقطع چگونه سیاستگذاری، برنامهریزی و مدیریت صورت میگیرد. در نیم قرن اخیر کشورهایی مانند ژاپن، چین، کرهجنوبی و اخیراً اندونزی و مالزی در همین مرحله پنجره و فرصت طلایی جمعیت با توانمند کردن خیل عظیم جوانان واقع در این مرحله، جهشهای توسعه خود را شکل داده و یا در حال شکل دادن هستند. ما هم باید از این فرصت طلایی استفاده کنیم که متأسفانه تاکنون استفاده بهینه نکردهایم و امید است در یکی دو دهه باقیمانده از این فرصت بتوانیم جبران مافات کنیم.
نکته دیگر آنکه در سال 1365جمعیت کشور در اصطلاح آماری جوان بود، در آن سال 52درصد جمعیت بالقوه فعال و در سنین64-15 سالگی بود. این در حالی است که در سال 1430که جمعیت کشور در اصطلاح آماری سالخورده میشود، 64درصد جمعیت در سنین 15تا 64سالگی قرار میگیرند (12واحد درصدی بیشتر) و افق بهتری را نشان میدهد. بنابراین نه سونامی سالخوردگی در راه است و نه بحران جمعیتی، بلکه در پنجره فرصت طلایی جمعیتی قرار داریم.