سعید مروتی
سینما به هیچ رخدادی به اندازه جنگ جهانی دوم توجه نشان ندادهاست. در ژانر جنگی تعداد فیلمهایی که درباره جنگ جهانی دوم تولید شده با آثاری که مثلا درباره جنگجهانی اول یا حتی جنگ ویتنام جلوی دوربین رفته، قابل مقایسه نیست؛جنگی که کشورهای زیادی را درگیر خودش کرد و هر کشور هم روایت خودش را از آن ارائه داد. نتیجه، تنوع فوقالعاده فیلمها در این زمینه است؛تعداد شاهکارهایی که درباره جنگ جهانی دوم ساخته شده آنقدر زیاد است که در هر انتخابی با هر معیاری، نتیجهاش کنار ماندن انبوهی فیلم درخشان است. مثل این فهرست که در آن کوشیده شده تنوع ژانری و جغرافیایی در حد مقدور و ممکن رعایت شود. با گذشت بیش از 70سال از پایان جنگ جهانی دوم، بهنظر میرسد این جنگ هنوز در سینما تمام نشده است.
نیروی هوایی (هوارد هاکس 1943)
فقط فرشتگان بال دارند
در «نیروی هوایی» هوارد هاکس مفهومی از رفاقت، حرفهایگری و شجاعت را که قبلا در شاهکارش «فقط فرشتگان بال دارند» (1939) به کار گرفته بود با ماجرایی واقعی منطبق کرد.مفهوم «گروه» به عنوان مایه مورد علاقه منتقدان دوستدار سینمای هاکس در نیروی هوایی چنان تبلور یافته که فیلم عملا نقش اول ندارد و ما با مجموعهای از نقشهای همعرض مواجه هستیم؛خلبانهای شجاع و سربازان دلیری که به سنت هاکس میکوشند تا بهدردخور باشند و کارشان را درست انجام دهند. فیلم سرگذشت یک بمبافکن 17- B به نام «مری آن» است که خدمهاش در جنگ جهانی دوم با آن به مأموریتهای دشواری میروند. رابین وود- ستایشگر پرشور هاکس- نیروی هوایی را چنین توصیف میکند: «هریک از صحنههای فیلم سرشار از دریافت کلی هاکس از یک گروه است، بر مبنای ارزشهای مشترک، هدف واحد، همدردی شهودی و اتکای متقابل».
رم، شهر بیدفاع (روبرتو روسلینی 1945)
روایت نئورالیستی از جنگ
روبرتو روسلینی در ویرانههای ایتالیای پس از جنگ و در شرایطی که استودیوهای فیلمسازی عملا وجود خارجی نداشتند، سراغ تولید «رم شهر بیدفاع» رفت. محدودیتها و فقدان امکانات، به رویکردی سبکی انجامید و نهضت نئورئالیسم سینمای ایتالیا متولد شد. در شکلگیری این مکتب سینمایی، رم شهر بیدفاع و 2فیلم بعدی روسلینی «پاییزا» (1946) و «آلمان، سال صفر» (1947) نقشی کلیدی ایفا کردند. وقتی استودیویی وجود ندارد و نمیشود در دکور کار کرد، دوربین به خیابان میآید و هنگامی که بودجه محدود است و بازیگر حرفهای در دسترس نیست میتوان از نابازیگر استفاده کرد. نبوغ روسلینی باعث شد از دل محدودیتها به قابلیتهایی تازه برسد و مثلا استفادهاش از نگاتیوهای کهنه به بافت تصویری متفاوتی از آنچه معمولا در سینمای حرفهای و داستانی میبینیم منجر شود. رم شهر بیدفاع که مواجهه نهضت مقاومت برابر ارتش آلمان را به تصویر کشیده، در شیوه قصهگویی و سبک بصری تفاوتی را نسبت به فیلمهای جنگی متعارف نمایان کرد که هنوز هم همین ویژگیها باعث ماندگاریاش در تاریخ سینما شده است.
