
نهضت ملی برای طلای سیاه
فرمول مصدق برای عبور از تحریمهای نفتی هنوزهم جواب میدهد؟

محمد عدلی
«بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود؛ یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد». طرح ملیشدن صنعت نفت با این جمله طلایی به امضای محمد مصدق و همراهانش در مجلس شورای ملی رسید. ماده واحده ملی شدن صنعت نفت، 42سال بعد از جوشیدن نخستین قطرههای طلای سیاه روی خاک مسجدسلیمان، در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و 5روز بعد یعنی 29اسفند 1329با مهر تأیید مجلس سنا روی این مصوبه، روزی تاریخی در میدان اقتصاد و سیاست ایران به ثبت رسید.
68سال پیش حکم آزادی نفت ایران از دست انگلیسیها صادر شد تا فشارهای تحریمی انگلستان برای مقابله با این طرح نیز آغاز شود. محمد مصدق در روزهای صدارتش بر دولت طرح ریاضت اقتصادی را برای قطع وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی به اجرا گذاشت اما با گذشت نزدیک به 7دهه از آن تصمیم همچنان اقتصاد ایران موفق به جدایی از نفت نشده است تا این بار تحریمهای آمریکا در دهه 90شمسی یادآور فشارهای انگلیس در دهه 30 باشد.
روایتهای تاریخی نشان میدهد که انگلیس برای جلوگیری از به ثمر نشستن حرکت ملی شدن صنعت نفت، به تحریم نفت ایران در نیمه اول سال1330 با هدف به خطر انداختن ثبات سیاسی و اقتصادی ایران پرداخت. انگلیس به تمام خریداران نفت خام ایران هشدار داده بود که نفت ایران را خریداری نکنند. مصدق که آن زمان به نخستوزیری رسیده بود، برای خنثی کردن توطئه انگلیس و کسب درآمد برای کشور، ترجیح داد نفت خام را با تخفیف به مشتریان بفروشد. درآمدی که دولت مصدق با فروش تخفیفی نفت خام و فرآوردههای نفتی برای کشور کسب کرد دو برابر رقمی بود که شرکت نفت انگلیس و ایران بابت فروش سالانه31میلیون تن نفت خام به ایران پرداخت میکرد.
از 29اسفند 1329که ملی شدن صنعت نفت به تصویب رسید تا 29مرداد 1332که کودتاچیان مسلط شدند و مصدق دستگیر شد، 29ماه پرتلاطم در تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران به ثبت رسیده است.
محمدعلی موحد، تاریخنگاری که کتاب «خواب آشفته نفت» را تالیف کرده و 2 جلد از این مجموعه 4جلدی را به ماجرای ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28مرداد اختصاص داده این 29ماه را اینگونه تقسیمبندی کرده است: «حکایت 29ماهی را که با تصویب اصل ملی شدن صنعت نفت در 29اسفند 1329آغاز یافت و با تسلط کودتاچیان و بازداشت مصدق در 29مرداد 1332پایان یافت را به 3دوره تقسیم کردهام؛ 2 دوره 8ماهه و یک دوره 13ماهه. 8ماه اول را دوران امیدواریها نامیدهام، 8ماه دوم را دوران سرخوردگیها و تلخکامیها خواندهام و دوران سوم را 13ماه نحس نام نهادهام. 8ماه اول ایامی بود فراموشنشدنی مملو از شور و شوق و امید و غرور، شاهد همدلیها و یکدستیها که چراغ نشاط در خانهها روشن بود. در 8ماه دوم آن رایحه امید که در درودشت و شهر و روستای ایرانزمین موج میزد فروکش کرد و در سیزدهماه سوم از آن سموم که بر طرف بوستان گذشت نه عطر گلی ماند و نه بوی یاسمنی. البته دوران نهضت ملیکردن نفت رویهمرفته در بسط آگاهیهای مردم مؤثر افتاد. تأکید مصدق بر ماهیت تشریفاتی اختیارات شاه و کوشش برای برون کشیدن قدرت عمومی (ارتش) از زیر سلطه او و تبیین لازم و ملزوم هم بودن اختیارات یا مسئولیت از فصول برجسته در تاریخ دمکراسی ایران است».
آغاز مسیر ملی شدن یک صنعت
مظفرالدینشاه در سال1901 میلادی پای قرارنامچهای را امضا کرد که براساس آن امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت در سراسر ایران به استثنای ایالات شمالی شامل گیلان، مازندران، گرگان، خراسان و آذربایجان برای مدت ۶۰سال به دارسی واگذار شد. 7سال پس از این تاریخ یعنی سال 1287شمسی شرکت انگلیسی در مسجدسلیمان به نفت رسید و بهرهبرداری از این منابع زیرزمینی را آغاز کرد. پس از 35سال از این بهرهبرداری، کشورهای دیگر نیز به فکر نفوذ نفتی در ایران افتادند.
