مریم سمائی
آرامش همان حس خوب درونی است؛ همان حسی که فرد را در برابر ناملایمات زندگی توانا میکند. ایجاد آرامش در فرد به عوامل مختلفی بستگی دارد که باید مهارت دستیافتن به آن را آموزش ببیند. هر فردی میتواند تعریفی منحصربهفرد از آرامش داشته باشد. یکی آرامش را درون خود جستوجو میکند و یکی بهدنبال صلح در جامعه است تا به آرامش برسد. بعضی در همین نزدیکیها به آرامش دست پیدا میکنند و عدهای به دوردست میروند تا آرامش را پیدا کنند؛ اما آنچه در این میان مهم است این است که دستیابی به آرامش آموختنی است و هر فردی باید مهارت لازم در این زمینه را کسب کند.
آرامش با قدرت تابآوری
امین رفیعیپور - متخصص روانشناسی سلامت- معتقد است که نگاه به هر مقولهای چه خوشبختی، چه غم و چه آرامش یک نگاه تکعاملی نیست و به عوامل مختلفی ازجمله زیستی، روانی و اجتماعی بستگی دارد. او به درنگ میگوید: فردی که راهکارهای مقابلهای با مشکلات را آموزش دیده باشد میتواند آرامش بیشتری داشته باشد. روحیات انسانها با یکدیگر متفاوت است؛ مثلا یک فرد با یک عامل استرسزای کوچک آرامشاش را بهطور کامل از دست میدهد ولی فرد دیگر مشکلات بزرگ را هم از سر میگذراند اما آرامشاش را حفظ میکند. بنابراین باید برحسب روحیات و شرایط افراد، راهکارهای مقابله را آموزش بدهیم. در واقع هرکس باید با آموزشهایی که میگیرد راهش را برای رسیدن به آرامش پیدا کند.
او آرامش را توانایی مواجهه با مشکلات و افزایش تابآوری میداند و میگوید: اگر تابآوری در برابر افکار منفی، مشکلات و شرایط ویژه بیشتر شود بهطور حتم آرامش هم کمتر از دست میرود.
در علم روانشناسی، آرامش هم درونی است و هم بیرونی. بسیاری از انسانها منبع کنترلشان درونی است. این افراد میتوانند آرامش بیشتری داشته باشد چون خودشان را در دستیابی به آرامش مهم میدانند. رفیعیپور با بیان این مطالب ادامه میدهد: افرادی که منبع کنترلشان خارجی است احتمال رسیدنشان به آرامش کمتر است چون همهچیز را به عوامل بیرون ربط میدهند که در دسترسشان نیست و نمیتوانند کنترلش کنند.
آرامش را بیاموزید
بسیاری از کارشناسان معتقدند که زیربنای آرامش، نبود خشونت در جامعه، اعتقادات معنوی، تابآوری در برابر مشکلات و سعی در لذتبردن از زندگی است. فربد فدایی -عضو هیأت مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران- آرامش را مقولهای رفتاری میداند که مانند تمام مسائل رفتاری به عوامل زیستی، روانی و اجتماعی ربط پیدا میکند. او معتقد است که در راه رسیدن به آرامش هر دو عامل بیرونی و درونی نقش دارد و تا فرد نتواند از امکانات بیرونی برخوردار باشد نمیتواند به آرامش درونی دست پیدا کند. فدایی به درنگ میگوید: سروصدا، آلودگی هوا، محیطزیست و... ازجمله عوامل زیستی برهمزننده آرامش هستند. احساس افسردگی، طرد شدن، اضطراب و احساس بیتوجهی از سوی دیگران هم از نظر روانشناختی با آرامش منافات دارد. عوامل اجتماعی مانند بیکاری، تبعیض، زندگی در محلههای جرمخیز، نبودن وسایل مناسب برای حملونقل و... هم از عوامل کاهش امنیت و آرامش هستند. فدایی معتقد است که احساس آرامش درونی، آموختنی است و برحسب تعالیمی که به فرد داده شده است او میتواند آرامش را درک کند. ایمان، اعتقادات دینی، اعتقادات اخلاقی و اصول ثابت در زندگی، ازجمله عواملی هستند که میتوانند آرامش فرد را تامین کنند. داشتن محیطزیست سالم، داشتن سرپناه، خانواده و بهطور کلی جامعهای سالم هم نقش مهمی در رسیدن فرد به آرامش دارد.
آیا دستیابی به آرامش موضوعی شخصی بهشمار میرود؟
حال من در شهر احساسم گم است
درباره تعریف روانشناسی از آرامش و شیوههای رسیدن به آن
در همینه زمینه :