تراپی جهادی
درباره روحانی جوانی که با کمک یک استارتآپ، اختلالات و آسیبهای روانی افراد در مناطق دورافتاده را درمان میکند
سحر جعفریانعصر | روزنامهنگار
هم درس حوزه تا سطح4، معادل مقطع دکتری خوانده و هم دکتری رشته روانشناسی گرفته است. از این روست که بعضی دوستان و آشنایان، محمدحسن حسینی را با پیشوند حجتالاسلام و بعضی دیگر با عنوان دکتر خطاب میکنند؛ هرچند که او پی نام و نشان نبوده و بیشتر سنگ دغدغههایش را به سینه میزند؛ دغدغه محرومیت و محرومیتزدایی که البته مدنظرش چیزی جز روال بیشتر معمول و مشهود شده یعنی حضور جهادگران و توزیع هزاران هزار بسته معیشتی است. محمدحسن تقریبا در همه روزهای تحصیل و پژوهش به فکر آنها که در مناطق کمبرخوردار و دور به جز تنگدستی و بیماریهای جسمی احتمالا با انواع اختلالات و آسیبهای روانی درگیرند، بود. دست بر قضا از سر همان دغدغه و فکرها به یک مؤسسه دانشبنیان رسید و استارتآپی متفاوت و جهادی (برگزیده دومین رویداد ملی رعنا) با هدف درمان بیماریهای روحی و اصلاح شیوههای تربیتی بر پایه فرهنگ ایرانی اسلامی طراحی کرد. حالا بیش از 2سال است که او همراه چند مشاور متخصص در دفتری در قم مینشیند و به افراد در مناطق دورافتاده، آنلاین مشاوره میدهد و تراپیشان میکند تا مشکلات روحی و روانیشان را به حداقل برسانند.
سلامت روان از برکت استارتآپ
بعد از آن همه سال تحصیل، باید که وقت آسودگی یا دستکم، نوبت کمی راحتی با مشغولشدن به شغلی که زحمتش را کشیده بود، میرسید. منبررفتن، پژوهشکردن، مشاوره و تراپی انجامدادن و بیدردسر از آب باریکه آنها روزگار گذراندن، اما چنین نشد. دقیقتر اینکه محمدحسن چنین نخواست، چون پای دغدغههای همیشگیاش وسط بود؛ دغدغه محرومان که اغلب به وجه متفاوتی از آنها توجه داشت: «ساکنان روستاهای دورافتاده فقط محروم از آب، خدمات تحصیلی و درمانی و معیشتی نیستند... آنها همان اندازه که ممکن است از فقر و عدمدسترسی به امکانات درمانی بیماریهای حاد و مزمن مثل زنان و زایمان، قلب و عروق، گوارش و دهان و دندان رنج ببرند، همان اندازه هم احتمال دارد دچار یکی از اختلالات شخصیتی، افسردگی تا دیگرآزاری و خودکشی شوند.» این راه طولانی بود و سخت، اما او اعتقاد داشته و دارد که خدا تنهایش نمیگذارد: «آشنایی با خانه عقیق و بعد هم مؤسسه دانشبنیان وابسته به یک نهاد که هر یک به نوعی پیگیر احوال اقشار نیازمند بودند سبب شد که زمینههای شکلگیری استارتآپ متفاوت و جهادی فراهم شود.» استارپآپی که در ارائه نوع خدمت و جامعه هدف (کودکان زیر ١٨سال مناطق محروم) مشابه دیگری ندارد.
لاگینگ از مناطق محروم
روزی که نخستین کاربر از روستایی در جنوب سیستان و بلوچستان به مشاور از راه دور وصل شد، خستگی از تن محمدحسن و دوستان همراهش که سال1402 یکی دو نفر بیشتر نبودند، در رفت. خستگی آن همه سال یادگیری فقه، تفسیر و نظریهپردازیهای اجتهاد حوزوی و مباحث دانشگاهی فیزیولوژی اعصاب، شخصیتشناسی، نوروسایکولوژی و تکنیکهای درمانی بهداشت و سلامت روان: «اولین کاربرمان مادری بود که نمیدانست پسرش دچار اختلال اضطرابی پس از حادثه شده و آن حادثه مرگ تنها گاوشان بود که همه داراییشان نیز بهحساب میآمد... گاوشان از گرسنگی مرد... پسر از ناخنجویدنهای زیاد سر انگشتان دستش را زخم کرده و از شبادراریهای مکرر افسرده شده بود...». خیلیها از محمدحسن میپرسند:«آخر آنها که در جایی دور و پرت، نان به سختی گیرشان میآید چطور گوشی هوشمند و اینترنت دم دستشان باشد؟» کار، کار جهادگران پا به میدان است که یک مؤسسه دانشبنیان وابسته به یک نهاد و چند مرکز نیکوکاری دیگر، دستشان را میگذارد توی دست گروه مشاوران آنلاین: «با شبکه جهادگران هر منطقه در ارتباطیم. مثلا جهادگرانی که میان عشایر و روستاییان جنوب چهارمحال و بختیاری مانند لردگان در رفتوآمدند. آنها، افرادی را که نیاز به درمان تخصصی روانشناسی داشته باشند به ما وصل میکنند.» اکنون بیش از 2هزارو۵۰۰ حساب کاربری در این اپلیکیشن متفاوت مشاوره فعال است که همگی از دورافتادهترین مناطق کشور برای تراپی، ارتباط میگیرند.
