«نرخ سوم بنزین»؛ اجبار یا انتخاب؟
بررسی ابعاد اقتصادی و اجتماعی سیاست جدید دولت در میزگرد تلویزیون همشهری
بهزاد رنجبر | روزنامهنگار
تصمیم دولت برای اعمال «نرخ سوم بنزین» با قیمت 5هزار تومان، بار دیگر مسئله قدیمی قیمتگذاری حاملهای انرژی را به صدر مباحثات اقتصادی کشور بازگردانده است؛ تصمیمی که بهگفته منتقدان، نه مصرف را کاهش میدهد و نه قاچاق را مهار میکند، اما دولت آن را راهی برای مدیریت کسری بودجه و فشارهای فزاینده مالی میداند. در میزگرد اقتصادی تلویزیون همشهری، این سیاست با حضور هاشم اورعی، استاد دانشگاه و رئیس اتحادیه انجمنهای انرژی ایران و سیدحمید حسینی، فعال باسابقه حوزه انرژی، مورد بررسی قرار گرفت؛ میزگردی که تلاش داشت ابعاد پنهان و آشکار این تصمیم را از منظر دولت، مردم و ساختار اقتصاد انرژی کشور واکاوی کند.
اورعی: بنزین؛ «خیلی دیر و خیلی کم»
من هم مثل همه مردم دوست ندارم بنزین گران شود، اما در اصل با گران شدن بنزین و در واقع با واقعی شدن قیمت نه فقط بنزین بلکه همه حاملهای انرژی موافقم. من معتقدم مورد بنزین مصداق همان جمله معروف است: «خیلی دیر، خیلی کم.» ما خیلی مماشات کردیم و باید زودتر تصمیم میگرفتیم و اقداماتی انجام میدادیم. دولت تا پایان سال حدود 550همت کسری بودجه دارد که منبع تأمین آن هم مشخص نیست و ظاهرا روزانه حدود ۹۰0۰ میلیارد تومان دارد خلق پول میکند تا بتواند کسری بودجه را جبران کند. در شرایطی که مصرف روزانه بنزین ما حدودا به میانگین ۱۳۵میلیون لیتر رسیده و توان تولیدمان چیزی بین ۱۱۰تا۱۲۰ میلیون لیتر است، ناچار به واردات روی آوردهایم. واردات بنزین حدود ۶۰سنت تمام میشود. خب دولت این پول و این کسری را از کجا باید تأمین کند؟ روش معمول این است که پول نداشته را خرج کند و واقعا الان پول نداشته را داریم خرج میکنیم. نتیجه چه میشود؟ میشود همین تورمی که داریم میبینیم. یعنی میخواهم بگویم آن طرف سکه هم انتخاب بدون درد نیست. فقط فرقش این است که وقتی بنزین گران میشود، همان روز متوجه میشویم و دردمان میگیرد، اما وقتی پول نداشته خرج میکنیم، بعدا منجر به افزایش نقدینگی و تورم میشود و باز هزینهاش را همه مردم میدهند.
حسینی: نرخ سوم؛ علامت هشدار یا سیاست مؤثر؟
بهنظر من نرخ سوم نه به کاهش مصرف کمک و نه قاچاق را کنترل میکند. بیشتر شبیه یک اقدام موقت برای تأمین بخشی از کسری منابع دولت است،یعنی دولت در شرایطی قرار گرفته که منابعش جواب نمیدهد و دنبال راههایی است که کمهزینهتر و کمحاشیهتر باشد. اما این سیاست بهصورت ناقص اجرا شده است. وقتی شما قیمت را بالا میبرید، باید همزمان زیرساختها را هم اصلاح کنید. در کشور ما نه ناوگان حملونقل عمومی آماده است، نه خودروهای کممصرف در دسترس مردم قرار دارد و نه سیاست صنعتی ما اصلاح شده است. از طرف دیگر، نرخ ۵هزار تومان آنقدر بالا نیست که رفتار مصرفکننده را تغییر دهد و آنقدر پایین هم نیست که بیاثر باشد، یعنی دقیقا در نقطهای قرار گرفته که فقط فشار روانی ایجاد میکند. یک علامت به بازار میدهد که احتمال افزایش قیمت در آینده وجود دارد. این خودش باعث نااطمینانی میشود و حتی میتواند مصرف را در کوتاهمدت بیشتر کند، چون مردم تصور میکنند قیمتها باز هم بالا میرود. قاچاق بنزین با نرخ ۵هزار تومان کنترل نمیشود. قاچاق زمانی اتفاق میافتد که اختلاف قیمت معنادار باشد و این اختلاف هنوز هم بسیار بالاست. تا وقتی که قیمت داخلی چندین برابر کمتر از قیمت منطقهای است، انگیزه قاچاق از بین نمیرود.