«وقتی برای نجات زن جوان وارد شعلههای آتش شدم کپسول اکسیژنم خالی شد اما هر طور بود باید او را نجات میدادم.» این حرفهای پلیس فداکاری است که در اقدامی تحسین برانگیز زنی جوان را که در میان شعلههای آتش گرفتار شده بود از مرگ نجات داد.
به گزارش همشهری، این حادثه چند روز قبل در بخش سردرود دمق واقع در استان همدان اتفاق افتاد و قهرمان آن کسی نبود جز ستوانیکم حاج علی مددی، معاون پاسگاه شهر. ماجرا از این قرار بود که در گوشهای از شهر آتشسوزی مهیبی رخ داده و دود آن از دور پیدا بود. وقتی نگهبان برجک پاسگاه دمق دود را از دور دید ماجرا را برای ستوان مددی تعریف کرد و او همراه چند مأمور دیگر راهی محل حادثه شدند. ستوان مددی در اینباره به همشهری میگوید:« آنطور که مأمور بالای برجک از دودی که دیده بود تعریف میکرد فکر کردم انبار کاه یا یک اسطبل آتش گرفته است. فورا همراه چند نفر از همکارانم به محل حادثه رفتیم اما نه یک انبار کاه که یک خانه دو طبقه طعمه حریق شده بود.» او با هیجان زیادی ادامه میدهد: «مردم دور محل حادثه حلقه زد ه بودند و آتشنشانان سعی میکردند آتش را خاموش کنند اما تلاششان بیفایده بود. در این بین مردم میگفتند یک زن در طبقه دوم بین شعلههای آتش گرفتار شده است. آنها او را چند دقیقه قبل کنار پنجره دیده بودند اما بعد از آن دیگر هیچ خبری از او نبود. وقتی از مردم درباره او سؤال کردم گفتند که مادر یک کودک است. از همان زمان بود که تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده جان او را نجات دهم.» شعلههای آتش هر لحظه بخشهای بیشتری از این ساختمان را به کام خود میکشید و کار برای آتشنشانان دشوار میشد. در بیرون ساختمان اما ستوان مددی آرام و قرار نداشت و مدام به یاد مادر گرفتار شده در آتش و فرزندش بود. او میگوید: «آتشنشانان گفتند که وارد ساختمان شدهاند اما نتوانستهاند زن جوان را پیدا کنند. از سوی دیگر اما مردم میگفتند این زن هنوز در ساختمان است. در این شرایط تصمیم گرفتم خودم وارد آنجا شوم.»
پلیس فداکار برای زدن به دل آتش هیچ تجهیزاتی نداشت و تنها یک کپسول آتشنشانی از آتشنشانان گرفت:« در آن لحظات به این فکر میکردم که اگر هیچ تلاشی نکنیم بعد افسوس میخوریم که چرا برای نجات جان یک انسان کوتاهی کرده ایم. من فقط به بچه این زن فکر میکردم که بعد از او چه سرنوشتی پیدا میکند. در این شرایط یک ملحفه خیس گرفتم و وارد ساختمان شدم. همه جا را آتش و دود فراگرفته بود و به سختی میتوانستم نفس بکشم. با وجود این چند دقیقه بعد زن جوان را کف اتاق پیدا کردم. او هنوز زنده بود و نفس میکشید. ملحفه را دورش پیچیدم تا از خفگیاش جلوگیری شود و دوباره از ساختمان بیرون آمدم تا از آتشنشانان کمک بگیرم.» ستوان مددی وقتی به اینجای ماجرا میرسد هیجان در صدایش موج میزند:« وقتی برای بار دوم وارد ساختمان شدم ملحفه دیگری با خودم بردم اما وقتی درست بالای سر زن جوان رسیدم فهمیدم که کپسول اکسیژنم تمامشده است. احساس خفگی میکردم و انرژیام کم شده بود.
با وجود این زن جوان را چند متری به طرف راه پلهها کشیدم و وقتی او از آتش دور شد چند نفر از آتشنشانان و یکی از اقوامش او را از ساختمان بیرون بردند و من هم به زحمت توانستم از ساختمان خارج شوم.»خروج پلیس فداکار و زن جوان از ساختمان شعله ور پایان این حادثه نبود؛ چرا که فقط 15ثانیه بعد از خروج آنها، ساختمان که تا آن لحظه شعله ور بود منفجر شد. ستوان مددی میگوید:« خدا خیلی ما را دوست داشت که فقط چند ثانیه بعد از خروج مان از ساختمان، آنجا منفجر شد. یعنی فقط کافی بود که چند لحظه تعلل کنیم تا در انفجار مهیبی که اتفاق افتاد تکه تکه شویم.»
پلیس وظیفهشناس
ستوان مددی که معاون انتظامی بخش سردرود دمق است پیش از این در این شهر به پلیسی وظیفه شناس معروف بود حالا تبدیل به پلیسی فداکار شده است. خودش میگوید:
« من یک پسر 14ساله به نام مهدی دارم اما باور کنید در آن لحظات نه به زن و بچه خودم و نه به هیچچیز دیگر جز نجات جان زن گرفتار شده در آتش فکر نمیکردم. فقط به فکر او و بچهاش بودم.» او ادامه میدهد:« بعد از حادثه وقتی با سر و روی دودی به خانه رفتم همسر و پسرم ترسیدند اما بعد وقتی ماجرا را برایشان تعریف کردم آرام شدند. من 19سال است که پلیس هستم و حدود 7سال در مناطق مرزی مریوان خدمت کردم. در آنجا درگیریهای تن به تن داشتم و خدا رو شکر که جان سالم به در بردم. در این حادثه هم خودم را به خدا سپردم و فقط برای رضای خدا تلاش کردم زن جوان را نجات دهم.»
پلیس فداکار در نقش آتشنشان ظاهر شد
نجات زن جوان 15ثانیه پیش از انفجار
در همینه زمینه :