بهترین سالهای زندگی ما (ویلیام وایلر1946)
بازگشت به خانه
وایلر بلافاصله پس از پایان جنگ، یکی از عمیقترین ملودرامهای جنگی تاریخ سینما را میسازد و تقابل آرمان و واقعیت را با مواجهه تلخ کهنه سربازان و جامعهای که آنها را درک نمیکند به نمایش میگذارد. گروهبان آلاستیونسن (فردریک مارچ)، خلبان فرد دری (دانا اندروز) و سرباز نیروی دریایی هوبر پریش (هارولد راسل) هر کدام در مواجهه با خانوادهشان دچار مشکل میشوند. گروهبان آل که وضعیت بهتری نسبت به رفقایش دارد بهسختی با بچههایش ارتباط برقرار میکند. فرد با همسری که به او در سالهای جنگ وفادار نمانده مواجه میشود و هوبر قهرمان سابق فوتبال که در جنگ دستهایش را از دست داده احساس میکند نامزدش به او ترحم میکند. فیلم با صراحت اجتماعی و سبک بصری فوقالعادهاش همچنان تاثیرگذار است. به قول اریک رد، حرکات پیچیده دوربین طوری طراحی شده که تماشاگر باور کند خود همواره در کنار سرباز و ملوان و خلبانی قرار دارد که میکوشند به غرابت وصفناپذیر شهر زادگاهشان دوباره عادت کنند.
بازداشتگاه شماره17 (بیلی وایلدر 1954)
خبرچینی در اردوگاه اسرای جنگی
یکی از زیرگونههای مهم سینمای جنگ را آثاری تشکیل میدهند که به ماجرای تلاش برای گریختن اسرای جنگی از اردوگاهها و بازداشتگاهها میپردازند. از «فرار بزرگ» (جان استرجس) گرفته تا «سرجوخه فراری» (ژان رنوار)،گسترهای عظیم از این نوع فیلمها را تشکیل میدهند که میانشان ،هم شاهکارهای نبوغ آسا وجود دارد و هم فیلمهای متوسط و معمولی از میان فهرستی پرتعداد. اگر بخواهیم یک فیلم را به نمونه نام ببریم احتمالا گریزی از «بازداشتگاه شماره17» نخواهیم داشت؛ از معدود فیلمهای بیلی وایلدر که استاد، آن را به عنوان اثری بیعیب و نقص در کارنامهاش مینامید (جایگاهی که وایلدر برای «سانست بولوار» هم قائل بود). بازداشتگاه شماره17 به شکلهای مختلف بارها بازسازی شد و خط کلی داستانش به فیلمهای جنگی زیادی راه یافت. مسئله کشف هویت یک خبرچین در میان اسرای جنگی را در فیلمهای بسیاری دیدهایم؛ فیلمهایی که هیچکدام جادوی اثر وایلدر را ندارند. بازداشتگاه شماره17 شاهکار ظرافت و سرزندگی و توانایی در قصهگویی و شخصیتپردازی است؛ با یک ویلیام هولدن بینظیر که کاراکتر اصلی فیلم را به یکی از شمایلهای تاریخ سینما تبدیل میکند. در کاراکتر سفتون (ویلیام هولدن) جوهر فردیت با کلبیمسلکی به شکل درخشانی ترکیب شده است. به تعبیر کمرون کرو، ویلیام هولدن در بازداشتگاه شماره17 نزدیکترین چیز به همزادی است که وایلدر روی نوار سلولوئیدی ثبت کرده است و جمله نهایی هولدن هنگام خروج، وایلدر ناب است: «اگر توی خیابان به هرکدام از شما اراذل برخوردم، بیایید وانمود کنیم هرگز همدیگر را ندیدهایم»؛ هولدنی که در طول فیلم متهم به خبرچینی است و هنگامی که خبرچین واقعی پیدا میشود وایلدر حسی دلپذیر به تماشاگر هدیه میکند که مشابهش را در هیچ فیلم جنگی دیگری ندیدهایم.