دولت شوروی درسال1322خواستار کسب امتیاز نفت شمال شد تا در ایران رگههایی برای مقابله با نفوذ نفتی ایجاد شود.
انگلیس که متوجه مخالفتهای داخلی ایران با قرارداد نفتی شده بود، برای رسیدن به فرمولی که بتواند مخالفتهای داخلی را سرکوب کند، وارد عمل شد.
در سالهای۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ مذاکراتی بین نویلگس، از مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس و عباسقلی گلشائیان، وزیر دارایی دولت محمد ساعد انجام شد و حاصل آن قراردادی بود که به قرارداد الحاقی گس- گلشائیان معروف شد. طبق این قرارداد، حق امتیاز ایران از نفت جنوب افزایش مییافت ولی در عین حال قرارداد اصلی یعنی قرارداد ۱۹۳۳ تغییری نمیکرد بلکه بر پایه قانون استواری قرار میگرفت. دکتر محمد مصدق اگرچه در دوره پانزدهم در مجلس حضور نداشت ولی به کمک نمایندگانی از جبهه ملی مثل حسین مکی، مظفر بقائی و ابوالحسن حائریزاده توانست از تصویب آن جلوگیری کند و عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید. شاه در این دوره به مقامات بریتانیا اطمینان میداد که اگر با اصلاحات او و افزایش اختیاراتش موافقت کنند قرارداد الحاقی نیز به تصویب خواهد رسید. او بر اعمال نفوذ دربار و ارتش برای جلوگیری از انتخاب نمایندگان مخالف قرارداد در مجلس شانزدهم حساب میکرد.
با شروع انتخابات و روشن شدن اعمال نفوذهای وسیع در جریان آن، دکتر مصدق با عدهای از همفکرانش در اعتراض به وضع انتخابات در دربار متحصن شدند. شاه با اکراه آنان را در کاخ پذیرفت ولی اعتراض آنان به انتخابات را قبول نکرد. دکتر مصدق و همراهانش در این تحصن جبهه ملی ایران را پایه گذاشتند که در سالهای بعد نقش مؤثری در صحنه سیاسی ایران داشت. دکتر مصدق و چند تن دیگر از جبهه ملی در انتخابات مجلس شانزدهم (پس از ابطال صندوقهای تهران و رأیگیری مجدد) به مجلس راه یافتند.
در ۴خرداد ۱۳۲۹ دکتر مصدق در نطقی مجلس مؤسسان را غیرقانونی خواند و به شاه نصیحت کرد که از اقدامات خلاف قانون اساسی مشروطه دوری کند. وی همچنین از دخالتهای دربار و اشرف پهلوی و رئیس ستاد ارتش در امور سیاسی کشور انتقاد کرد. او همچنین طرحی را برای تصویب پیشنهاد کرد که تصمیمات مجلس مؤسسان بیاعتبار شوند ولی این طرح تصویب نشد.
منصور برای جلب نظر نمایندگان، در برابر خواستههای جبهه ملی با نظر مساعد برخورد میکرد. بالاخره منصور، قرارداد الحاقی را به مجلس تقدیم کرد ولی نظری در موافقت با آن ابراز نکرد و خواست که مجلس قرارداد را بررسی کند. بریتانیا که تردید منصور در دفاع از قرارداد را دید با نظر مثبت به نخستوزیری سرلشکر رزمآرا تمایل نشان داد. منصور در ۵تیر ۱۳۲۹ به شرط اعزام به رم در سمت سفیر ایران در ایتالیا استعفا کرد.
رزمآرا که در ارتش بهخاطر سختکوشی و مدیریت خود صاحب نامی بود، وارد سیاست شده بود و با ایجاد پیوند با محافل سیاسی امیدوار به نخستوزیری بود. شاه و بریتانیا نیز میخواستند که فرد مؤثری که از اقدامات مختلف نترسد نخستوزیر شود و کار قرارداد الحاقی را تمام کند. دکتر مصدق و جبهه ملی بهشدت با رزمآرا مخالفت کردند ولی او توانست رأی اعتماد از مجلس را بهدست آورد. رزمآرا از مجلس خواستار تصویب قرارداد الحاقی شد ولی مخالفت مصدق و جبهه ملی بهجای این کار منجر به مطرح شدن پیشنهاد ملی شدن نفت در سراسر ایران شد.
