• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
چهار شنبه 21 آذر 1397
کد مطلب : 40602
+
-

آن مرد درد کشید و رفت

گزارشی از مراسم تشییع پیکر زنده‌یاد احمدرضا دالوند گرافیست برجسته مطبوعات کشور

گزارش
آن مرد درد کشید و رفت

مرتضی کاردر/روزنامه‌نگار

صبح روز سه‌شنبه، خانه هنرمندان تهران میزبان شمار زیادی از هنرمندان و روزنامه‌نگاران بود؛ گرافیست‌ها و نویسندگانی که سخت می‌شود همه آنها را با چنین کثرت و تنوعی زیر یک سقف جمع کرد. اما سه‌شنبه، بیستم آذر همه آنها زیر آسمان مکدر پاییز آلوده تهران گرد آمده بودند تا در مهمانی خداحافظی احمدرضا دالوند حاضر شوند.
از روزنامه‌نگارانی مثل علی‌اکبر قاضی‌زاده، فیروز گوران، سیدفرید قاسمی، حسن نمکدوست‌تهرانی، ایرج‌جمشیدی، عباس عبدی، هادی خانیکی، هوشنگ گلمکانی، عباس یاری، بهروز بهزادی، مجید رضاییان، ‌هوشنگ اعلم، رضا خاکی‌نژاد، مرتضی شیرازی تا نقاشان و گرافیست‌هایی مثل علی‌اکبر صادقی، کامبیز درم‌بخش، محمدعلی بنی‌اسدی، فرزاد ادیبی، مسعود نجابتی، کامران مهرزاده، هادی حیدری، مسعود شجاعی‌طباطبایی، امرالله فرهادی و هنرمندانی مثل صدیق تعریف و بسیاری دیگر از گرافیست‌های جوان که «دال بزرگ» آنها را به اینجا کشانده بود.

آفتاب دالوند در آدینه طلوع کرد
سخنران نخست، سیروس علی‌نژاد بود؛ روزنامه‌نگار پیشکسوت و نخستین سردبیر مجله آدینه در سال‌های دهه 60. او سخنانش را با روزهای خوب مطبوعات آغاز کرد.  «آن سال‌ها هنوز روزگار خوش بود. هنوز با فروختن مجله به قیمت ۲۵تومان یا حداکثر ۵۰تومان می‌شد زندگی کرد. می‌شد به بچه‌های تحریریه حقوق داد. می‌شد چرخ مجله را گرداند. می‌شد خود و مجله را سرپا نگه ‌داشت.»
علی‌نژاد حرف‌هایش را از نوشته‌ای می‌خواند که در سوگ دالوند تحریر کرده بود: «از نوروز۶۷ آمد و تا پایان با آدینه ماند. از زمان ورودش ذوقش را نشان داد. به کارش دل می‌داد و به هیچ‌چیز به اندازه کارش و طرحی که می‌زد دلبستگی نداشت. به پول اهمیت نمی‌داد. به همان حقوق ناچیز دلخوش بود. در تمام شماره‌های آدینه رد انگشتان او هست. اینکه ویژه‌نامه روزنامه اعتماد تیتر زده بود «متولد آدینه»، بیهوده نبود. آفتابش در آدینه طلوع کرد. نه فقط متولد روز آدینه بود یا تولدش را در روز آدینه جشن گرفته بودند بلکه در آدینه بود که نام‌آور شد. هر‌چه هنر داشت به آدینه بخشیده بود و هر چه شهرت داشت از آدینه گرفته بود.»
بخش دیگر نوشته علی‌نژاد درباره رنج‌ها و تلخی‌هایی بود که در طول این سال‌ها بر دالوند رفته بود: «اگر خداوند مطبوعاتیان را برای رنج کشیدن آفریده باشد گمان نمی‌کنم در بین آنان از او رنج‌دیده‌تر یافت شود. آلام ایوب را با خود داشت. زندگی‌اش همواره در تلاطم بود. یک روز خوش به عمرش ندید. در این اواخر که کار مطبوعات خراب‌تر شد، وضع او از هرکس خراب‌تر بود. اما در سخت‌ترین شرایط هم که همه‌‌چیزش سقوط کرده بود آدمیتش سقوط نکرد.»

در مکاشفه و منازعه با جهان
سخنران دوم فریدون صدیقی است؛ روزنامه‌نگار پیشکسوت و دوست و همکار دالوند که از سال‌های همکاری با دالوند در مرکز مطالعات رسانه‌ها گفت، در کنار نام‌های دیگری مثل محمدمهدی فرقانی، یونس شکرخواه، حسن نمکدوست، افشین شاهرودی، علی عباسی و نام‌هایی که دیگر نیستند؛ مثل بهمن جلالی و حسین قندی. «غیرمنتظره و غیرقابل پیش‌بینی بود؛ به‌خاطر اینکه در مکاشفه و منازعه با جهان بود. در نتیجه گاهی احساس می‌کردی پای سیب است و گاهی پای انار. باید می‌دانستی که کی و کجا سراغش بروی تا بتوانی آن صورت دلنشین دوست‌داشتنی را ببوسی. سال‌های همکاری با او در مرکز مطالعات رسانه‌ها سال‌های فرخنده‌ای بود که دیدن دالوند را تماشایی می‌کرد.» 
صدیقی بخشی از صحبت‌هایش را به نوشته‌های دالوند اختصاص داد. نوشته‌های دالوند درباره نقاشی که بسیاری از آنها در مجله گلستانه و در سال‌های بعد در روزنامه شرق و اعتماد منتشر می‌شد. «دالوند ازجمله مردمانی بود که هیچ‌وقت پیر نشدند چون همیشه حرفی برای گفتن داشتند و نمی‌میرند چون آنچه از خود به جا گذاشته‌اند همواره خوانا، زنده و پویاست و دریغ که دالوند ما را از آخرین بغل و بوسه محروم کرد.» 
محمد آقازاده و مسعود ابراهیمی که در ماه‌های آخر زندگی احمدرضا دالوند در بیمارستان همراهش بودند هم از خاطره‌های روزهای آخر آقای دالی گفتند. حبیب‌ صادقی، فرزاد ادیبی، کریم نصر و آبی دختر احمدرضا دالوند دیگر کسانی بودند که در تشییع دالوند سخن گفتند.

این خبر را به اشتراک بگذارید