کانال (آندره وایدا 1957 )
تلخی و تباهی
در سهگانهای که آندره وایدا درباره جنگ جهانی دوم ساخت و باعث شد، هم خودش به شهرت برسد و هم سینمای لهستان جدی گرفته شود، «خاکستر و الماس»(1958) فیلم کاملتری است و «یک نسل» (1955) طراوت بیشتری دارد ولی «کانال» (1957)، با تعریف فیلم جنگی لهستانی انطباق بیشتری دارد. به عنوان یکی از فیلمهای مهم موج نوی سینمای لهستان، کانال با روایت ماجرای مبارزانی که از راه فاضلاب شهر به طرف مرکز شهر عقبنشینی میکنند، تصویری تکاندهنده از جنگ و پرداختی بدون شعار و اغراق از نیروهای نهضت مقاومت ارائه میدهد. فیلم بدون لحن حماسی معمول آن سالها و با تأکید بر تباهیهایی که جنگ به وجود میآورد، تأثیرش را از کارگردانی دقیق و پرنکتهاش میگیرد. صحنههای جنگی فیلم آنقدر باورپذیرند که گویی تکههایی از فیلمهای مستند بهجا مانده از جنگ جهانی دوم هستند.
نجات سرباز رایان (استیون اسپیلبرگ 1998)
جهنم فراموشنشدنی ساحل نورماندی
مهمترین فیلم جنگی دو دهه اخیر که ساختش جان تازهای به این ژانر بخشید، با همان شروع تکاندهندهاش تماشاگر را تحتتاثیر سبک مستندگونه فیلمساز قرار میدهد. صحنه ورود نیروهای آمریکایی به ساحل نورماندی در حالی که زیر آتش سنگین آلمانیها قرار دارند با دوربین روی دست و نماهای کوتاه و موثری که ضرباهنگ فوقالعادهای دارند، جهنمی میسازد که نمونهاش تا قبل از «نجات سرباز رایان» در هالیوود ساخته نشده بود. اسپیلبرگ بعد از یک شروع نفسگیر، ماموریتی را برای سروان میلر (تام هنکس) و گروهش تعریف میکند که حدود 2ساعت طول میکشد؛ ماموریت یافتن سرباز رایان (مت دیمون) که 3 برادرش در جنگ کشته شدهاند و حالا او باید از خدمت در ارتش مرخص و به آمریکا بازگردانده شود.
اسپیلبرگ در سکانس فینال فیلم، بار دیگر به فضای پرتنش ابتدایی نزدیک میشود؛ با مهارت تکنیکی مثالزدنی در خلق صحنههای جنگی که اوجش نبرد تن به تنی است که در سکوت برگزار میشود و نمایش کاملی از سبعیت غریزیای که در آن برای زنده ماندن چارهای جز کشتن وجود ندارد.
دانکرک (کریستوفر نولان 2017)
سراسر حادثه
( 2014)، سراغ ژانر جنگی میرود. ماجرایی واقعی در جنگ جهانی دوم و خروج سربازان از دانکرک، دستمایهای است تا این کارگردان انگلیسی که منتقدان کوبریک معاصر میخوانندش، تجربه تازهای در سینمای جنگی رقم بزند. دانکرک با تعلیق و هیجان و حادثه تماشاگرش را میخکوب میکند. صحنههای عظیم و تکاندهندهای که حاصل تسلط تکنیکی نولان و کنترلش بر همه جزئیات است، باعث میشود تماشاگر خیلی سراغ پیشینه کاراکترها نرود. برای نولان این ذات حادثه و رخداد است که اهمیت دارد. نبردی که 9روز طول کشید و در زمین و آسمان و دریا جنگی همهجانبه جریان داشت، این امکان را به نولان داده تا با بهره از مهارت فنیاش تصاویری خیرهکننده خلق کند. دانکرک فیلمی سراسر حادثه است. ما بهجای اینکه به شخصیتها نزدیک شویم در رخدادها غرق میشویم. ما در طول 105دقیقه در تعلیق بهسر میبریم و بار سنگین حوادث را روی دوش خود حس میکنیم.
جذاب ترین آثار سینمایی درباره جنگ جهانی دوم کدام ها هستند؟
جنگ تمامنشدنی
7 انتخاب از دل بهترین فیلمهایی که درباره جنگ جهانی دوم ساخته شده است
در همینه زمینه :