خلقشان هم مثل جیبشان، تنگ میشود
حالا تعداد مشاوران و دستاندرکاران این اپلیکیشن جهادی روانشناسی به ۶نفر رسیده است که برای همه جلسات تخصصی آنلاین (روزانه ۱۰تا ۱۲نوبت) حسابی از دل و جان مایه میگذارند. با علم به اینکه میدانند خبری از ویزیتهای نجومی یا حتی آن نرخ مصوب سازمان نظام روانشناسی و خدمات مشاورهای (هر جلسه ۴۵دقیقهای برابر با ۶۲۰هزارتومان) هم نیست. هر روز کارشان همین است که روند مشاوره آنلاین را با دقت زیرنظر بگیرند؛ از مراحل مقدماتی که هوشمصنوعی به گفتوگو با کاربران میپردازد تا آنجا که زنگ هشدار سلامت کاربری به صدا درمیآید و نیاز به مشاوره انسانی است. آخرین بار که صدای زنگ هشدار شنیده شد همین یک ماه پیش بود که محمدحسن از آن میگوید: «پسر نوجوانی در روستایی مرزی در خراسان جنوبی قصد خودکشی داشت که مشاوران ما مانع شدند و همچنان پیگیر درمان کامل افسردگی او هستند.» کاربران هر روز با ترس، خجالت و پریشانی از دورافتادهترین سکونتگاههای کوچک در شمال و جنوب و شرق و غرب کشور وارد دنیای ناشناخته و هزارتوی مجازی میشوند و به ایآی (هوشمصنوعی) سلام میکنند؛ از زن عشایری که کودکش بیشفعالی یا اختلال زبانی دارد تا نوجوانی که دچار کلپتومِینیا (جنون دزدی) یا اضطراب اجتماعی است.
مکث
هم تراپی و هم مکانیابی آسیبهای روانی
گاهی دست و پای آنها که در مناطق کمبرخوردار و دور هستند برای درمان بیماریها، چه جسمی و چه روانی بسته است و این کار جهادگران «بامانا» را سختتر میکند: «این افراد معمولا دست و پا بسته برخی آداب و رسوم که معلوم نیست از کی و کجا عادت شدهاند، هستند؛ مانند رسمی که بین اقوام مختلف، مشترک است و نسل به نسل منتقل شده که زن نباید مرض و عیبی داشته باشد. اگر هم داشت نباید بروز دهد یا مرد که ناخوش نمیشود... از همین رسم است که خیلیهایشان پی دوا و درمان نمیآیند یا اگر بیایند پنهان میکنند و این خطرناک است.» با این همه، چشم امید بسیاری از همین دستوپابستههای رسوم ناخوشایند، طی 2سال گذشته به گروه مشاوره آنلاین ویژه افراد در مناطق محروم بوده و هست. «یکی از اتفاقات خوب فعالیتهای ما این بود که توانستیم اختلالات و بیماریهای روانی را براساس موقعیتهای جغرافیایی پیمایش کنیم. مانند اختلال شخصیتی ضداجتماعی و مرزی (بهعلت کودکی نکردن) که فراوانیاش میان کودکان روستاهای کمبرخوردار در شرق کشور ثبت شده یا شیوع افسردگی و اختلال شخصیت نمایشی در روستاهای محروم غربی.» علاوه بر مکانیابی آسیبهای روانی، ارائه خدمات قصه، بازی و نقاشی درمانی نیز ازجمله موفقیتهای کمنظیر این گروه جوان و جهادی است.