رسول بهروش روزنامهنگار
نمایش پرسپولیس و استقلال در داربی روز پنجشنبه آنقدر سرد و بیروح بود که دوباره شایعه فرمایشیبودن تساوی 2 تیم بر سر زبانها افتاد. چه درون استادیوم و چه بیرون از آن، بودند کسانی که این حجم از بیرمقی شهرآورد تهران را محصول «دستور از بالا» تلقی کنند. طی 2 روز گذشته حتی برخی کارشناسان و پیشکسوتان فوتبال ایران هم علنا در رسانهها در این مورد سخن گفتهاند. شاید بشود گفت شایعه تبانی، همزاد خود داربی است و از نخستین تقابلهای سرخابی، کموبیش بحث توافقیبودن نتایج آنها در محافل فوتبالی وجود داشته است. البته این اواخر رقمخوردن داربیهای برندهدار و زیبا مانع از تکرار چنین حرف و حدیثهایی شده بود. با وجود این، حالا پس از بازی افتضاح پنجشنبه، زخم شایعات دوباره سر باز کرده؛ آما آیا واقعا این بازی یک «تبانی» بود؟ شاید به تعبیری بتوان به این پرسش، پاسخ مثبت داد.
تبانی فقط این نیست که یک مقام بالاتر به اتکای زور و قدرتش به 2تیم یا داور بازی دستور بدهد مسابقه را به سمت یک نتیجه خاص پیش ببرند. آنچه اغلب مواقع در داربی تهران رخ میدهد، نوعی «تبانی زیرپوستی» است و با این همه سوءتفاهم و سوءمدیریت، اگر گاهی هم استثنائا تقابلهای 2تیم جذاب از آب درمیآید، حکم «معجزه» را دارد! به همین بازی روز پنجشنبه دوباره نگاه کنید؛ ما 2تیم در زمین داریم که مالک هردوی آنها مشترک است؛ تکتک اسپانسرهای روی پیراهنشان مشابه است و لباس آنها به طرزخندهداری تنها 2 کپی با 2 رنگ متفاوت به شمار میآید، حتی سکوهای تخصیصیافته به هواداران 2تیم هم برابر است و اصلا معلوم نیست میزبانی و میهمانی چه مفهومی دارد. خب، در این شرایط ما «روح رقابت» را از ثانیه صفر کشتهایم و اجازه ندادهایم هیچیک از 2باشگاه از پتانسیلهایش برای کسب برتری استفاده کند؛ با این اوصاف چگونه انتظار داریم هر بار شاهد یک رقابت خیرهکننده و تماشایی با حداکثر هیجان باشیم؟
قطعا اگر نسبت تماشاگران در داربی روز پنجشنبه90به 10بود، تیمی که از هواداران بیشتر بهره میبرد، تلاش افزونتری برای کسب پیروزی بهکار میبست و مسابقه اینطور کسلکننده از آب درنمیآمد. از مساوات بیمسمای سکوها که بگذریم، این پرسش همچنان بیپاسخ باقی مانده که کدام نهاد و ارگان، همراه اول و ایرانسل را برای حمایت همزمان از هر 2تیم سرخابی مأمور میکند؟ هزار بار تکرار کردهایم که در 5لیگ برتر دنیا هیچ 2 تیمی حق برخورداری از یک اسپانسر مشترک را ندارند، اما حتی اگر منع قانونی و منطقی موضوع را هم کنار بگذاریم، باید پرسید اصول بدیهی تجارت چطور تأیید میکند که یک برند وارد عرصه تبلیغاتی شود و حمایت مالی از 2 دشمن دیرینه را بر عهده بگیرد؟ شما فرض کنید مثلا بنز یا آدیداس در آن واحد حامی مالی بارسلونا و رئال مادرید باشد؛ آیا کل دنیا به این شرکتها نخواهد خندید؟ اصلا این تبلیغ است یا ضدتبلیغ؟ افکار عمومی از همین مقدارش هم شاکی است، بعد میبینیم در آن واحد آگهی یک تاکسی اینترنتی مشترک هم به تبلیغات روی پیراهن 2 تیم اضافه میشود. خب، حالا که این 2تیم در همهچیز با هم شریکند، یک اندازه پول میگیرند، یکجور تجهیز میشوند و مدیرانشان از یک نفر حکم میگیرند، چرا نتیجه را شریک نباشند؟ چرا با یک صفر- صفر آبکی، مردم و وزارت و اسپانسرها آرام نگیرند و این چرخ کجمدار به گردش زیانبارش ادامه ندهد؟
وقتی ما با این مدیریت فرمایشی اجازه نمیدهیم باشگاهها خودشان مالک و اسپانسر پیدا کنند، به اندازه هوادار و لیاقتشان پول دربیاورند و حتی سکوها را تسخیر کنند، در حقیقت همه مقدمات یک تبانی زیرپوستی را فراهم کردهایم. مدیران ارشد ایرانی با مساویسازی زورکی در همه ابعاد، به برابری ارقام اسکوربرد هم کمک میکنند. کاش آنها دستشان را از روی خرخره 2 تیم بردارند تا همه با هم یک نفس راحت بکشیم و 2 ریال فوتبال ببینیم.
بله؛ این یک «تبانی» بود
در همینه زمینه :