موضوع منحل کردن مجلس توسط شاه برای باز کردن دست رزمآرا نیز در میان طرفداران بریتانیا مطرح بود ولی شاه که دیگر از قدرت گرفتن رزمآرا و احتمال سرنگونی خود بهدست او بیمناک شده بود به مخالفان وی پیوست. رزمآرا که از تصویب قرارداد الحاقی مایوس شده بود بدون اینکه اعلام کند میخواست با پشتیبانی ظاهری از اندیشه ملی شدن نفت قرارداد جدیدی را پیشنهاد کند که عملا حق امتیاز ایران را به ۵۰درصد میرساند. ولی مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس بهشدت با این فکر مخالفت کردند. رزمآرا در ۱۶اسفند ۱۳۲۹ کشته شد.
پس از کشته شدن رزمآرا، شاه باز هم بدون کسب رأی تمایل مجلس، حسین علاء را به نخستوزیری برگزید. سرانجام پس از ماهها مبارزه مردم ایران با استعمار در روز ۲۹اسفند ۱۳۲۹ ماده واحده ملی شدن صنعت نفت ایران از تصویب نمایندگان مجلس گذشت.
کمیسیون نفت در ۵ اردیبهشت ۱۳۳۰ گزارشی مشتمل بر ۹ ماده به مجلس تقدیم کرد و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به ثمر نشست.
دولت مصدق
پس از نخستوزیری مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سرلوحه برنامه دولت قرار گرفت. با تصویب این قانون، شرکت سابق نفت ایران و انگلیس خلعید و صنعت نفت ایران در عمل ملی اعلام شد.
روز هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی، طرح ۹ مادهای اجرایی ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کرد و فرانسیس شپرد - سفیر انگلیس- عصر همان روز در یک کنفرانس مطبوعاتی به این اقدام مجلس اعتراض کرد. روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی و سنا، بنا بر ماده اول قانون اجرایی ملی شدن صنعت نفت، نمایندگان خود برای تشکیل هیأت مختلط در خلع ید از شرکت نفت سابق را انتخاب کردند. انگلیس که این بار خطر را جدیتر تشخیص داد، 2ماه پس از ملی شدن صنعت نفت به تاریخ ۵خرداد ۱۳۳۰ با استناد به معاهده ۱۳۱۲ شمسی منعقده میان تهران و لندن، شکایتی علیه ایران تنظیم و به دیوان لاهه ارسال کرد. دیوان لاهه نیز همان روز دادخواست دولت انگلیس را به وزارت خارجه ایران تسلیم کرد. بهدنبال طرح این شکایت، دولت مصدق اعلام کرد که چون معاهده ۱۳۱۲ یک قرارداد بینالمللی نیست، لغو آن بهمنزله نقض قوانین بینالمللی بهشمار نمیرود و لذا شکایت انگلیس از ایران بیمورد است.
با وجود واکنش خشمگینانه انگلیسیها، روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۰، اعضای هیأت مدیره شرکت ملی نفت ایران و 3نفر از اعضای هیأت مختلط، با استقبال پرشور دهها هزار نفر از مردم خوزستان وارد آبادان شدند و سرانجام در ۲۹خرداد، پرچم ایران بر فراز ساختمان اداره مرکزی شرکت سابق برافراشته شد و تابلوی «هیأت مدیره موقت» در آنجا نصب شد. انتخاب مهندس مهدی بازرگان بهعنوان نخستین مدیرعامل شرکت نفت ایران نیز نشاندهنده هوشمندی دولت ملی مصدق بود زیرا انگلیسیها بهدلیل اینکه با نخستوزیری مصدق موافقتی نداشتند و ملی شدن نفت را هم برنمیتابیدند، تمام توان خود را برای از کار انداختن دولت مصدق و تبلیغات بر ضد وی بهکار گرفته و سفیر این کشور از نسبت دادن اتهامهای ناروا و به دور از ادب به رهبر نهضت ملی ایران فروگذار نمیکرد.
روز ۷خرداد1331دکتر مصدق در رأس هیأتی عازم لاهه شد و در چندین جلسه به دفاع از حق ایران پرداخت. روز سوم تیر دکتر مصدق به تهران مراجعت کرد و دادگاه لاهه پس از 12جلسه وارد شور شده و بالاخره در ۳۱تیرماه ۱۳۳۱ با ۹ رأی مخالف در برابر ۵۶رأی موافق، حکم خود را مبنی بر عدمصلاحیت دیوان دادگستری بینالمللی در رسیدگی به دادخواست انگلستان صادر کرد.
دولت شوروی درسال1322خواستار کسب امتیاز نفت شمال شد تا در ایران رگههایی برای مقابله با نفوذ نفتی ایجاد شود