• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
چهار شنبه 14 شهریور 1397
کد مطلب : 29444
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/gXxk
+
-

چند نما از زندگی یک شهروند کاملا معمولی

بخیه‌ها

یادداشت
بخیه‌ها


فرزام شیرزادی/ نویسنده و روزنامه‌نگار
1- می‌خواهم بروم جایی در خفا و پنهانی، طوری که کسی نبیند، زل بزنم به بخیه‌هایی که روزگار تکه‌تکه بر روح و جسمم دوخته و اگر شد چندتایی‌اش را بکشم.


2- درست 6ماه و 11روز پیش یک گوشی تلفن همراه خریدم. از این برندهایی که همه‌جا تبلیغش است. تو خیابان و بیابان مارکشان را فرومی‌کنند زورچپان تو چشم و چال آدم‌ها که بیایید از ما بخرید. خدماتمان چنان است و چنین؛ با گارانتی و مخلفات و نان اضافه. از چندوقت پیش در روندی 3-4روزه یکباره نقطه‌ای سیاه بالای صفحه لمسی موبایلم پیدا شد و نقطه، تا پایان روز چهارم که همین دیروز بود کل صفحه را گرفت و خلاصه صفحه شد سیاه‌سیاه، همچون اعماق آفریقا.

گوشی را می‌برم گارانتی. چنددختر جوان، تقریبا یک شکل با لباس متحدالشکل پشت گیشه‌هایی نشسته‌اند. نوبت می‌گیرم. یک ساعت و 10دقیقه معطل می‌شوم. از آن علافی‌های مطلق. گوشی را پذیرش می‌کنند.

- چرا روشن نمی‌شه؟
شرح ماوقع می‌دهم.
می‌گوید: ال‌سی‌دی‌ش سوخته. شامل گارانتی نمی‌شه. ضربه سنگین خورده.
- نخورده، اگه خورده جاش کو؟
جایش را پیدا نمی‌کند. از تک و تا هم نمی‌افتد:
- از نظر ما خورده. اعتراضی هست شکایت کنید.
- هزینه آزادش چقدره؟
- ال‌سی‌دی‌ش رو الان نداریم. باید 2ماه پیش ما بمونه. قیمت الانش یک‌میلیون و 400هزارتومنه، اگه گرون‌تر نشه.
- 6ماه پیش کل گوشی رو خریدم یک و 300!
- پس ببرید براتون تعمیراتی‌ها عوض کنند.
- اگه نمایندگی قطعه رو نداره، چطور تعمیراتی‌ها دارند؟
- چقدر سؤال می‌کنید آقا. نفر بعدی منتظره.
گوشی را می‌گیرم و می‌برم چند مغازه تعمیراتی همان اطراف. از یک و 500 قیمت می‌دهند تا یک و 50. گوشی را می‌دهم به ارزان‌ترین پیشنهاد. چاره‌ای ندارم. یک‌ساعته ال‌سی‌دی را عوض می‌کند. پول را می‌گیرد. کارتخوان هم ندارد. باید برایش کارت به کارت کنم. می‌کنم.


3- همسایه طبقه سوم که تازه شده مدیر ساختمان، پول جمع کرده برای خرید گل و گیاه. نفری 50هزار تومان علاوه بر شارژ داده‌ایم. 2بوته سبز هم که چند گل ریز دارد خریده‌ایم برای باغچه جلو در. بوته‌ها را غروب با همراهی دوتا از همسایه‌ها می‌کاریم جلو در و آب می‌دهیم تا سیراب شوند. صبح که دارم از در می‌آیم بیرون بوته‌ها نیستند. هر دو را از جا ریشه‌کن کرده‌اند و برده‌اند.


4- آمده‌ایم پارک. برای تمدد اعصاب خودم و بچه‌ها. دختر کوچکم پایش می‌گیرد لبه برآمدگی زمین بازی بچه‌ها و با صورت محکم می‌افتد روی قرنیز سنگی. لب پایینی‌اش می‌شکافد. هراسان می‌رویم بیمارستانی که نزدیک است. می‌گویند لب و لثه و دندان آسیب دیده. بچه را می‌برند به اتاق عمل کوچکی که گوشه سالن پذیرش است. بخیه می‌زنند. پانسمان می‌کنند. در این فرصت عین برق می‌روم خانه و دفترچه بیمه تامین‌اجتماعی‌اش را می‌آورم  و تحویل مسئول پذیرش می‌دهم. یک‌جوری پشت چشم نازک می‌کند که انگار بهش متلک گفته‌ام. می‌گوید ما تامین‌اجتماعی قبول نمی‌کنیم. بفرمایید صندوق حساب کنید. حساب می‌کنم. 417هزارتومان می‌دهم. پا به پا می‌شوم. می‌پرسم برای بخیه‌کشیدن هم باید بیام اینجا یا خودم می‌تونم بخیه‌ها را بکشم؟

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :