دریبل خط قرمزها
مرتضی کاردر/روزنامهنگار
«عرق سرد» به مسئله «اذن شوهر برای خروج همسر از کشور» میپردازد و همین به تنهایی برای یک فیلم ملتهب و پرکشش و جنجالی کفایت میکند. اما فیلم از یک داستان واقعی الهام گرفته است تا جنجالیتر باشد؛ داستان کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان که در لحظه خروج متوجه میشود شوهرش اجازه خروج او را لغو کرده است. «عرق سرد» توأمان با 2 خط قرمز بازی میکند، به هر دو نزدیک میشود، هر دو را رد میکند و برمیگردد و دستآخر میتواند فیلمش را به سلامت عبور دهد.
«عرق سرد» مبتنی بر یک داستان واقعی است و چنین فیلمی در سینمای ایران یک اتفاق نادر است. در میان انبوه فیلمهایی که سالانه ساخته میشوند چند فیلم را به یاد میآورید که براساس یک داستان واقعی یک حادثه ساخته شده باشند؟ اساساً فیلمسازان ایرانی بهدلیل حاشیههایی که برای فیلم پیش میآید میل چندانی به نزدیک شدن به چنین ماجراهایی ندارند.
«عرق سرد» مدیون بازیهای درخشانش است. امیر جدیدی توانسته است به خوبی شخصیتی دوگانه و متناقض را در فاصلههای اندک به نمایش بگذارد؛ مجری متشخص تلویزیون که به وقتش هیچ منطق و قاعده و قانونی سرش نمیشود، چند دقیقه پس از آنکه پرخاشگرانهترین رفتارها را انجام میدهد آرام به جلو دوربین میرود و به مخاطبان لبخند میزند. دو بازی درخشان امیر جدیدی در «تنگه ابوقریب» و «عرق سرد» سیمرغ جشنواره سی و ششم را برای او به ارمغان آورد. سحر دولتشاهی نیز توانسته است دوگانگی شخصیتهای دولتی را به خوبی به تصویر بکشد و سیمرغ نقش مکمل را از آن خود کند. کارگردان توانسته است از همه بازیگران به بهترین شکل ممکن بازی بگیرد. باران کوثری توانست پس از چند سال دوباره به اوج برگردد و یکی از بهترین نقشهایش را بازی کند تا نشان دهد که تمام نشده است و میتواند در نقش دختران عصیانگر سینمای ایران همچنان بدرخشد. حتی نقشهای فرعیتر مثل لیلی رشیدی و هدی زینالعابدین هم بهترین بازیهایشان را ارائه کردهاند. در هالیوود انبوه فیلمهایی را میبینیم که زندگی شخصیتی را بهانه میکنند تا سابقه تاریخی یک جنبش یا اتفاق را، از آپارتاید تا حقوق زنان، روایت کنند. «عرق سرد» هم میتوانست چنین فیلمی باشد اما چون هنوز ماجرای اذن شوهر برای خروج همسر به نتیجه نرسیده و قانون راهکاری برای آن ارائه نکرده به یک فیلم موقعیت تبدیل شده است؛ فیلم موقعیتی که الزاماً نیازی نبود که پایانی شبیه آنچه در فیلم میبینیم داشته باشد. امیدوارم روزی سهیل بیرقی بتواند روایت کاملی از این ماجرا را بر پرده سینما روایت کند، امیدوارم آن روز چندان دور نباشد.